• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1264177

پرسش

عرض سلام و خسته نباشید.بنده 30 سالمه دو فرزند دختر و پسر دارم.دخترم الان7 سالشه و پسرم 11 سال.دو سال پیش جدا شدم و حضانت هر دو فرزندم رو بنا به دلایلی به همسرم واگذار کردم.تا یکسال پیش هیچ مشکلی نداشتم. بچه هام مرتب میومدن پیشم .وابستگی و محبت خیلی خوبی باهم داشتیم .بیرون میرفتیم .خونه خاله و دایی.میخاستم برگردونمشون با هزار تا قصه و داستان و جایزه که بی قراری نکنن وحاضر بشن برن پیش باباشون تا اینکه من ازدواج کردم.از زمانی که ازدواج کردم بچه هام ازاین رو برگشتن به اون رو.هزاااار درجه اونم یهویی فرق کردن میگن تو مامان ما نیستی. تو رو دوست نداریم.دیگه نیا دنبالمون و حتی حاضر نمیشن من اونارو ببینم یا بیون منزلم ..< صرف="" نظر="" از="" اینکه="" حتما="" با="" حرفای="" بابا="" و="" خانوادش="" پر="" شدن="" که="" این="" صد="" درصد="" تضمین="" شدست="" چون="" بعد="" ازدواجم="" با="" شوهر="" سابقم="" بحثمون="" شد="" و="" انتظار="" نداشته="" ازدواج="" کنم="" و="" میخواسته="" برگرده="" به="" هر="" حال="" هر="" چی="" بود="" تموم="" شد="" دیگه="">حالا دخترم یه کوچولو محبتشو نشون میده ولی پسرم اصلاااا < حتی="" بغلمم="" نمیون="" دیگه="" .باورتون="" میشه="" یکساله="" بغلشون="" نکردم="" و="" نزاشتن="" حتی="" ببوسمشون="">و من بیشتر مشکلم با اونه ....تورو خدا راهنماییم کنیم چه کنم..الان کوچیکن و اینجوری باهام برخورد میکنن در اینده میخون چه کنن خدا میدونه..در حال حاضر ماهی یه بار تو پارک میرم میبینمشون چه رفتاری داشته باشم ؟چه حرفایی بهشون بزنم؟چجوری قانعشون کنم که من همون مامان قبلیشونم.هنوزم دوسشون دارم........مخصوصا پسرم چون کارا و حرفاش صد درصد روی خواهرشم تاثیر میزاره ..........با تشکرررررر***

پاسخ

با سلام
موارد زیر را انجام دهید  کمک کننده خواهد بود
1- آنها را تشویق کنید و از آنها بخواهید با هم نزد مشاور یا روانشناس بروید تا آنجا صحبت کنید (کاری که باید پیش از ازدواج دوم انجام میدادید)
2- در صحبتهای خودتان با آنها سعی نکنید انها را قانع کنید همان مادر قبلی هستید و فقط اجازه دهید رفتارتان این را بگوید( یعنی محبت کمتر یا بیشتر از قبل نشان ندهید)
3- سعی کنید احساسات آنها درک کنید و این درک کردن را به انها اطلاع دهید یعنی به انها بفهمانید که شما میدانید ناراحتند، عصبانی هستند یا هر احساس دیگر.. اما هر کسی در یک زمانی مجبور میشود تصمیمات مهم و سختی بگیرد
4- اجازه دهید تا مرور زمان به شما کمک کند و نگران رفتار اینده انها نباشید چون بزرگتر که شوند درک این موضوع برایشان راحت تر است
5- حتی اگر لازم شد با شوهر قبلی صحبت کنید تا به خاطر بچه ها دراین مورد با شما همکاری بیشتری داشته باشد

مشاور : علی اصغر چگینی | پرسش : دوشنبه 21/4/1395 | پاسخ : پنج شنبه 31/4/1395 | تربیت کودک | ديپلم | 30 سال | شیوه های تربیتی | تعداد مشاهده: 466 بار

