کد:
890779
پرسش
با سلام وخسته نباشید خدمت اقای دكتر بهفر
من 21 سالمه ودانشجوی نرم افزار هستم حدود 18 سالگی ازدواج كردم با پسری كه 3سال باهاش دوست بودم (بعد از گذشت از همه سختی هاو مشكلات خانوادگی والدینم ساختن با همه نداریها و حرفها و زندگی در یك اتاق به مدت یك سال با مادر شوهرو تحمل همه خواسته ها و زیر پا گذاشتن همه ارزوهام كه پشیمان نیستم چون فعلا شوهر خوبی دارم خدارو شكر كه بیانش در اینجا خارج از حوصله است ولی شاید در مشاوره من تاثیر داشته باشه)
حالا كه دخترای همسنم رو میبینم واینكه من بچگی نكردم و حالا بعضی موقعها پشیمان میشم خیلی افسرده و عصبانی هستم از زندگی ام لذت نمیبرم با اینكه مشغول و سرگرم هم هستم دلم به حال شوهرم میسوزه كه باید منو تحمل كنه حاضرم ازش جدا شم تا دنبال زندگی خودش بره تا بچه ای نداریم این رو به خودش نگفتم چون من به این نتیجه رسیدم كه ما خیلی مشكل داریم چون دركی از هم وخواسته های هم نداریم و من هم مهارت های زندگی و همچنین از خود شناختی ندارم و نمیدونم كه چی میخام
ودر اخر از شما كمال تشكر را دارم و شرمنده ام اگر ایمیلم زیاد طولانی شد
پاسخ
سلام .
دوست گرامی ، من مشکل شما را به صورت کامل متوجه نشدم .
فرمودید که از دیدن دختران همسنتان و این که بچگی نکرده اید، ناراحت می شوید ؛ یعنی دوست داشتید که چه کارهایی می کردید و الان از نکردن آن پشیمان هستید ؟
چرا دلتان به حال شوهرتان می سوزد و چرا ایشان مجبور هستند که شما را تحمل کنند ؟
چه مشکلاتی با شوهرتان دارید که فکر می کنید که به درد هم نمی خورید ؟
لطفا سوالات فوق را پاسخ دهید تا راحت تر باهم گفتگو کنیم . ممنون
مشاور :
آقاي دکتر بهفر
| پرسش :
چهارشنبه 5/5/1390
| پاسخ :
يکشنبه 9/5/1390
|
|
دانشجو
|
21
سال
|
مشاوره پس از ازدواج
| تعداد مشاهده:
159 بار