• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 748970

پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید: از شما تقاضا دارم در مورد خانه های عنکبوتی از ایات 41 تا 45 سوره روم از تفاسیر و نظر خودتان تحقیقی به اینجانب اعلام کنید. متاسفانه تا به حال خود نتوانستم به نتیجه ای برسم. با تشکر رستمی

پاسخ

با عرض سلام
تفسیر این آیات به شرح ذیل است ولی در این آیات اصلاً صحبتی درباره خانه های عنکبوتی نیست.
مطالب زیر از تفسیر نمونه است که نسیتاً جامع است و نظرات دیگران را نیز بررسی کرده است
در آیات مورد بحث نخست سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آورده، مى‏گوید:" فساد در خشكى و دریا به خاطر كارهایى كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده" (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ)
" خدا مى‏خواهد عكس العمل كارهاى مردم را به آنها نشان دهد و نتیجه بعضى از اعمالى را كه انجام داده‏اند به آنها بچشاند، شاید بیدار شوند، و به سوى حق بازگردند"! (لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
آیه فوق معنى وسیع و گسترده‏اى را پیرامون ارتباط" فساد" و" گناه" با یكدیگر بیان مى‏كند كه نه مخصوص سرزمین مكه و حجاز است، و نه عصر و زمان پیامبر ص بلكه به اصطلاح از قبیل قضیه حقیقیه است كه پیوند" محمول" و" موضوع" را بیان مى‏كند، به عبارت دیگر هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است، و در ضمن یك هدف تربیتى دارد، تا مردم طعم تلخ نتیجه اعمالشان را بچشند، شاید به خود آیند.
بعضى مى‏گویند: این آیه ناظر به آن قحطى و خشكسالى مى‏باشد كه به خاطر نفرین پیامبر ص دامان مشركان مكه را گرفت، باران قطع شد، بیابانها خشكید و خشكیده‏تر شد، و حتى استفاده از صید دریا (دریاى احمر) براى آنها مشكل گشت.
به فرض كه این سخن از نظر تاریخى صحیح باشد تنها بیان یك مصداق است و معنى آیه را در مساله ارتباط فساد و گناه هرگز محدود نمى‏كند، نه محدود به آن زمان و مكان و نه محدود به خشكسالى و كمى باران.
از آنچه در بالا گفتیم به خوبى روشن مى‏شود بسیارى از تفسیرهاى محدود و موضعى كه از بعضى از مفسران ذیل این آیه نقل شده به هیچوجه قابل قبول نیست، مثل اینكه مراد از فساد در خشكیها، قتل هابیل به دست قابیل است، و منظور از فساد در دریا غصب كشتى‏ها در عصر موسى و خضر است.
یا اینكه منظور از فساد دریا و صحرا زمامداران فاسدى هستند كه همه این مناطق را به فساد مى‏كشند.
البته ممكن است یكى از مصداقهاى فساد این چنین افراد بوده باشند كه بر اثر دنیاپرستى و مجامله و تن در دادن مردم به ذلت، بر سر آنها مسلط مى‏شوند اما مسلما تمام مفهوم آیه این نیست.
جمعى از مفسران نیز در معنى" فساد بحر" به گفتگو نشسته‏اند:
بعضى گفته‏اند: بحر به معنى شهرهایى است كه در كنار دریا است، و بعضىگفته‏اند بحر به معنى مناطق حاصلخیز و پر باغ و زراعت است.
ما دلیلى بر اینگونه تكلفات نمى‏بینیم، چرا كه" بحر" معنى معروفى دارد كه همان دریا است و فساد در آن، ممكن است به صورت كمبود مواهب دریایى و یا ناامنى‏ها و جنگهایى كه در دریاها به وقوع مى‏پیوست باشد.
در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم:
حیات دواب البحر بالمطر فاذا كف المطر ظهر الفساد فى البحر و البر، و ذلك اذا كثرت الذنوب و المعاصى:
" زندگى موجودات دریا به وسیله باران است هنگامى كه باران نبارد هم خشكى‏ها به فساد كشیده مى‏شود، و هم دریا، و این هنگامى است كه گناهان فزونى گیرد"!
