[مجموعه اشعار محرم] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[مجموعه اشعار محرم] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • ميخورد شير از دم تير
    ماه قتلِ ماه ليلا
    با تن پاشيده از هم
    اِرباً اِربا مثل بابا
    ماه جنگ حق و باطل
    ميشود از ديده جاري
    ماه انصار ماه ايثار
    ماه عاشورا رسيده
    زينب مظلومه گيرد
    سينه سوزان ديده گريان
    واحسينا، واحسينا



  • واحسينا، واحسينا
    ماه جان بازي اکبر
    ميشود در خون شناور
    واحسينا، واحسينا
    ماه سرهاي بريده
    اشک زهراي شهيده
    واحسينا، واحسينا
    خون بود جاري زديده
    بوسه از حلق بريده
    واحسينا، واحسينا
    واحسينا، واحسينا



کوچه به کوچه




  • ديده به تيغ دوختم، تا مگر از دعاي تو
    مرگ بود سعادتم که لحظه ي شهادتم
    گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه مي رود
    روي کبود دخترم، هديه به نازدانهات
    اي نفست روان من، کوفه ميا به جان من
    چنگ زنند گرگها، بر تن پارهپارهات
    اي که همه وجود من درغم توست ني نوا
    کاش به دشت کربلا بودم و کشته مي شدم
    روز ازل شنيدهام، مينگرد دو ديدهام
    آنچه که مي کنم نظر، خورده گره به يکدگر
    سوز درون ميثم و زمزمهي عزاي تو



  • تو نگه افکني و من، سر فکنم به پاي تو
    سايه فکنده بر سرم، قامت دلرباي تو
    گاه سر بريده ام گريه کند براي تو
    جان دو ماه پارهام، هردو شود فداي تو
    ورنه به نوک ني رود، رأسِ زتن جداي تو
    شسته زخون سر شود، روي خدا، نماي تو
    بوده به گوشم از ازل قصه ي کربلاي تو
    با شهداي ني نوا، در صف ني نواي تو
    پنجه ي قهر قاتل و طرهّي مشک ساي تو
    سوز درون ميثم و زمزمهي عزاي تو
    سوز درون ميثم و زمزمهي عزاي تو



سنگ باران




  • دوست دارم بارها از تن جدا گردد سر من
    دوست دارم عضو عضوم طعمهي شمشير گردد
    دوست دارم وقت جان دادن به بالينم بيايي
    دوست دارم در هجوم خنده هاي تلخ دشمن
    دوست دارم تا به جرم عشق تو، کوچه به کوچه
    دوست دارم در کنار دختر مظلومهي تو
    دوست دارم دور عباس علمدارت بگردم
    دوست دارم تا به جرم عشق گردم سنگ باران
    دوست دارم طوعه بعد از کشتنم آيد سراغم
    دوست دارم تا بريزد بحر بحر از چشم ميثم
    اشک خونين بر من و بر لاله هاي پرپر من



  • تا شود تقديم خاک پات، خون حنجر من
    تا تو لبخندي زني بر زخمهاي پيکر من
    تا بيفتد بر گل رويت نگاه آخر من
    بر تو ريزد همچو باران، اشک از چشم تر من
    از فراز بام ها آتش بريزد بر سر من
    صورت خود را کند تقديم سيلي، دختر من
    تا شود ام البنين، فرداي محشر مادر من
    سنگها گردند بين کوچهها، هم سنگر من
    در کنار پيکرم گريد به جاي خواهرمن
    اشک خونين بر من و بر لاله هاي پرپر من
    اشک خونين بر من و بر لاله هاي پرپر من



حضرت مسلم عليهالسلامنوحه




  • حسين، اي يوسف زهرا! ميا کوفه، ميا کوفه
    ميا کوفه، ميا کوفه، که ليلا بي پسر گردد
    ميا کوفه که مي ترسم سکينه بي پدر گردد
    حسين، اي يوسف زهرا! ميا کوفه، ميا کوفه
    ميا کوفه که از تن، دست عباسّت جدا گردد
    ميا کوفه که حقّت با دم خنجر ادا گردد
    حسين، اي يوسف زهرا! ميا کوفه، ميا کوفه
    امان از ظهر عاشورا، ميا کوفه، ميا کوفه



  • امان از ظهر عاشورا، ميا کوفه، ميا کوفه
    ميا کوفه، ميا کوفه، که زينب خون جگر گردد
    شود آواره در صحرا ميا کوفه، ميا کوفه
    امان از ظهر عاشورا، ميا کوفه، ميا کوفه
    ميا کوفه که اصغر، بر سر دستت فدا گردد
    به جان زينبت مولا! ميا کوفه، ميا کوفه
    امان از ظهر عاشورا، ميا کوفه، ميا کوفه
    امان از ظهر عاشورا، ميا کوفه، ميا کوفه



/ 67