کد:
775848
پرسش
با سلام در سوال با کد 775841 ترجمه و تفسیر ایات 68 تا 70سوره فرقان را می خواستم
پاسخ
با عرض سلام
و كسانى كه معبود دیگرى را با خداوند نمىخوانند و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمىكشند و زنا نمىكنند و هر كس چنین كند، مجازات سختى خواهد دید! (68)
عذاب او در قیامت مضاعف مىگردد، و همیشه با خوارى در آن خواهد ماند! (69)
مگر كسانى كه توبه كنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مىكند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70)
توضیح:
ششمین ویژگى" عباد الرحمن" كه در آیات مورد بحث آمده توحید خالص است كه آنها را از هر گونه شرك و دوگانه و یا چند گانه پرستى دور مىسازد، مىفرماید:" آنها كسانى هستند كه معبود دیگرى را با خداوند نمىخوانند" (وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).
نور توحید سراسر قلب آنها و زندگى فردى و اجتماعیشان را روشن ساخته و تیرگى و ظلمت شرك از آسمان فكر و روح آنها به كلى كنار و رخت بر بسته است.
هفتمین صفت، پاكى آنها از آلودگى به خون بیگناهان است:" آنها هرگز انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق، به قتل نمىرسانند" (وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ)
از آیه فوق به خوبى استفاده مىشود كه تمام نفوس انسانى در اصل محترمند و ریختن خون آنها ممنوع است، مگر عواملى پیش آید كه این احترام ذاتى را تحت الشعاع قرار دهد و مجوز ریختن خون گردد.
هشتمین وصف آنها این است كه: دامان عفتشان هرگز آلوده نمىشود" و زنا نمىكنند" (وَ لا یَزْنُونَ).
آنها بر سر دو راهى كفر و ایمان، ایمان را انتخاب مىكنند، و بر سر دو راهى امنیت و ناامنى جانها، امنیت را، و بر سر دو راهى پاكى و آلودگى، پاكى را، آنها محیطى خالى از هر گونه شرك و ناامنى و بىعفتى و ناپاكى با تلاش و كوشش خود فراهم مىسازند.
و در پایان این آیه براى تاكید هر چه بیشتر اضافه مىكند:" و هر كس یكى از این امور را انجام دهد عقوبت و مجازاتش را خواهد دید" (وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِكَ یَلْقَ أَثاماً).
" اثم" و" اثام" در اصل به معنى اعمالى است كه انسان را از رسیدن به ثواب دور مىسازد، سپس به هر گونه گناه اطلاق شده است، ولى در اینجا به معنى جزاى گناه است.
بعضى نیز گفتهاند كه" اثم" به معنى گناه و" اثام" به معنى كیفر گناه است «1».
و اگر مىبینیم بعضى از مفسران آن را به معنى بیابان یا كوه یا چاهى در جهنم ذكر كردهاند در واقع از قبیل بیان مصداق است.
درباره فلسفه تحریم زنا در جلد 12 صفحه 103 به بعد (ذیل آیه 33 سوره اسراء) مشروحا بحث كردهایم.
قابل توجه اینكه در آیه فوق، نخست از مساله شرك، سپس قتل نفس، و بعد از آن زنا سخن به میان آمده، از بعضى از روایات استفاده مىشود كه این سه گناه از نظر ترتیب اهمیت به همین صورت كه در آیه آمدهاند مىباشد.
ابن مسعود از پیامبر گرامى اسلام ص چنین نقل مىكند عرض كردم:
اى الذنب اعظم؟ قال ان تجعل للَّه ندا و هو خلقك، قال قلت ثم اى؟ قال ان تقتل ولدك مخافة ان یطعم معك، قال قلت: ثم اى؟ قال ان تزانى حلیلة جارك، فانزل اللَّه تصدیقها وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ
- الى آخر الایه:
" كدام گناه از همه گناهان بزرگتر است؟ فرمود: این كه براى خدا شبیهى قرار دهى در حالى كه او تو را آفرید، عرض كردم بعد از آن كدام گناه؟ فرمود:
اینكه فرزند خود را از ترس اینكه مبادا با تو هم غذا شود به قتل برسانى!، بازعرض كردم بعد از آن كدام گناه؟ فرمود: اینكه به همسر همسایهات خیانت كنى در این هنگام خداوند تصدیق سخن پیامبر ص را در این آیه نازل كرد: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ ... «1».
گرچه در این حدیث سخن از نوع خاصى از قتل و زنا به میان آمده، ولى با توجه به اطلاق مفهوم آیه، این حكم درباره همه انواع آن مىباشد و مورد روایت مصداق واضحترى از آن است.
از آنجا كه این سه گناه نهایت اهمیت را دارد باز در آیه بعد روى آن تكیه كرده مىگوید:" كسانى كه مرتكب این امور شوند عذاب آنها در قیامت مضاعف مىگردد، و با خوارى، جاودانه در عذاب خواهد ماند" (یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً).
در اینجا دو سؤال پیش مىآید: نخست اینكه چرا عذاب این گونه اشخاص مضاعف مىگردد؟ چرا به اندازه گناهشان مجازات نشوند؟ آیا این با اصول عدالت سازگار است؟
دیگر اینكه در اینجا سخن از خلود و عذاب جاویدان است، در حالى كه مىدانیم خلود تنها مربوط به كفار است، و از سه گناهى كه در این آیه ذكر شده تنها گناه اول كفر مىباشد، و اما قتل نفس و زنا نمىتواند سبب خلود گردد؟
مفسران در پاسخ سؤال اول، بحث بسیار كردهاند، آنچه صحیحتر به نظر مىرسد این است كه منظور از مضاعف شدن عذاب این است كه بر هر یك از این گناهان سهگانه كه در این آیه مذكور است مجازات جداگانهاى خواهد شد كه مجموعا عذاب مضاعف است.
