کد:
834066
پرسش
سلام ببخشید من در درس 6 پیش دانشگاهی هر چه د رمورد قضا و قدر الهی میخوانم نمیتونم قدرت تفکیک قضا و قدر رابدست آورم اول به زبان ساده توضیح دهید قضا و قدر الهی چیست و سپس توضیح دهید که چه چیزهایی جزو قضای الهی محسوب میشوند و چه چیزهایی جزو قدر الهی؟
پاسخ
با سلام
دوست گرامی
بحث قضا و قدر یک بحث تخصصی است ولی سعی کردم مطالبی برای شما بیان کنم که مفید برای شما واقع شود.در صورت نیاز باز با سایت تبیان مکاتبه کنید.
- مسأله قضا و قدر همان مشیت الهی است که در نظام هستی، هر چیز را با محاسبه دقیق و معین به طور قانونمند و سازوار در چارچوب نظام علت و معلول قرار داده است. شناخت صحیح مشیت خداوند و خواست انسان، مبتنی برداشتن تصور صحیح از مشیت خداوند در نظام جهان و انسان است. تردیدی نیست که هیچ رخدادی در جهان، جز به مشیت خداوند اتفاق نمیافتد.
برگی که از درخت ساقط میشود و یا کاری که از انسان سر میزند، هر دو به مشیت خداوند است. اما چگونگی جریان مشیت در این دو تفاوت دارد؛ زیرا انسان تفاوتی عمده واساسی با دیگر موجودات دارد و آن اینکه دارای اختیار است.
به عبارت دیگر خداوند خواسته است که انسان مختار باشد و به اختیار خود بتواند کاری را انجام دهد. بر این اساس اختیار انسان در طول مشیت و قضا و قدر خداوند است؛ یعنی، خداوند خواسته که انسان توان خواستن و انتخاب کردن را داشته باشد. از همینرو اگرشما علتها و عوامل کاری را کاملا فراهم و بر آن اقدام نمودید آن واقعه اتفاق خواهد افتاد؛ مثلا اگر آتش و بنزین و اکسیژن را در کنار هم قرار دهید قطعا
انفجار رخ خواهد داد. این همان نظام متقن و تخلف ناپذیر هستی است.
حال زمانی که اسباب و علل کاری را فراهم میسازید و آن کار صورت میپذیرد، آیا بدون مشیت الهی صورت گرفته است؟مسلما این چنین نیست؛ ولی مشیت خداوند چیزی زاید بر در دسترس قرار دادن همان اسباب و علل و تأثیر بخشی به آن نیست. در مورد انسان هم مشیت او بر آزاد و مختار بودن انسان است. بنابراین فعالیتهای ارادی انسان جبرا از او صادر نمیشود و مستند به خواست آزاد خود او است. درعین حال به مشیت الهی نیز استناد دارد به این معنا که اگر خداوند تکوینا نمیخواست چنین بشود، به او آزادی و اختیار نمیداد و مانند دیگر اجزای طبیعی در مسیر واحدی انسان را به حرکت در میآورد. از اینجا است که میبینیم برخلاف پندار برخی از متکلمان و مستشرقان اسلام قائل به مشیت و تقدیر الهی است؛ اما تقدیر به معنایی که گفتیم، هرگز مستلزم جبر نیست. برای توضیح این مطلب، به نکات ذیل دقت کنید:
یک. خدای سبحان هستی بخش کائنات است و هر چیزی در اصل وجود و گرفتن فیض، به ذات اقدس او وابسته است.
دو. همچنان که خداوند کائنات را آفریده است، به آنها نیز آگاهی و احاطه علمی دارد:«الا یعلم من خلق» ؛ ؛ آیا کسی که آفریده است نمیداند؟، (سوره ملک، آیه 14). یعنی، خدا به دو صورت بر اشیا احاطه دارد:یکی اشراف وجودی، دوم احاطه علمی؛ ولی هیچ یک با اختیار انسان تنافی ندارد. انسان با وصف اختیاری که خداوند به او بخشیده، در قبضه قدرت حق قرار دارد.
در اینجا اگر انسان از خود اختیاری نداشته باشد، با وصف این که مشیت پروردگار بر انسان مختار قرار گرفته است، در آن صورت مشیت حق درباره انسان نافذ نبوده است. به عبارت دیگر اختیار و آزادی انسان، در طول قدرت پروردگار خواهد بود. بنابراین از جمله اشیایی که در قبضه قدرت حق قرار دارد، «اراده انسان» است؛ ولی نه بدین معنا که اراده از انسان سلب گشته و او مجبور است؛ چون «اراده» ذاتا با اختیار همراه است و معنا ندارد که گفته شود:«به کسی اراده داده شده است، ولی در عین حال آن کس اختیاری از خود ندارد». در این صورت انسان به جبر، مختار و با اراده است.
به این شعر زیبا از مولوی دقت کنید:
آن یکی بر رفت بالای درخت میفشاند او میوه را دزدانه سخت
صاحب باغ آمد و گفت ای دنی از خدا شرمت بگو چه میکنی؟
گفت از باغ خدا بنده خدا میخورد خرما که حق کردش عطا
پس ببستش سخت آن دم بر درخت میزدش بر پشت و پهلو چوب سخت
گفت آخر از خدا شرمی بدار میکشی این بیگنه را زار زار
گفت کز چوب خدا این بندهاش میزند بر پشت دیگر بندهاش
چوب حق و پشت و پهلو آن او من غلام و آلت فرمان او
گفت توبه کردم از جبر ای عیار اختیار است اختیار است اختیار
بنابراین، قدرت مطلقه پروردگار نه تنها باعث جبر نیست؛ بلکه باعث اختیار و اراده انسان است.
