• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1170773

پرسش

چند وقتی هست که خیلی به قیافه و اندام و این چیزا فکر میکنم. شاید مسخره به نظر بیاد ولی منو خیلی داغون کرده. من از چهره ی خودم خیلی بدم میاد. وقتی از بقیه میپرسم نظرتون راجع به قیافه ی من چیه میگن تو خیلی خوشگلی. حس میکنم از روی ترحم دارن اینو به من میگن. به دلیل احساس زشت بودنم حتی از خونه بیرون نمیام و سعی میکنم توی مهمونیا حاضر نشم چون فکر میکنم هر کی منو میبینه میگه نگاه کن چقدر زشته و با چه اعتماد به نفسی داره با من صحبت میکنه. وقتی به هم سن های خودم فکر میکنم که چقدر خوشگلن کلی ناراحت میشم. من هنوز خودم نمیدونم خوشگلم یا نه ولی هر چی هستم از خودم بدم میاد. درمانده هستم. ازتون خواهش دارم به من کمک کنید به آرامش برسم.

پاسخ

واقعیت این است که همه دختران و پسران در سنین شما تا حدودی دچار تغییراتی در چهره و اندام خود می شوند و این تغییرات پس ازمدتی تعدیل می شود. اکثریت دختران و پسران در این سنین احساس می کنند صورتی درشت و استخوانی، بینی بزرگ و اعضای صورت نافرمی دارند. بخشی از این احساس با واقعیت همراه است و برخی از آن نوعی بزرگ نمایی است. این بزرگ نمایی به دلیل حساسیتی است که نوجوان ها روی چهره و اندام خود دارند. بنابراین باور شما هم به بینش و نگرش های کلی یک نوجوان بر می گردد و هم به تغییرات اندکی که در ظاهر او به وجود می آید . اما ... چند موضوع را نباید فراموش کنید و آن این که اولا: ارجح دانستن سیرت زیبا به صورت زیبا یک واقعیت است. ما افراد زیادی را می بینیم که زیبا هستند اما بدلیل اخلاق نامناسب محبوب نیستند. اما افراد زیادی با ظاهری معمولی اما اخلاق خوب در محبوبیت قرار دارند. دوم این که وقتی آقایی مانند پدر از زیبایی شما تعریف می کند به معنای مجذوبیت کافی برای شماست. به هر حال همه خانم ها دوست دارند از نظر یک آقا زیبا به نظر برسند و جذابیت کافی را داشته باشند. پدر هر فرد مهم ترین منبع برای اتکا خواهد بود. سوم این که تا زمانیکه بخواهید خود را زیبا نبینید این موضوع همچنان ادامه دارد. در بسیاری از اوقات این خواست ماست که به چشمان ما دستور می دهد دیدنی ها را چگونه ببیند. چگونه تعبیر کند و ... اگر به دنبال زیبایی های خود باشید مطمئن باشید آنها را پیدا می کنید و اصلا پس از مدتی خواهید دید که انگار با عینکی دیگر دارید به صورت خود نگاه می کنید. چهارم این که در نظر داشته باشید اعتماد به نفس مانند زیبایی جذابیت آور است. پس اگر خود را بپذیرید و بر نکات مثبت شخصیتی خود اگاهی داشته باشید و خود را دوست بدارید و همواره توانمندی های خود را بشناسید در ارتباطات بسیار موفق عمل می کنید. این که دیگری به من اعتنا نکرد یا با من صحبت نکرد یا ... حواشی مسئله است که همواره با بد تعبیری ما همراه است. این مسایل را برای خود بزرگ نمایی نکنید. نشاط خو درا زیاد کنید. تحرک داشته و ورزش کنید.

مشاور : خانم کهتري | پرسش : دوشنبه 10/6/1393 | پاسخ : يکشنبه 16/6/1393 | | نا مشخص | 16 سال | اختلالات روانشناختی | تعداد مشاهده: 749 بار

تگ ها : اعتماد به نفس زیبایی نوجوان

مشاوره های مرتبط

من از دوران نوجوانی خیلی اذیت شدم ولی به روی خودم نمیاوردم، ترس از ترک شدن داشتم و از اینکه فراموش بشم، فکرم خیلی بیش از اندازه مشغوله طوری که بعد از چند ساعت خسته میشم، اما با همه اینها چهره خیلی آرومی دارم، الان هم هنوز همینطوریم اما بهتر از قبل هستم و فکر میکنم به خاطر همین ها اعتماد به نفسم پایینه! امروز توی یک سایت خوندم این ها نشونه اختلال شخصیت مرزی BPD هست! میخواستم نظرتون رو بدونم و همچنین ازتون راهنمایی بگیرم .

ایران-تهران كارمند دارای2فرزنددختر10و18ساله،درآمدمكفی
دختر18ساله من پشت كنكوری است چون بچه اول بوده یك سری سختی هاو بگومگوهای زناشویی را دیده و در دوره ای كه مشكل داشتیم گاهی اوقات ازمن بدخلقی هاوخشونت هایی دیده و...حدود3سال است كه تغییرات عمده ای در رفتار خود داده ام و به خانواده توجه بیشتری دارم البته قبلا هم فكر می كردم كه دارم برای رفاه آنهاتلاش میكنم حالا اگر كمی بداخلاق هستم ایرادی ندارد...باهمسرودختر كوچكم رابطه بهتری پیداكردم لیكن هر چقدر مهربانی می كنم با دختر بزرگم نتونستم در حد خوبی رابطه برقرار كنم احساس می كنم ازمن دلخوری و خشمی دارد كه هرچه من وهمسرم تلاش میكنیم باما صحبت كند موفق نمیشویم ضمنا از لحاظ مالی هم حسابی اورا حمایت میكنیم(كتاب،كلاس،پول توجیبی و...) ویك عادتی كه از كوچكی دارد با دوست خیالی خود در دستشویی حرف می زندو فكر میكنم یك حسادتی هم با خواهركوچكش دارد و با او پرخاش میكند البته ما خیلی سعی میكنیم با آنها به تساوی برخوردكنیم، دیگر اینكه ازاو خواسته ایم به روانشناس مراجعه كنیم قبول نمیكند و می گوید دیوانه خودتان هستید...یك دوست دارد كه اوراخیلی دوست دارد به نظر شما ارتباطش را با او بیشتر كنیم كه با او درددل كند والبته من خیلی اورا ازلحاظ درسی و خانوادگی تایید نمیكنم شاید خیلی آزادی داشته باشدو...بهرحال قضاوت نمیكنم....لطفا مارا راهنمایی كنید چكار كنیم او بفهمد اورا دوست داریم اگر سختگیری هم بوده بخاطر خودش بوده واز برخی كارهای خودهم پشیمانیم و منبعد می خواهیم پدرومادر بهتری باشیم....

من از دوران نوجوانی خیلی اذیت شدم ولی به روی خودم نمیاوردم، ترس از ترک شدن داشتم و از اینکه فراموش بشم، فکرم خیلی بیش از اندازه مشغوله طوری که بعد از چند ساعت خسته میشم، اما با همه اینها چهره خیلی آرومی دارم، الان هم هنوز همینطوریم اما بهتر از قبل هستم و فکر میکنم به خاطر همین ها اعتماد به نفسم پایینه! امروز توی یک سایت خوندم این ها نشونه اختلال شخصیت مرزی BPD هست! میخواستم نظرتون رو بدونم و همچنین ازتون راهنمایی بگیرم .

UserName