البته آنچه در این روایت آمده بیان یك مصداق روشن از فساد است، و نیز آنچه در رابطه با نزول باران و حیات حیوانات دریایى در این حدیث ذكر شده مساله‏اى است كه دقیقا به تجربه رسیده كه هر وقت باران كمتر ببارد ماهى در دریا كم خواهد شد، و حتى از بعضى از ساحل‏نشینان شنیدیم كه مى‏گفتند:" فایده باران براى دریا بیش از فایده آن براى صحرا است"! در زمینه رابطه فساد بر و بحر با گناهان مردم تحلیلهاى دیگرى داریم كه به خواست خدا در بحث نكات خواهد آمد.
در آیه بعد براى اینكه مردم شواهد زنده‏اى را در مساله ظهور فساد در زمین به خاطر گناه انسانها با چشم خود بینند، دستور" سیر در ارض" را مى‏دهد و به پیامبر ص مى‏فرماید:" بگو شما در روى زمین به گردش پردازید، حال امتهاى پیشین را جستجو كنید، و اعمال و سرنوشت آنها را مورد بررسى قرار دهید ببینید عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند به كجا رسید"؟! (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ)
قصرها و كاخهاى ویران شده آنها را بنگرید، خزائن به تاراج رفته آنها را تماشا كنید، جمعیت نیرومند پراكنده آنها را مشاهده نمائید، و سرانجام قبرهاى درهم شكسته و استخوانهاى پوسیده آنها را بنگرید.
ببینید سرانجام ظلم و ستم و گناه و شرك آنها چه شد؟
ببینید اگر آنها آشیانه مرغان را سوزاندند، چگونه خانه این صیادان نیز به ویرانى كشیده شد؟
آرى" اكثر آنها مشرك بودند" (كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِینَ)
و شرك ام الفساد و مایه تباهى آنها شد.
جالب توجه اینكه هنگامى كه در آیات قبل سخن از نعمتهاى خدا بود، نخست آفرینش و خلقت انسان را مطرح كرد، سپس روزى دادن به او را (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ) ولى در آیات مورد بحث هنگامى كه سخن از مجازات الهى مى‏گوید: نخست اشاره به زوال نعمتها بر اثر گناه مى‏كند، سپس نابودى و هلاكت بر اثر شرك، چرا كه به هنگام بخشش، اول موهبت خلقت است و بعد روزى، و به هنگام باز پس گرفتن، نخست زوال نعمت است و بعد هلاكت.
تعبیر به" أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِینَ" با توجه به اینكه این سوره مكى است و مسلمانان آن روز در اقلیت قرار داشتند، شاید اشاره به این است كه از انبوه مشركان نهراسید كه خداوند گروه‏هاى عظیمى از این قبیل افراد را در گذشته هلاك و نابود كرده است، و هم هشدارى است براى این طغیانگران كه سیر در ارض كنند و پایان كار پیشینیان هم مسلك خود را با چشم ببینند.
و از آنجا كه پند گرفتن و بیدار شدن، و سپس بازگشتن به سوى خدا، همیشه مفید و مؤثر نیست، در آیه بعد روى سخن را به پیامبر ص كرده چنین مى‏گوید:
" صورت خود را به سوى دین و آئین مستقیم و پا بر جا (آئین توحید خالص) قرار ده، پیش از آنكه روزى فرا رسد كه هیچكس قدرت ندارد آن روز را از خدا بازگرداند و برنامه الهى را تعطیل كند، و در آن روز مردم گروه گروه مى‏شوند و صفوف از هم جدا مى‏گردد" گروهى در بهشت و گروهى در دوزخ (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ)
توصیف دین به" قیم" با توجه به اینكه" قیم" به معنى ثابت و برپادارنده است در حقیقت اشاره به دلیل این توجه مستمر به دین است، یعنى چون آئین اسلام آئینى است ثابت و مستقیم، و برپادارنده نظام زندگى مادى و معنوى مردم، هرگز از آن منحرف مشو.
و اینكه خطاب را متوجه پیامبر ص مى‏كند، براى این است كه دیگران حساب كار خویش را برسند.
