• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1168920

پرسش

سلام وقتتون بخیر - ممنون(بابت کد 1168375) از راهنماییتون با این اوصاف من چطور میتونم این فرد را از زندگیم حذف کنم و فراموشش کنم ؟ الان خیلی برام سخت میگذره چون واقعاَ طبق گفته شما وابسته اش شدم؟

پاسخ

سلام دوست عزیز تنها راه اینه که خیلی مستقیم باهاش صحبت کنید و بهش بگید به این دلیل که اولا آدم قابل اعتمادی نیست و دوما اینکه هیچ احترامی برای خانواده شما قائل نیست و سوماً اینکه آدم تندخویی هست، نمی تونید آینده خوب و قابل قبولی باهاش داشته باشید. اون هم احتمالا شروع می کنه به گفتن اینکه همه این ها رو درست می کنه. اگر خیلی اصرار کرد که حاضره این رفتارها رو تغییر بده و حسن نیتش رو به شما ثابت کنه، بهش بگید 6 ماه وقت داره این رفتارها رو تغییر بده. در این مدت هم باهمدیگه فقط رابطه کلامی اون هم با تلفن با ایشون داشته باشید. به هیچ عنوان گول احساسات خودتون و ایشون رو نخورید. در این مدت باید دست کم 6 بار یعنی ماهی یک بار پیش زوج درمانگر برید و هزینه این جلسات رو هم آقا باید بپردازن. در نهایت اگر زوج در مانگر تشخیص داد می تونید با ایشون ازدواج کنید. این آقا اگر واقعا شما رو بخواد این شرایط رو که بدیهی ترین شرایط ازدواج هست می پذیره. اگر شرایط رو پذیرفت ولی در طول این مدت بهبودی در رفتارش ایجاد نشد، مطمئن باشید که تا آخر عمر همین اخلاق و منش رو داره. اون وقت دیگه تصمیم با شماست که آیا می خواهید با چنین آدمی تا آخر عمر زندگی کنید یا نه. پیروز باشید

مشاور : آقای دکتر غریبی | پرسش : پنج شنبه 30/5/1393 | پاسخ : جمعه 31/5/1393 | | ليسانس | 30 سال | انتخاب همسر | تعداد مشاهده: 93 بار

تگ ها : رابطه عاطفی خواستگار ازدواج

مشاوره های مرتبط

سلام
پسری 27 و مجرد و مذهبی هستم 2 سال پیش با خانمی عقد کردم اما بنا بر مشکلاتی که بینمون و اختلافات فرهنگی خانواده ها سر 5 ماه از هم به صورت توافقی جدا شدیم
الان برای ازدواج اقداماتی دارم سوالی که ذهنمم را مشغول کرده اینه که آن ازدواج ناموفق را چه زمانی بیان کنیم قبل از خواستگاری (توسط مادر با خانواده منتخب)؟ یا در جلسه اول گفتگو؟ یا در جلسات دوم، سوم؟
توسط چه کسی اولین بار این موضوع بیان شود؟
متشکرم

سلام اگر خواستگاری داشته باشیم که البته هنوز مراحل خواستگاری انجام نشده ولی به علت اینکه فرد معتقدی هستم از مادرشون که سوال شده که پسرتون اهل نماز وروزه هست گفتن نماز میخونه به نظرتون ایا کسی که نماز میخونه اگه روزه نگیره میشه روزه دارش کرد یا همچین شخصی از لحاظ اعتقادی مشکل نداره نمیدانم اجازه خواستگاری بدم یا نه ممنون اگر راهنمایی فرمایید.

سلام
من دانشجوی ترم8(ترم آخر)شیمی ام.پدرم کارمندومهندس مادرم معلم هستن.ولی بابام 20ساله که ویلچرنشین شده
هفته پیش واسم خواستگاراومدکه خانواده مذهبی بودن مخصوصا پسرشون منم مذهبی هستم ازطرفی هم خیلی خیلی خوش قیافه وخوش اندام و متین
بعددیدارباپسره که منوپسندیدن دوشب واس آشنایی اومدن که شب اول آقاپسر بمن گف که پارسال باخواهرزن عموش قراربوده ازدواج کنه ولی بخاطرپوششی که دختره داشته ردش کرده.اماوقتی پیگیرشدیم دیدیم که 1ماه صیغه محرمیت بینشون بوده بعدشم دختره بایکی دیگه فرارکرده خلاصه اینوخودشون تکذیب کردن که قسم به مکه ای که رفتیم وفلان و....
منم کمی دلسرد شدم به همین خاطر .لی پسره خیلی خوب ومومنه همه جاتعریفشوکردن تواذان رتبه آورده و...بعدشم که اومدن واس نعیین مهریه بابام اینا450سکه تعیین کردن که اصلاپدرشون قبول نکردماهم توفامیل کمتراز450نداریم ولی بابا بالاخره کوتاه اومدو400تا کردولی باباش فقط میگف114تاچون واس دخترم اینهمه هس ازطرفی هم توشهرما یعنی مراغه اکثرایه چنتاقلم از جهیزیه رو پسره تهیه میکنه اولش بابام 4تامیگف ولی پدره زیر باراونم نرفت وگف که چون من واس دخترم نگرفتم اینوقبول نمیکنم بعدم قرارشدفک کنن وزنگ بزنن که بابام گف اینااهل پول خرج کردن نیستن اذیتت میکنن منم قبول کردم وخیلی زودپیش حلقه رو پس دادیم(قبل جواب اونا)
اماحالا احساس میکنم بهم سخت میگذره.هرجامیرم یه لحظه عطرادکلن اونواحساس میکنم خودمم جامیخورم.بنظرم بهش دل بستم اونم خودش گف که نسبت بمن احساس عشق کم کم داره سراغش میادولی همش میگم پس چرا نخواس قبول کنه.یعنی من حتی ارزش چنتاسکه درحدحرفوندارم!!!؟
سوالم اینه که:حالاشمابگین چیکارکنم؟
شمارشودارم.زنگ بزنم باهاش حرف بزنم؟اگه موافقین چی بگم؟
اصلا حرفای مامنطقی بودیااونا؟خصوصا که اصلا پدره نمیخواس پشت پسرش وایسته چون میگف خودش حقوق داره ولی خونه وماشین و...نداش
مسئله صیغه اون دختره بیشترجلوموگرف که کوتاه نیام.بنظرتون این مشکل بزرگیه واقعا؟
توروخدا خانم ابوالحسنی دلم درد میکنه خوب وبد این قضیه رو شمابگین.
مرسی