از این گذشته گاه یك گناه سرچشمه گناهان دیگر مىشود، مانند كفر كهسبب ترك واجبات و انجام محرمات مىگردد، و این خود موجب مضاعف شدن مجازات الهى است.
به همین جهت بعضى از مفسران این آیه را دلیل بر این اصل معروف گرفتهاند كه" كفار همانگونه كه مكلف به اصول دین هستند، به فروع نیز مكلف مىباشند" (الكفار مكلفون بالفروع كما انهم مكلفون بالاصول).
و اما در پاسخ سؤال دوم مىتوان گفت كه بعضى از گناهان به قدرى شدید است كه سبب بى ایمان از دنیا رفتن مىشود، همانگونه كه درباره قتل نفس در ذیل آیه 93 سوره نساء گفتهایم «1».
در مورد زنا مخصوصا اگر زناى محصنه باشد نیز ممكن است چنین باشد.
این احتمال نیز وجود دارد كه" خلود" در آیه فوق در مورد كسانى است كه هر سه گناه را با هم مرتكب شوند، هم شرك، هم قتل نفس و هم زنا، شاهد بر این معنى آیه بعد است كه مىگوید إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً:" مگر كسى كه توبه كند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد" و به این ترتیب مشكلى باقى نخواهد ماند.
بعضى از مفسران نیز" خلود" را در اینجا به معنى مدت طولانى گرفتهاند نه جاودانى، ولى تفسیر اول و دوم صحیحتر به نظر مىرسد.
قابل توجه اینكه در اینجا علاوه بر مساله مجازات معمولى، كیفر دیگرى كه همان تحقیر و مهانت است و جنبه روانى دارد نیز ذكر شده است كه خود مىتواند تفسیرى بر مساله مضاعف بودن عذاب بوده باشد، چرا كه آنها هم عذاب جسمى دارند و هم روحى.
ولى از آنجا كه قرآن مجید هیچگاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمىبندد و گنهكاران را تشویق و دعوت به توبه مىكند، در آیه بعد چنینمىگوید:" مگر كسى كه توبه كند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه خداوند گناهانشان را مىبخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات مىكند، و خداوند آمرزنده و مهربان است" (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
همانگونه كه دیدیم در آیه قبل، سه گناه از بزرگترین گناهان ذكر شده بود جایى كه در توبه را به روى این گونه افراد باز بگذارد دلیل بر این است كه هر گنهكار پشیمانى مىتواند به سوى خدا بازگردد، مشروط به اینكه توبهاش حقیقى باشد كه نشانه آن عمل صالح جبران كننده است كه در آیه آمده، و گرنه مجرد استغفار به زبان، با پشیمانى زودگذر به قلب، هرگز دلیل توبه نیست.
مساله مهم در مورد آیه فوق این است كه چگونه خداوند" سیئات" آنها را تبدیل به" حسنات" مىكند؟
تبدیل سیئات به حسنات
در اینجا چند تفسیر است كه همه مىتواند قابل قبول باشد:
1- هنگامى كه انسان توبه مىكند و ایمان به خدا مىآورد دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا مىشود، و به خاطر همین تحول و انقلاب درونى سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات مىشود، اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مىشد در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مىگذارد، و اگر زناكار بود بعدا عفیف و پاكدامن مىشود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا مىكند.
2- دیگر اینكه خداوند به لطف و كرمش و فضل و انعامش بعد از توبه كردن سیئات اعمال او را محو مىكند، و به جاى آن حسنات مىنشاند، چنان كه در روایتى از ابو ذر از پیامبر اسلام ص مىخوانیم: روز قیامت كه مىشود بعضى از افراد را حاضر مىكنند خداوند دستور مىدهد گناهان صغیره او را به او عرضه كنید و كبیرهها را بپوشانید، به او گفته مىشود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف مىكند، ولى قلبش از كبائر ترسان و لرزان است.
در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى كند دستور مىدهد بجاى هر سیئه حسنهاى به او بدهید، عرض مىكند پروردگارا! من گناهان مهمى داشتم كه آنها را در اینجا نمىبینم.
ابو ذر مىگوید: در این هنگام پیامبر ص تبسم كرد كه دندانهایش آشكار گشت سپس این آیه را تلاوت فرمود" فَأُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ"
3- سومین تفسیر اینكه منظور از سیئات نفس اعمالى كه انسان انجام مىدهد نیست، بلكه آثار سویى است كه از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى كه توبه كند و ایمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش برچیده مىشود، و تبدیل به آثار خیر مىگردد، و این است معنى تبدیل سیئات به حسنات.
البته این سه تفسیر- منافاتى با هم ندارند و ممكن است هر سه در مفهوم آیه جمع باشند.
منبع:
تفسیر نمونه، ج15، ص: 157
موفق باشید
مشاور :
آقای رحیمی
| پرسش :
يکشنبه 27/4/1389
| پاسخ :
سه شنبه 29/4/1389
|
|
ليسانس
|
21
سال
|
سوالات قرآنی
| تعداد مشاهده:
52 بار