عید فطر، جشن پیروزی بر طاغوت نفس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عید فطر، جشن پیروزی بر طاغوت نفس - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید










عيد فطرجشن پيروزي بر طاغوت نفس

حجة‏الاسلام والمسلمين محمد محمّدي اشتهاردي

واژه «عيد» از ريشه عَود گرفته شده و به معناي بازگشت است، و واژه «فطر» از فطرت گرفته شده و به معناي سرشت است. بنابراين عيد فطر؛ يعني بازگشت به فطرت و سرشت. بازگشت از اين نظر كه آيا رابطه ما با فطرت پاك انساني به طور صحيح برقرار است يا نه؟ آيا آن اعماق روح و فطرت پاكي كه خداوند به ما داده و بر اثر حجاب‏هاي جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رويش نشسته، در كلاس ماه رمضان زنگارها زدوده شده‏اند يا نه؟ كه اگر چنين است بايد ابتداي نجات و آغاز پيروزي بر طاغوت نفس را در نماز عيد فطر اعلام بدارند و جشن بگيرند. به عنوان اين كه: آن چه را در ماه رمضان آموخته‏اند و در راه خودسازي و بهسازي به كار برده‏اند ابراز بدارند، با كلمات و حركات، بلكه در قلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعار آميخته با شعور و فرياد برون و درون كه:

«أَللهُ أَكبَرْ، أَللهُ أَكبَرْ، لا إلهَ الاّ اللهُ وَ أللهُ أَكبَرُ وَ للهِ الْحَمْدُ وَالحَمْدُ للّهِ عَلي ما هَدانا و لَهُ الشُّكْرُ عَلي ما أوْلانا؛ خدا بزرگ‏تر از آن است كه توصيف گردد. آري چنين است، معبودي جز خداي يكتا و بي‏همتا نيست، و خدا بزرگ‏تر از آن است كه وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاك خدا دارد به خاطر آن كه ما را ـ در راستاي پاكسازي و بهسازي ـ هدايت كرده، و شكر او را كه جمعيّت ما و امّت ما را برترين جمعيّت و امّت قرار داده است.»
رمضان اندك اندك پايان مي‏پذيرد، و به انتهاي خود مي‏رسد، مسلمانان در مكتب رمضان و روزه، در پرتو آيات قرآن و نيايش‏ها و تقويت صبر و اراده، پس از فراگيري و آموزش به خودسازي پرداخته‏اند؛ اينك جشن مي‏گيرند كه در راه پر دست‏انداز جهاد اكبر، با گام‏هاي استوار عبور كرده‏اند و به مقصود رسيده‏اند. چرا كه براي انسان بازگشت به خويشتن، فرا رسيدن بهار معنويّت است؛ مانند درختاني كه پس از گذران زمستان سرد زمستاني، به بهار رسيده‏اند و در مسير حركت قرار گرفته‏اند، به راستي چه عيدي شيرين‏تر و چه پيروزي‏اي شكوهمندتر از بازگشت به خويشتن، و پيروزي بر طاغوت نفس امّاره؟ كه فطرت را زير پاي سهمگين خود منكوب كرده است.

چهار عيد در اسلام

در اسلام به طور رسمي چهار عيد وجود دارد كه عبارت‏اند از: عيد قربان، عيد غدير، عيد جمعه و عيد فطر، عيد قربان جشن ايثار و فداكاري است، و مسلمان در اين رابطه به خويشتن باز مي‏گردد كه آيا به باطن و ماهيّت چنين عيدي رسيده است يا نه آن گونه كه ابراهيم خليل(ع) قهرمان توحيد رسيد، و حسين بن علي(ع) آن را در كربلا تكميل كرد. عيد غدير جشن ولايت و امامت است و انسان مسلمان با ژرف‏انديشي به خويشتن مي‏نگرد كه آيا انتخاب او در مسئله بسيار مهمّ رهبري، صحيح بوده است يا نه؟ كه در بينش اسلام ناب، مسئله بسيار عميقي است، و از اركان زيربنايي نظام اسلام است، كه اگر او نباشد هيچ يك از مفاهيم اسلام، ارزش و اصالت خود را نمي‏توانند نشان دهند. عيد جمعه بازگشت به خويشتن است كه نقش اساسي در پيشبرد اهداف، و وصول به مقصود دارد، و به راستي كه برقراري اتّحاد و يك‏رنگي و همدلي مسلمانان، وسيعترين و ژرف‏ترين بركات را براي آنها به ارمغان خواهد آورد.