سلام
بنده یه دختر 19 ساله را به مدت 8 سال دوستش دارم و از آشنایان دور می باشد فاصله بین شهرمون 6 ساعتی می باشد و هم اکنون دانشجوی سال اول ارشد می باشم که به فاصله 12 ساعت تا شهرمان فاصله دارد و تا شهر عشقم هم 6 ساعت و شغل درآمد زایی ندارم با توجه به آشنایی خانوادگی که با عشقم دارم دختر مذهبی، خانواده مذهبی، وضع مالی هم در حد همدیگه می باشیم.
یه مشکل اساسی که دارم اینه که من میترسم که خواستگار برایش بیایید و از ترس دیگرم اینه که اگه بهش درخواست با توجه به عرف خانوادگی و شهری در صورت قبولی بایس تا دو سه ماه دیگه عقد کنیم.که هنوز من یه سال دیگه دانشگاه دارم و کار هم ندارم! ولی کارت پاین خدمت دارم
به نظرت درخواست بدم یا نه؟چیکار کنم!؟؟؟؟؟؟
شماره تلفنش هم دارم !!ولی تا الان باهاش تماس نگرفتم.
به نظر شما نامه بهتر از تلفن نیست؟میترسم فکر کنه درخواست دوستی و ... دارم.
یه مشکل دیگه هم فکر کنم داره واسه کنکور میخونه یه دوماه دیگه داره میخونه. بد موقعی نیست؟

سلام من دوست ندارم برای من خواستگار بیاید اصلاکلا از خواستگاری هایی که سنتی است و اول مادر میاید سپس بعد از پسند مادرپسر میایدمتنفرم ولی مسله اولی که هست من از ان دخترهایی نیستم که در بیرون یا در مهمانی های شبانه و یا انچنانی باشم پس اولین ایراد این است که من را راهنمایی کنیدچیکار کنم.من حدود3ماه قبل بالاخره تسلیم اصرار مادرم شدم و به یک خواستگار اجازه ورود دادم ان هم به شرط امدن پسر در اولین دیدار انها امدند و پسند کردند و ما حدود 2 ماه بایکدیگر صحبت کردیم و قرارمان براین شدکه درعید جواب بدهیم در این مدت مادرش به مادرم از علاقه او به من می گفت و من هم در رفتار و گفتارش تا حدودی می دیدم در حدود1 هفته قبل ازعیدبه او 2 مسله ای که من را اذیت می کرد و به نظرم عیب بود را قبلش مختصر گفته بودم ولی این بار خواستم رک هم بگویم و گفتم که من دختر پر مویی هستم و این ارثی است وهم در بیشتر مواقع جوش می زنم بعد از این مطالب به هم فرصت چند روزه دادیم که از هم فاصله بگیریم و فکر کنیم بعد از حدود 2 روز تماس گرفت و من بیشتر برایش از مشکلاتم گفتم و توضیح دادم و او هم قبول کرد و گفت مسله ای نیست او گفت مادرش می خواهند انگشتر بیاورند اماسفر لعنتی من باعث شدکه این قضیه عقب بیافتددر تهران بودم خبردادکه نمی تواند وارد زندگی مشترک با من شود وقتی علتش را پرسیدم گقت که حیف ان 2 هفته اول عید که به هم فرصت دادیم باید انجاتمام می کردیم ومن تو را دوس ندارم و تو در این 2 هفته چرا نفهمیدی که من سرد شدم ومن دوس ندارم روی توعیب بگذارم ولی فکرو خیالاتم زیادشده ونمی تونم واردزندگی مشترک شوم من واقعا ان لحظه مردم کلا ماندم ان همه عشق اوکه می گفت قبل ازعید انگشتر بیاوریم کجااین حرف ها کجاالان هم باور نمی کنم من به او دل بسته ام ولی او من را رد کرد ما از هر لحاظ با یکدیگر هم کفو و هماهنگ بودیم به حدی که به مادرم می گفتم من به قدری که با این خواستگارم هماهنگی دارم با برادرم ندارم الان 2 هفته است که خانواده ها و او از من خداحافظی کرده است و من مانده ام با سوالات بی شماربی پاسخ چرا من را رد کردمشکلات من قابل حل بودن اگر دوستم داشت می ماندمن همچنان به امید بازگشت دوباره او هستم و روزوشب فقط ازخدا می خواهم او دوباره من را بخواهدو من هم در جلو خانواده ام نقش بازی می کنم که برایم مهم نیست ولی واقعا دوستش دارم چطور می توانم خاطراتش را پاک کنم و به کس دیگری فکرکنم