یکی از اقسام علل، علتهای قریبه و بعیده است؛ مثلاً نوشته کاغذ معلول حرکت قلم و حرکت قلم معلول حرکت دست و حرکت دست معلول اراده و اراده معلول نفس انسان است و نفس ما نیز معلول ذات احدیت است.
در اینجا ملاحظه میشود که همه این علل حقیقی هستند و خدای سبحان نیز علت العلل انجام این رفتار (نوشتن) است.
مولوی در تمثیل زیبایی این حقیقت را چنین بیان کرده است:
مورکی بر کاغذی دید او قلم گفت با مور دگر این راز هم
که عجایب نقشها آن کلک کرد همچو ریحان و چو سوسن زار و ورد
گفت آن مو را صبح آن پیشهور وین قلم در فعل فرع است و اثر
گفت آن مور سیم کزبازو است کاصبع لاغر ز زورش نقش بست
همچنین میرفت بالا تا یکی مهتر موران فطن بود اندکی
گفت کز صورت مبینید این هنر کان به خواب و مرگ گردد بیخبر
صورت آمد چون لباس و چون عصا جز به عقل و جان نجنبد نقشها
بیخبر بود او که آن عقل و نژاد بی زتقلیب خدا باشد جماد
«دیوان مولوی، دفتر چهارم، ص 275»
گفتنی است که خدای سبحان، هر کاری را از طریق علل و اسباب خودش انجام میدهد.
امام صادق(ع)میفرماید:«ابی اللّه ان یجری الاشیاء الا بالاسباب»؛ خدای سبحان هر کاری را به وسیله اسباب ویژه خودش انجام میدهد»، (بحارالانوار، ج 20، ص 90). و در مثال مذکور خداوند از طریق عقل، اراده، بازو و انگشت، این نقش را ترسیم میکند. حال نقش «اراده» در این میان چه خواهد بود؟خداوند از طریق اراده انسان، این نقش را میآفریند. این عمل تحت پوشش و در طول قدرت الهی است و در عین حال از روی اختیار انسان انجام گرفته است؛ چون ملاک در اختیار بودن فعل، وجود «اراده» است.
فیض الهی را میتوان نظیر جریان الکتریسیته برای یک دستگاه «رایانه» دانست. از یک طرف اگر جریان الکتریسیته نباشد، همه چیز متوقف است؛ ولی از طرفی نمیتوان نقش دستگاه رایانه و کاری را که انسان با آن انجام میدهد، نادیده گرفت.
خدای سبحان به همه انسانها و آنچه انجام دادهاند و یا در حال انجام دادن آن هستند و یا در آینده انجام خواهند داد احاطه علمی دارد؛ ولی نه بدین معنا که چون خدا میداند، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، انجام خواهد شد. خدای سبحان چه چیزی را میداند؟خداوند میداند که افراد بشر با اراده خود، چه چیزی را انتخاب کردهاند و چه چیزی را انجام میدهند.
در اینجا علم الهی، نظیر دوربینی است که برای تلویزیونهای مداربسته نصب شده و هر آنچه در مقابل دوربین انجام میگیرد، منعکس میکند. علم الهی نیز همه آنچه هست را نشان میدهد؛ چه از روی جبر، (نظیر امور طبیعی) یا از روی آزادی و اختیار (نظیر امور انسان).
استادی دانشجوی خود را میشناسد و میداند که با وصفی که دارد، در امتحان با نمره عالی موفق خواهد شد، حال آیا این دانستن، اختیار و اراده را از دانشجو سلب میکند؟دانستن خداوند نیز چنین است.
علم الهی به گذشته و آینده یکسان است؛ یعنی، همان گونه که خداوند به رفتار اختیاری انسان در گذشته آگاه است، نسبت به رفتار اختیاری انسان در آینده نیز عالم و آگاه است و همان طور که آگاهی به گذشته با اختیار انسان منافات ندارد، آگاهی نسبت به آینده نیز با اختیار انسان منافات ندارد.
در یک گفت و شنودی، خیام سروده است:
من می خورم و هر که چو من اهل بود می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست گر می نخورم علم خدا جهل بود
خواجه نصیر طوسی در جواب فرموده است:
گفتم که گنه به نزد من سهل بود این کی گوید کسی که او اهل بود
علم ازلی علت عصیان کردن نزد عقلا زغایت جهل بود
برای تفصیل بیشتر ر.ک:
«جبر و اختیار»، ص 50 استاد جعفر سبحانی
«جبر و اختیار» زینالدین قربانی
«جبر و اختیار» محمد تقی جعفری
«انسان و سرنوشت» شهید مطهری
و من الله توفیق
مشاور :
موسسه پرتو نور
| پرسش :
دوشنبه 20/10/1389
| پاسخ :
دوشنبه 20/10/1389
|
|
ديپلم
|
18
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
1291 بار