ولي آيا مي‏دانيد كه اگر عيد فطرت و خودسازي نباشد، عيدهاي ديگر تكميل نخواهد شد. اگر چنين عيدي در زندگي انسان تحقّق يابد همه روز، روز عيد است چنان‏كه اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: «اِنَّما هُوَ عِيْدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللهُ صِيامَهُ وَ شَكَرَ قِيامَهُ، وَ كُلُّ يَوْمٍ لا يُعْصَي اللهُ فيهِ فَهُوَ عِيدٌ؛1 امروز تنها عيد كساني است كه روزه آنها در پيشگاه خدا پذيرفته شود، و عبادت‏هاي شبانه آنها مورد پذيرش خداوند شده باشد، و هر روزي كه گناه نكني روز عيد تو است.»
حضرت علي(ع) اين سخن را از سرچشمه وحي گرفته بود، چرا كه وقتي خطبه رسول خدا(ص) را در مسجد پيرامون فضايل ماه رمضان شنيد، از آن حضرت پرسيد: «بهترين كار در ماه رمضان چيست؟» پيامبر(ص) پاسخ داد: «ألْوَرَعُ عَنْ مَحارِمِ الله عَزَّوَجَلَّ؛2 ورع و پرهيزكاري از آن چه خداوند حرام نموده است مي‏باشد؛ يعني همان خودسازي و بازگشت به فطرت پاك توحيدي».

مسئله عيد و فطرت در قرآن

براي اين كه مسئله «بازگشت به فطرت» را كه ماهيّت عيد فطر را تبيين مي‏كند، بهتر بفهميم و به اهميّت آن، بهتر و عميق‏تر پي ببريم، مسئله عيد و فطرت را به طور خلاصه از ديدگاه قرآن، مورد بررسي قرار مي‏دهيم.

در قرآن مجيد كلمه عيد يك بار آمده، كه در رابطه با حضرت عيسي(ع) و حواريّون و شاگردان مخصوص او است، به اين ترتيب كه: آن شاگردان مخصوص براي تكميل ايمان خود به عيسي(ع) گفتند: «آيا پروردگار تو مي‏تواند غذايي از آسمان (مائده) براي ما بفرستد؟» حضرت عيسي(ع) از اين تقاضا كه بوي شك و ترديد مي‏داد، نگران شد و به آنها فرمود: «از خدا بترسيد اگر ايمان داريد.» ولي به زودي حضرت عيسي(ع) دريافت كه مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عيسي(ع) است، تا در پرتو ديدار آن، قلبشان پاك و سرشار از اطمينان و يقين گردد، از اين رو به خدا عرض كرد: «اللهُمَّ رَبَّنا اَنْزِلْ عَلَيْنا مائدَةً مِنَ السَّماء تَكونُ لَنا عيدا لاَوَّلِنا و آخِرنا و آيةً مِنْكَ؛3 خداوندا! مائده‏اي از آسمان بر ما بفرست تا عيدي براي اوّل و آخر ما باشد و نشانه‏اي از تو.»
و از آن جا كه روز نزول مائده روز بازگشت به پيروزي و پاكي و ايمان به خدا بوده است، حضرت مسيح(ع) آن را «عيد» ناميده است، و مطابق روايات چون «مائده» در روز يك شنبه نازل شده، مسيحيان اين روز را مانند جمعه ما مسلمانان، روز عيد مي‏دانند و تعطيل مي‏كنند. نتيجه اين كه در قرآن كلمه «عيد» به عنوان تكميل ايمان، و وصول به مرحله يقين كه اساس خودسازي است، مطرح شده است. بنابراين ما كه پيرو قرآن هستيم، بايد به مسئله عيد به عنوانِ محور پاكسازي و بهسازي بنگريم. عيد فطر وقتي براي ما عيد واقعي است كه در مسير خودسازي، پيروز شده باشيم، و تحوّل عميقي در ما پديدار شده باشد.

