کد:
1246295
پرسش
با سلام
فرزند سوم و اخر یک خانواده ی 5 نفری هستم یک خواهر 31 ویک برادر 28 ساله دارم مادر من در حدودا 18 سالگی ازدواج کرده واز ازدواجش اصلا راضی نیست پدر من مرد تحصیلکرده و خوبیه ولی خب افرادی بودند که باعث بدگمانی مادرم نسبت به پدرم شدند و حالا مادر من با توجه به این روند زندگیش مانع ازدواج ماها میشه .مادرم تفکری داره که انگار همه ی مردم میخوان این زندگی خیلی شیرینشو بهم بزنند و داراییهاشوبگیرند
خواهرم هنوز ازدواج نکرده با وجود اینکه هم تحصیلات و زیبایی نسبی ظاهری داره ولی خاستگاری رسمی براش نیومده و هرکی هم که خواستشو به خونوادم رسونده مادرم با دلایل غیر منطقی اونو پرونده جوری شده که خواهرم هم نسبت به ازدواج حالت دفاعی پیدا کرده و اگه کسی این مسئله رو بهش بگه عصبی میشه
برای برادرم هم مادرم واسش هیچ کاری نکرده و برادرم هم به فکرش نیست اصلا
یه جورایی ازدواج توی خونه ی ما شبیه یه تابو شده که هیچکس درموردش نباید حرف بزنه و اگه کسی حرفی بزنه به عنوان فردی شناخته میشه که به دنبال ... است.(واقعا هم این حرف زشتو بارها از مادرم شنیدم)
و اما من راستش من از وقتی 18 سالم شد به فکر ازدواج بودم ولی خب طبیعتا یکم زود بود اون موقع برام وحتی خاستگار هم داشتم ولی مادرم چون من فرزند اخرم گفت که اول باید خواهر و برادرت ازدواج کنند بعد نوبت تو میرسه وحتی وقتی دراین مورد حرف میزنه انگار که این اتفاق قراره سالهای سال بعد اتفاق بیفته راستش من الان که 21 سالم شده توی خودم این ویژگی رو میبینم که میتونم ازدواج کنم و زندگی مستقلی داشته باشم ولی مادرم مخالفه و با پسری هم که اشنا شدم برای ازدواج به شدت مخالفه حتی حاضر نیست اونو بشناسه و منو بخاطر اینکه میخام توی این سن به قول خودش کم ازدواج کنم و حتی پسر مورد نظرم رو هم انتخاب کردم به دخترهای خیابانی تشبیه میکنه که دنبال جلب توجه پسرها و رابطه ی جنسی هستند
عقیده ی مادرم اینه که تا زمانی که فرد مدرک دکتراشو نگرفته نباید ازدواج کنه!اصلا به نیازهای من و اینکه خب هرکسی سن متفاوتی برای ازدواج داره توجهی نمیکنه با توجه به رابطه ی بد پدر و مادرم با هم اصلا مشورت نمیکنن توی این زمینه .
راستش من نمیدونم چیکار کنم من اصلا نمیخام مثل خواهرم تا 32 سالگی ازدواج نکرده باشم وضعیت درسیم عالیه و امکان پیشرفت زیادی دارم واین خواسته ی من اصلا از سر هوس و یا احساس زودگذر نیست پسری هم که مورد نظرمه پسر متدین و خوبیه و از نطر جایگاه اجتماعی و... هم به خوانواده ی ما میخوره و من مطمئنم اگه مادرم دست از این سنتهای غلطش برداره از اون خوشش میاد و موافقت میکنه ولی هیچکس قادر نیست منصرفش کنه از کاراش
راه حلی به من بگید که یا من بتونم خودمو تغییر بدم و با شیوه ی سنتی مادرم کنار بیام و بیخیال ازدواج شم یا اینکه مادرمو متقاعد کنم هم نظر شه با من
پاسخ
با سلام
مادر شما برای تغییر دیدگاههایش باید به طور حضوری در چندین جلسه با یک روانشناس گفتگو کند و به این راحتی نظرش تغییر نمیکند و شما تنها میتوانید اورا ترغیب کنید به یک روانشناس یا مشاور مراجعه نماید. برای نحوه بیان خواسته خود با او نحوه برقراری ارتباط با او بهتر است با بخش ارتباطی تماس بگیرید. البته بد نیست کتابهای مهارت برقراری ارتباط موثر و مهارت جرات ورزی را مطالعه نمایید
مشاور :
علی اصغر چگینی
| پرسش :
جمعه 23/11/1394
| پاسخ :
شنبه 1/12/1394
|
رفتار با نوجوانان
|
دانشجو
|
21
سال
|
شیوه های تربیتی
| تعداد مشاهده:
601 بار