تگ ها : ازدواج دوم بچه

مشاوره های مرتبط

سلام و وقت به خیر
پسری 9 ساله کلاس چهارم دارم گه رابطه ی صمیمی با پدرش نداره اجساس هاشا بلد نیست بگه حتی اگه در دعوای با داداش 4 ساله اش مقصر نباشه چیزی نمیگه و تنبیه میشه جون دلیل دعوا را به پدرش نمیگه اوایل من می گفتم مقصر میست ولی فهمیدم خودش باید بتونه از خودش دفاع کنه با این حساب الان باید چیکار کنم .چیکار کنم بتونه احساس هایش را بگه؟
2 مشکل دیگه که من و پدرش فکر میکنیم داره اینه که دیگران را درک نمیکنه و فقط خودش را میبینه چه جوری بهش یاد بدیم بقیه را درک کنه مثلا اگه توی بازی با داداشش یه کاری کرد که اون دوست نداشت(قلقلک) اینقدر ادامه میده تا ما بهش بگیم بسه و من اصلا دوست ندارم وارد بازی شون بشم ولی مجبور میشم 3 در کل پدرش میگه این بچه را بزرگ بار نیاوردی نمیدونم چیکار بایذ بکنم ممنون میشم راهنمایی کنید

باعرض سلام و خسته نباشید دختری دارم 4ماه و 12 روز الان دو هفته ای هست که یاد گرفته از پشت به شکم غلت بزنه اما سوال من اینه که دو سه روزی هست وقتی خواب هست دایم میخواد غلت بزنه یعنی زمانی که حس میکنم خوابش سبک شده هی سعی میکنه از پشت به شکم غلت بزنه با اینکه خوابه من از ترس این که پتو یهو جلوی نفسش رو بگیره دایم در حال برگردوندنش به پشت هستم روز و شب به همین صورت هست تا بیدار میشه هم همینطور ایا این امر طبیعی هست و من چه کار انجام بدم بهتر هست

سلام
من 29 سالمه و دو پسر دارم 3ساله و نه ماهه.شوهرم مارو ترک کرده و به خارج کشور رفته من هم پی کارهای طلاق هستم.پسر بزرگم خیلی به پدرش وابسته بود و پدرش هم خیلی بهش محبت میکرد الان که سه ماه ونیم شده پدرش رفته بسیار پرخاشگر شده و هر روز سراغ پدرشو از من میگیره.من به کار خیاطی مشغول شدم و پسرا رو خونه پدربزرگشون میزارم تا شب ولی ظهر بهشون سرمیزنم.میخاستم از شما بپرسم چطور باهاش برخورد کنم که پرخاشگریش کم بشه و در ضمن لوس هم نشه.پدربزرگشم خیلی بهش محبت میکنه و داره لوس میشه کم کم!در مورد پدرش چی بهش بگم ؟بگم برمیگرده یا بگم رفته؟
تا الان که هر کسی هرچی دوست داشته بهش گفته !! اما آخرش حرف منو قبول داره
لطف میکنید راهنماییم کنید در ضمن با برادرش هم بسیار بدرفتاری میکنه و همش میزندش!غذا هم نمیخوره!بعضی وقتام ادرارش بی اختیار میشه و خودشو خیس میکنه!

با سلام کودک 10 ماهه ای دارم که تقریبا 10 روز است که شب موقع خوابیدن او را در اتاق خودش می خوابانیم نیمه شب از خواب بلند می شود و گریه می کند و چون شیر می خواهد، قبلا کنار مادرش می خوابید با نق نق بیدار می شد و شیر می خورد نگرانم که این گریه ها از ترس باشد و در روحیه ی او تاثیر منفی بگذارد، آیا جدا کردن او هنگام خواب درست است یا باعث ترس و تاثیر بد روی او می شود؟