امّا در مورد فطرت، بايد توجّه داشت كه قرآن با صراحت، خداشناسي و دين را مسئله‏اي فطري مي‏شمرد. آيات متعدّدي در قرآن به اين مطلب دلالت دارد، از جمله در آيه 30 روم مي‏خوانيم: «فَاقِمْ وَجْهَكَ للدِّينِ حَنيفا فِطْرَةَ اللهِ الّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لاتَبديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّين الْقَيِّمُ؛ اي پيامبر! روي خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن، اين فطرتي است كه خداوند انسان‏ها را بر آن آفريده، دگرگوني در آفرينش خدا نيست.»
اين آيه با صراحت بيان كننده آن است كه دين اسلام بر اساس فطرت و سرشت و نهاد انسان مي‏باشد، و دستورهاي آن همه و همه هماهنگ با درون ذات وجود انسان است، و اگر فطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبليغات غلط و تربيت‏هاي ناسالم، محفوظ باشد، همان را مي‏خواهد كه آيين ناب اسلام آن را مي‏خواهد، و خداوند آئينش را بر اساس نيازهاي فطري بشر تدوين نموده است. و اگر انسان داراي فطرت نخستين، به دور از حجاب‏ها و زنگارها باشد، بدون هيچ‏گونه ترديد و دغدغه، راه توحيد و دستورهاي صحيح الهي را مي‏پسندد و برمي‏گزيند، معناي جهاد اكبر و مبارزه بي‏امان با طاغوت نفس اين است كه پرده‏ها و حجاب‏ها و زنگارها را از روي فطرت پاك برداريم و آن را پيروي كنيم.

فطرت در تعبيرات دانشمندان بر دو گونه است: فطرت عقل و فطرت دل. فطرت عقل يعني استدلال روشن عقلي، كه انسان بعد از رسيدن به كمال عقل با مشاهده نظام جهان و دقّت در اسرار هستي، بي‏درنگ به اين حقيقت منتقل مي‏شود كه محال است، اين نظام و اسرار شگفت‏انگيز معلول مبدئي فاقد عقل و شعور باشد و اين «عقل فطري» بدون نياز به استاد و معلّم به مقصود مي‏رسد، ولي فطرت مفهوم ديگري نيز دارد كه از آن تعبير به «فطرت دل» مي‏شود، كه تفسير فطري بودن دين با اين تعبير، صحيح‏تر و مناسب‏تر به نظر مي‏رسد. و منظور از آن اين است كه انسان وقتي به اعماق جانش مي‏نگرد، نور حق را مي‏بيند، و ندايي را با گوش دل مي‏شنود، ندايي كه او را به سوي مبدأ علم و قدرت بي‏نظير هستي دعوت مي‏كند، كه گاهي از آن تعبير به «درك وجداني» مي‏شود، مانند آن كه وقتي انسان يك گل زيبا را مي‏بيند، بدون مقدّمه و استدلال به زيبايي آن پي مي‏برد و از آن لذّت مي‏برد. اينك پس از اين بيان به اصل بحث باز مي‏گرديم كه «عيد فطر» به معناي بازگشت به فطرت است، يعني مسأله جهاد اكبر و خودسازي در ماه رمضان، انسان را به مقامي مي‏رساند كه پرده‏هاي جهل، هواپرستي و خرافات و هرگونه موانع ضدّ فطرت، از سر راه فطرت برداشته مي‏شود، و انسان مسلمان در اين هنگام به فطرت ناب خود كه از درون ذات وجودش مي‏جوشد باز مي‏گردد، همان فطرتي كه آيينه صاف خدانما و حق نما است؛ همان پيامبر باطن كه اگر از اسارت زنجيرهاي جهل و هواپرستي آزاد گردد، راهنماي كامل و دقيق انسان به سوي كمالات است. و به طور روشن موجب سعادت انسان مي‏گردد. هرگاه انسان در پرتو فيوضات و بركات ماه رمضان و عبادت روزه، به اين درجه رسيد، به حقيقتِ مفهومِ عيد فطر رسيده است، و آغاز ماه رمضان در واقع براي او عيد است و بايد جشن پيروزي بگيرد، وگرنه هرگز براي او عيد نخواهد بود.

