کد:
851221
پرسش
سلام
من حدود 9ماه نامزد بودم و 4ماهه ازدواج کردم،25 سالمه و شاغل هستم.همسرم خوبه وکمکم هست وراضیم ولی یه اخلاقی داره که منو اذیت میکنه اونم اینکه وقتی من کل جریانات را در هر مورد تعریف میکنم ولی اون زیاد راجع به اینکه روزایی که رفته خونه مامانش و من نبودم و چی شده هیچی نمیگه و میپرسی چه خبر فقط میگه سلامتی و مادر شوهرم هم خیلی یواشکی اگه چیزی بهش بخواد بگه میگه که من اصلا متوجه نمیشم کی گفته و بنظرم این کار جالبی نیست چون مامان و بابای خودم همهچیه همو خبر دارن و قائم نمیکنن.و اذیت میشممیشه راهنمائی کنین.لطفا
پاسخ
با سلام
خانم عزیز برای اینکه شما بتوانید این اعتماد را در همسرتان ایجاد نمایید تا بیشتر از این موضوعات مختلف را به شما بگویند و هم صحبتی بیشتری را داشته باشید. پیشنهاد میکنم ، ابتدا صبور باشید و اجازه دهید با گذر زمان اعتماد کسب شود .
در مرحله بعد از قضاوت اخلاقی در مورد روابط ایشان و والدین ایشان پرهیز نمایید و با کم نمودن گله و شکایت از والدینش این فرصت را برایش فراهم نمایید تا با شما گفتگوی عمیق تری داشته باشد .
ازطرفی ایشان صحبت نمیکند زیرا این احتمال را میدهد که از گفته هایش بعدها بر علیه او استفاده نمایی.
به هر تقدیر شما نیاز به گذر زمان و یک پذیرش مثبت بدون قضاوت دارید تا این اعتماد کسب شود .
این مطلب را هم به خاطر داشته باشید که انسانها با هم قابل قیاس نیستند و اخلاق و روشها برای زندگی متفاوت هست . شما نیز نباید همسرتان را با هیچ شخصی حتی والدینتان قیاس نمایید .
موفق باشید
مشاور :
خانم بهرامی
| پرسش :
چهارشنبه 11/12/1389
| پاسخ :
شنبه 14/12/1389
|
|
ليسانس
|
25
سال
|
مشاوره پس از ازدواج
| تعداد مشاهده:
68 بار