با سلام واحترام .
من زهرااحمدی 26 ساله ساكن اصفهان .مجرد .لیسانس حقوق وكارمند. 3 خواهر و3برادر دارم كه همه تحصیلكرده وشاغل اند مادرم خانه دار وپدرم بازنشسته. برادرم 36 ساله متاهل دارای دو فرزند پسر. لیسانس - نظامی وساكن تهران. دو ماه پیش به منزل برادرم رفتم و زن داداشم مشكلاتی را با من درمیان گذاشت كه از شما درخواست راهنمایی ومشاوره دارم . مشكل برادرم مربوط میشه به ارتباطش با پسر 8 ساله اش .امیرحسین كلاس سوم دبستانه و بسیار شیطون و بازیگوش .در موقع درس خواندن یا انجام تكالیف مدرسه خیلی بازیگوشی میكنه وبا بی میلی درس میخونه وبرادرم روی این قضیه بسیار حساسه و به گفته برادرزاده ام ومادرش برادرم با خط كش فلزی اون رو كتك میزنه .متاسفانه روحیه نظامی برادرم روی زندگی شخصی اش اثرات بدی داشته و خانواده اش از این قضیه رنج می برند ایشون روی تربیت پسرش خیلی حساسه میخواد تمام رفتارای پسرش ایده ال باشه ولی متاسفانه سن وسال بچه اش رو در نظر نمیگیره .خیلی دعواش میكنه توی جمع خیلی بهش تذكر میده از پسر8 ساله اش انتظار داره مثل یك انسان عاقل وبالغ رفتار كنه .خانومش آدم توداری ومعمولا مشكلاتش رو با كسی درمیان نمیذاره ولی این بار كه با هم ملاقات كردیم ازم خواست كه كمكش كنم .به روش خودم با برادرم صحبت كردم خیلی صمیمانه از طرفی خانومش بهم تاكید كرد كه برادرم به هیچ وجه نفهمه كه این من این مسائل رو بهت گفتم وگرنه خیلی عصبانی میشه . امیرحسین هم بشدت به پدرش علاقمنده و هم بشدت ازش میترسه و هم پدرش الگوی بزرگ زندگیشه ولی من میترسم كه این الگو پذیری از بین بره از طرفی امیرحسین یه برادر كوچكتر داره كه الان شیرین بیانی میكنه وهمه توجهات سمت اون میره واون از این قضیه رنج میبره .درهرحال من با برادرم در این خصوص از طرف امیرحسین (نه مادرش) صحبت كردم و قرار شد تنبیه بدنی رو كنار بگذاره و بیشتر به امیرحسین توجه كنه برادرم ادم بسیار احساسی ومهربونه و نسبت به خانواده اش خیلی دلسوزه ولی مثل اینكه به گفته خانمش از نظر مشاور خودش چند وقتیه كه بخاطر مسائل واسترس كاری دچار وسواس فكری و عصبی شده . هرازگاهی كه تلفنی باامیرحسین صحبت میكنم همچنان به بی توجهی پدرش اشاره ای میكنه . از شما درخواست میكنم كه در این زمینه ها راهنمایی بفرمایید:
1- زن دادشم رو چطور راهنمایی كنم؟ چكار كنم كه بهم بیشتر اعتماد كنه و اگه مسئله داره باهام در میان بذاره؟
2- من عاشق برادرم هستم و رابطه صمیمانه خوبی باهم داریم و خیلی اوقات باهم مشورت وهمفكری میكنیم و خانم برادرم با توجه به این رابطه این قضیه رو با من درمیان گذاشت میخوام كمكشون كنم با برادرم در این زمینه چطور صحبت كنم كه تاثیر بهتری داشته باشه؟
3- نحوه برخوردم با برادرزاده ام كه باهام این قضیه رو درمیان گذاشته چطور باشه ؟ با توجه به این كه نمیخوام در مورد پدرش بد فكر بكنه میترسم از اینكه بخاطر این كم توجهی باهاش عقده ای بشه

با سلام و خسته نباشید. من دو پسر یكی 8 ساله و یكی 2 ساله دارم. كه اصلا رابطه خوبی با هم ندارند و همیشه در جنگ و دعوا هستند من با پسر بزرگم حرف زدم و خیلی از اوقات او اصلا كاری با كوچیكه نداره ولی كوچیكه شروع كننده دعوا میشه و میاد بهش لگد میزنه یا ی چیزی طرفش پرت میكنه كه باعث دعواشون میشه.واقعا كلافه شدم و نمی دونم چیكار كنم.فرزند دومم خواسته بوده و فرزند بزرگم خیلی مشتاق داشتن یك برادر بود ولی الان با هم نمی سازن.من در نجف اباد اصفهان زندگی میكنم و شوهرم دیپلمه است.با تشكر

با سلام فرزند اولم دختر 4 ساله میباشد و فرزند دومم پسر 3 ماهه است از زمان تولد فرزند دومم با فرزند اول مدارا و محبت کرده ام ولی از ابتدا دائم دستان برادرش را میگرفت و یواشکی میفشرد ولی الان دیگر علنا دستانش را میفشارد موقعی که خواب است جیغ میزند که برادرش را بیدارکند ویا دستانش را میگیرد که او را بیدار کند و در کل با اینکه دوستش دارد ولی او را اذیت میکند راه صحیح برای از بین بردن این رفتار دخترم چیست ؟

UserName