• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1227566

پرسش

سلام از دندان پزشک ها می ترسم . چه کار باید کنم ؟

پاسخ

با سلام این گونه ترس ها معمولا با روش های تدریجی و حساسیت زدایی باید از بین برود . و بهتر است به صورت حضوری با کمک مشاور انجام شود . به این منظور لیستی از کلیه ترس های خود که مرتبط با این موضوع است از خفیف ترین تا عمیق ترین آنها تهیه کنید . مثلا رد شدن از کنار دندان پزشکی، مشاهده تابلوی دندان پزشکی، دیدن لباس دندان پزشک، بوی دندان پزشکی ، حضور در دندان پزشکی و ... و برای هر آیتم دو یا سه روز را در نظر بگیرید و سپس خود را با آن آیتم مواجه سازید . به عنوان مثال اگر عبور از کنار یک دندان پزشکی برای شما استرس زاست می توانید برای سه روز این رفتار را داشته باشید تا در اثر تکرار تنش از بین برود . اگر انجام دادن عملی آن دشوار و ترس اور است ابتدا به صورت خیالی هر ایتم را انجام دهید و پس از تعدیل ترس ان را به صورت عملی انجام دهید . در لحظات مواجه شدن با ایتم مورد نظر سعی کنید با تنفس های عمیق و شل سازی عضلات به ارامش برسید . به تدریج با تکرار این روش ها ترس از هر ایتم برطرف می شود . یادتان باشد ایتم ها را از خفیف تا شدید اولویت بندی کنید .

مشاور : خانم کهتري | پرسش : دوشنبه 30/6/1394 | پاسخ : يکشنبه 19/7/1394 | | ليسانس | 28 سال | اختلالات روانشناختی | تعداد مشاهده: 86 بار

تگ ها : ترس دندان پزشکی

مشاوره های مرتبط

سلام علیکم ببخشید من دختری 4 ساله دارم که در مجالس عروسی و تولد به طور نا خودآگاه ترس از عروسک هایی داره که آدم درونش میره ،چون یکبار در رستوران از این عروسکا دیده بود و ترسش رو داره.چیکار کنم که این ترس درونش از بین بره؟و سوال دوم در مورد خجالتی بودن دخترم هست که مثلا عقب تر از بچه هایی دیگه حرکت می کنه از کار گروهی با بچه هواستقبال نمیکنه.ممنون میشم راهنمایی کنید


سلام من 2 تا خواهر دارم وفرزند دوم هستم . تمام اقوام در شهرستان اند بجز یدونه خاله هام.سالی یه بار به دیدن اقوام میریم اونم نه همشون.تازه شایدم کمتر.مهمونم خیییلی کم داستیم. با اینکه در تهرانیم اما خیییلی از جاهای تهران رو برای تفریح نرفتیم. فقط 2جارو رفتیم.دوران مدرسه دوستان زیادی نداشتم فقط 6یا 7تا اونم فقط با 2یا3تاشون صمیمیم و هنوز هم باهم در ارتباطیم.اخه من دختر اروم و مقیدیم و اصلا دوست ندارم با بچه های بی تربیت و بی حجابی که با پسرا دوستن دوست بشم.تا الان کلاس واس اوقات فراغتم نرفتم و نمیتونم برم چون مقداری از خونه مون دوره و والدینم اصلا اجازه نمیدن بدون اونا جایی برم که از منطقه مون دوره.. میگن جامعه خرابه...زمانی هم که دوستای مامانم میومدن خونم مامانم میگفت که باید برم تواتاقم ونباید پیششون بشینم چون هم سن من نیستن. اینا همشون باعث شده که من نتونم با دیگران ارتباط خوبی برقرار کنم وقتی مهمون میادیا کسی تلفن میکنه یه مقداری استرس دارم چون احساس میکنم نمیدونم باید چی بگم... مثلا بعضی چیزارو میدونم ...خیلی خوش اومدین . حالتون چطوره . خانواده خوبن . خوش حال شدم. بازم تشریف بیارین. زحمت کشیدین.سلام برسونین.ممنونم. متشکرم.سلام دارن خدمتتون.قربان شما. بفرمایید تعارف نکنین.و.....اما احساس میکنم خجالتیم نمیدونم شایدم نباشم... اما خونوادم میگن که رفتارت یه جوری خشکه چرا وقتی میوه نمیخورن زیاد تعارف نمیکنی یا اگه تعارف میکنی مصنوعیه....خلاصه اگه هم زمانی بخوان چیزی رو اموزش بدن اموزش نمیدن که... ابتدا مسخره میکنن ... اخرشم اموزش نمیدن فقط میگن این طوری نه... پدرم اصلا روابط عومی خوبی نداره و اصلا با دیگران ارتباط برقرار نمیکنه و کم حرفه.مامانم خدایی خوبه چیز خاصیم نمیگه ولی یه جوریه سر زبون داره ورفتارش خیلی گرمه...خواهر بزرگم هم بد نیست. خواهر کوچیکم خیلی بزرگونه حرف میزنه ادم فک میکنه 50 60 ساله شه واقعا بیشتر از سنش میدونه و پررو هستش. ولی اصلا رفتارش به دل طرف نمیشینه.خلاصه اگه هم زمانی یه رفتار گرم از خودم نشون بدم مامانم با خونواده مطرح میکنه و فک میکنه با خندیدن و مسخره کردن داره منو تشویق میکنه در حالی بدتره. اینا رو تقصیر والدینم میدونم که باعث دوری من از جامعه هستند.من تاحالا ختم نرفتم و عروسی هم تا حالا یه بار رفتم و اگه بازم برم نمیدونم باید چی بگم. وقتی قراره واس ثبت نام دانشگاه برم یا تنهایی به دکتر برم یا... نمیتونم . استرس دارم البته نه خیلی زیاد.چی کار کنم تا رفتارم با مهمونا گرم تر باشه و چی بگم...خوهش میکنم کمکم کنین من نمیخوام به این ادرس ایمیل بدین چون مال خواهرمه. توروخدا کتاب هم معرفی نکنین چون اصلا دوس ندارم خانواده بفهمن ... اگه میشه خودتون توصیه های لازم رو بکنین یا برای استفاده از مطالب جوری باشه که بتونم از اینترنت دانلود کنم.راستی بگم که رابطه م با بابام اصلا خوب نیس ممنون از شما ا

سلام اینجانب چند سال با مشکل اظطراب روبرو شودم من یک بار در زلزله زیر وار شودم چند سال بعد در جاده گرفتار طوفان شن شودم حالا هم از همه چیز می ترسم ترس های نظیر ارتفاع ترس از جاده کوچک ترین چیزی باعث ترس من میشه مدت یک ساله از شهر نمی تونم بیرون بدم زندگیم به خاطر ترس فلج شو ده با تشکر

UserName