جالب اين كه در آيه مذكور، دين «قيّم» و استوار و به عبارت ديگر خالص و ناب، آن ديني است كه با فطرت بي‏آلايش و سالم آميخته شده باشد.

نكته قابل توجّه اين كه شواهد زنده متعدد عيني وجود دارد كه نشان‏دهنده فطري بودن ايمان به حق است؛ مانند واقعيت‏هاي تاريخي كه نشان مي‏دهد، در ميان هر ملّتي در هر دوره‏اي اعتقاد به خداشناسي و مذهب وجود داشته است، چنان‏كه شواهد باستان‏شناسي و آثار و علائم به جا مانده از دوره‏هاي قبل از تاريخ بيان كننده اين واقعيّت است.

مطالعات رواني و اكتشافات روان‏كاوي در ابعاد روح انسان نيز شاهد ديگري بر فطري بودن اعتقادات ديني است، روان‏شناسان چهار تمايل عالي و اصيل را به عنوان ابعاد چهارگانه روح معرّفي مي‏كنند كه عبارت‏اند از حسّ دانايي، حسّ زيبايي، حسّ نيكي، و حسّ مذهبي. كه اين خود نيز دريچه ديگري بر فطري بودن دين است.4
شاهد ديگر بر واقعيت فطري بودن دين حق، «ناكامي تبليغات ضد مذهبي» است، كه در همه جاي دنيا مشاهده مي‏شود، فروپاشي شوروي و كمونيسم در عصر حاضر يكي از نمونه‏هاي آن است.

و هم چنين تجربيّات شخصي در سختي‏هاو رنج‏ها شاهد ديگر بر توجّه انسان به خواست فطرت يعني خداجويي و پناه آوردن به حق است، كه در قرآن در آيات گوناگوني به اين مطلب اشاره شده است.

اين بحث را با چند گفتار از پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) پايان مي‏بريم:

در حديث معروفي از پيامبر اكرم(ص) مي‏خوانيم فرمود: «كُلُّ مَوْلودٍ يُولَدُ عَلَي الْفِطْرَةِ حَتّي لِيَكُونَ اَبَواهُما اللّذانِ يُهَوِّدانِهِ وَ يُنَصِّرانِهِ؛5 هر نوزادي بر فطرت اسلام و دين خالي از شرك آفريده شده است، و رنگ‏هايي همچون يهوديّت و نصرانيّت انحرافي است كه از طريق پدر و مادر به آنها انتقال مي‏يابد.»
و امير مؤمنان در ضمن گفتاري مي‏فرمايد: «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ، و واتَرَ اِلَيْهِمْ اَنبيائَهُ لِتَسْتَأْدُوهُمْ مِيثاقَ فِطْرَتِهِ؛6 خداوند رسولان خود را به سوي انسان‏ها فرستاد و انبياي خود را يكي پس از ديگري مأموريت داد تا وفاي به پيمان فطرت را از آنها مطالبه كند.»
نتيجه اين كه نبايد فطرت را كه همانند آيينه خدانما و حق‏جو، در درون، ما را راهنمايي مي‏كند، و آيين حق را نشان مي‏دهد به باد فراموشي بسپاريم، بلكه بايد در پرتو جهاد اكبر به ويژه در ماه رمضان خود را به اين مرحله برسانيم تا از اين پيامبر و چراغ فروزان درون بهره‏مند گرديم.


1 ) سيّد رضي، نهج البلاغه، حكمت428.

1 ) سيّد رضي، نهج البلاغه، حكمت428.

2 ) شيخ صدوق، عيون اخبار الرّضا، ج1، ص295.

3 ) مائده (4) آيه 114.

4 ) شرح اين مطلب در كتاب «حسّ مذهبي يا بُعد چهارم روح انساني» ترجمه مهندس بياني آمده است.

5 ) علاّمه طبرسي، تفسير جمع الجوامع، ذيل آيه 30 روم.

6 ) سيّد رضي، نهج البلاغه، خطبه اوّل.

/ 1