تعبیر به" یصدعون" از ماده" صدع" در اصل به معنى شكستن و شكافتن ظرف است، ولى تدریجا به معنى هر گونه پراكندگى و تفرق به كار رفته است، و در اینجا اشاره به جدایى صفوف بهشتیان و دوزخیان مى‏باشد كه هر یك از این دو صف نیز به صفوفى تقسیم مى‏شوند، به تناسب سلسله مراتب درجات بهشتى، و دركات دوزخى.
آیه بعد در حقیقت شرحى است براى این جدایى صفوف در قیامت، مى‏فرماید:
" هر كسى كافر شد كفرش بر زیان خود او است" و وبالش دامنگیر او (مَنْ كَفَرَ فَعَلَیْهِ كُفْرُهُ).
" و اما آنها كه عمل صالحى انجام دادند (پاداش الهى را) به سود خودشان آماده و مهیا مى‏سازند" (وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ).
" یمهدون" از ماده" مهد" (بر وزن عهد)- همانگونه كه راغب در مفردات گفته- در اصل به معنى گاهواره یا محلى است كه براى كودك آماده مى‏كنند، سپس" مهد" و" مهاد" به معنى وسیعترى یعنى هر مكان مهیا و آماده‏اى (كه نهایت آرامش و آسایش در آن است) گفته شده است، انتخاب این تعبیر براى بهشتیان و مؤمنان صالح نیز از همین نظر است.
خلاصه اینكه گمان نكنید ایمان و كفر و اعمال زشت و زیباى شما براى خدا اثرى دارد، این شما هستید كه از آن شاد و خشنود، یا ناراحت و غمگین مى‏شوید.
جالب اینكه: در مورد كفار با همان جمله مَنْ كَفَرَ فَعَلَیْهِ كُفْرُهُ قناعت كرده ولى در مورد مؤمنان در آیه بعد توضیح مى‏دهد كه نه تنها اعمال خود را در آنجا مى‏بینند، بلكه خدا مواهب بیشترى كه شایسته فضل و كرم او است به آنها مى‏بخشد مى‏گوید:" هدف این است كه خداوند كسانى را كه ایمان آورده، و عمل صالح انجام داده‏اند از فضلش پاداش دهد" (لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ)
مسلما این فضل الهى شامل حال كافران نمى‏شود،" چرا كه خدا كافران را دوست ندارد" (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْكافِرِینَ).
بدیهى است كه با آنها نیز بر طبق عدالت رفتار مى‏كند و بیش از استحقاقشان مجازات نخواهد كرد، ولى فضل و موهبتى نیز نصیبشان نخواهد شد.
نكته‏ها:
1- رابطه" گناه" و" فساد"!
بدون شك هر كار خلافى در وضع" جامعه"، و از طریق آن در وضع" افراد" اثر مى‏گذارد، و موجب نوعى فساد در سازمان اجتماعى مى‏شود، گناه و كار خلاف و قانون‏شكنى همانند یك غذاى ناسالم و مسموم است كه در سازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم تاثیر نامطلوب خواهد گذارد، و انسان گرفتار واكنش طبیعى آن مى‏شود.
" دروغ" سلب اعتماد مى‏كند.
" خیانت در امانت" روابط اجتماعى را بر هم مى‏زند.
" ظلم" همیشه منشا ظلم دیگرى است.
" سوء استفاده از آزادى" به دیكتاتورى مى‏انجامد، و دیكتاتورى به انفجار.
" ترك حقوق محرومان" كینه و عداوت مى‏آفریند، و تراكم كینه‏ها و عداوتها اساس جامعه را متزلزل مى‏سازد.
خلاصه اینكه: هر كار نادرست چه در مقیاس محدود و چه گسترده، عكس العمل نامطلوبى دارد و یكى از تفسیرهاى آیه ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ همین است (این رابطه طبیعى" گناه" و" فساد" است).
ولى از روایات اسلامى استفاده مى‏شود كه بسیارى از گناهان علاوه بر اینها، یك سلسله آثار شوم با خود همراه مى‏آورند كه ارتباط و پیوندشان با آن آثار لا اقل از نظر طبیعى ناشناخته است.
مثلا در روایات آمده است" قطع رحم" عمر را كوتاه، و" خوردن مال حرام" قلب را تاریك، و شیوع زنا سبب فناى انسانها مى‏شود و روزى را كم مى‏كند و ...
حتى در روایتى از امام صادق ع مى‏خوانیم:
من یموت بالذنوب اكثر ممن یموت بالاجال:
" آنها كه بوسیله گناه از دنیا مى‏روند بیش از كسانى هستند كه به مرگ طبیعى مى‏میرند"
نظیر همین معنى به تعبیر دیگرى در قرآن مجید آمده است آنجا كه مى‏فرماید:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ:" اگر آنها كه در شهرها و آبادیها زندگى مى‏كنند ایمان بیاورند و تقوى پیشه كنند، بركات آسمانها و زمین را به روى آنها مى‏گشائیم، ولى آیات ما را تكذیب كردند، ما نیز آنها را به مجازات اعمالشان گرفتیم"! (اعراف- 96)
به این ترتیب" فساد" در آیه مورد بحث، اعم از مفاسد اجتماعى و بلاها و سلب بركات است.
نكته قابل توجه دیگر اینكه: از آیه فوق ضمنا استفاده مى‏شود كه یكى از فلسفه‏هاى آفات و بلاها، تاثیر تربیتى آنها روى انسانها است، آنها باید واكنش اعمال خود را ببینند، تا از خواب غفلت بیدار شوند و به سوى پاكى و تقوى باز گردند.
نمى‏گوئیم همه شرور و آفات از این قبیل است ولى مى‏گوئیم حد اقل بخشى از آنها داراى چنین فلسفه‏اى است، و البته فلسفه‏هاى دیگرى نیز دارد كه در جاى‏خود از آن بحث كرده‏ای
2- فلسفه سیر در ارض‏
مساله گردش در زمین (سیر در ارض) شش بار در قرآن مجید در سوره‏هاى آل عمران، انعام، نحل، نمل، عنكبوت، و روم آمده، كه یك بار از آنها به منظور مطالعه اسرار آفرینش (عنكبوت- 20) و پنج بار دیگر به منظور عبرت گرفتن از عواقب دردناك و شوم اقوام ظالم و جبار و ستمگر و آلوده است.
قرآن براى مسائل عینى و حسى كه آثار آن كاملا قابل لمس است در امور تربیتى اهمیت خاصى قائل است، مخصوصا به مسلمانان دستور مى‏دهد كه از محیط محدود زندگى خود در آیند و به سیر و سیاحت این جهان پهناور بپردازند، در اعمال و رفتار اقوام دیگر و پایان كار آنها بیندیشند، و از این رهگذر اندوخته پر ارزشى از آگاهى و عبرت فراهم سازند.
قدرتهاى شیطانى در دنیاى امروز براى گسترش دامنه استثمار خود در سراسر جهان تمام كشورها و سرزمینها و اقوام مختلف را بررسى كرده و طرز فرهنگ و نقاط قوت و ضعف و صنایع مادى آنها را به خوبى برآورد كرده‏اند.
قرآن مى‏گوید: بجاى این جباران شما سیر در ارض كنید و به جاى تصمیمهاى شیطانى آنها درسهاى رحمانى بیاموزید.
عبرت گرفتن از زندگى دیگران از تجربه‏هاى شخصى مهمتر و پرارزشتر است، زیرا در این تجربه‏ها باید انسان زیانهایى متحمل شود تا مسائلى بیاموزد ولى در عبرت گرفتن از زندگى و تجارب دیگران، انسان بى آنكه متحمل سوخت و زیانى شود، توشه گرانبهایى مى‏اندوزد.
دستور قرآن در زمینه" سیر در ارض" منطبق بر كاملترین شیوه‏هایى است‏
موفق باشید

مشاور : آقای رحیمی | پرسش : شنبه 14/1/1389 | پاسخ : يکشنبه 15/1/1389 | | دانشجو | 19 سال | سوالات قرآنی | تعداد مشاهده: 80 بار

تگ ها :

UserName