با عرض ادب و خسته نباشید
شدید در مورد انتخاب دختر خانم درخواست کمک دارم
تعداد فرزندان خانواده من و او هر کدام 3 نفر
محل سکونت تهران
وضعیت اقتصادی متوسط
هر دو مذهبی
2 ماهی است به خواستگاری دختر خانومی 23 ساله رفتم و سن من 28 سالی هست. تمامی افراد خانواده دختر و پسر باهم مچ و بسیار خواهان همدیگر هستیم. از لحاظ تفکرات دینی، سیاست، سطح تحصیلات (هر دو لیسانس مهندسی) ،هر دو عاشق سفر و طبیعت و طبقه اجتماعی هر دو متوسط و همسان هستیم . همچنین هر دو همدیگر را پسندیده ایم ، ولی از لحاظ های شباهت در خلق وخو و وقت گذرانی باهم متفاوت هستیم با تست های روانشناسی متوجه این شدم که آدم برونگرا، از نوع آدم بصری-جنبشی هست و در مقابل او من آدم درونگرا و از نوع لمسی هستم. در زیر این موارد را در او یافتم که شاید برای ازدواج کم اهمیت نباشه:
1- اون گفته " نمیتونم زیاد یکجا بشینم و دیگران به من میگن شیطون و از دیوار راست بالا میروم." او اگر به بیرون خانه برود نیومده اگه دوستاش قرار بزارند دوباره میره بیرون ؛ در حالی که من برم بیرون نیاز به چند ساعت استراحت دارم یعنی جنب جوش او بیشتر از منه که فکر میکنم از نظر او تنبل به نظر بیام
2- با اعتماد به نفس تر اجتماعی و خوش برخوردتر و به گفته خودش باهوش تره . مثلا در کلاس دانشگاه همیشه نفر اولی هست که به پای تخته سیاه میرود اما من همیشه کنج کلاس بودم و نفر آخری بودم که تمایل به پای تخته رفتن را داشتم– میترسم توی زندگی اقتدار مردانم بشکنه. او که 6سال کوچکتر از من هست رئیس شه و من مرئوس
3- او خیلی خیلی زیاد اهل مهمانی و گردش و تفریح و خوشگذرانی است و دوستدارد همه درآمدش را هزینه سفر و رستوران ،خرید لباس کند. در حالیکه به او گفتم بعضی روزها نیاز به خانه نشینی و خلوت کردن با خودم دارم و او در این باره به فکر فرو رفته و نگران است- میترسم روزی تعطیلی که جایی نبردمش غوغا کنه جالبه بدانید او در سن نوجوانی پدر خود را از دست داده و فرزند اول و متولد آبان 1370 هست . به نظر من او هنوز در تب و تاب نوجوانیست و هنوز افکار دخترانه دارد و بعد ازدواج کمی بهتر میشود

4-خیلی خیلی مهم: احتمال میدم هوش هیجانی من نسبت به او ضعیف باشه چون او برونگرا و من درونگرام. او از نوع بصری و جنبشی است و من از نوع لمسی

واقعا نمیدونم چقدر این درونگرا و برونگران بودن و نوع لمسی و بصری و جنبشی و ... چقدر برای ازداواج مهم است؟

یکی از معیارهایی که در زندگی مشترک برای من وجود دارد لزوم پذیرش زن از مرد است. البته همان طور که می دانید این به معنای تحکم و زور گویی یا مردالاری نیست بلکه احساس می کنم این مساله به مرد حس اقتدار می دهد که خیلی زندگی را برای او شیرین می کند. یعنی منظورم این است که این پذیرش چیز بدی نیست بلکه به مرد حس مالکیت می دهد بدون اینکهخ در واقع تحکم و زورگویی وجود داشته باشد.
سوالم این است که چطور می توانم در جلسات خواستگاری به طرف مقابل خود این مطلب را بگویم بدون اینکه برداشت اشتباهی کند و یا فکر کند که من می خواهم زورگویی کنم.
باز هم می گم من اصلا و ابدا اهل زورگویی و تحکم نیستم اما از این که ببینم در فضایی محبتی زنم از من تبعیت می کند لذت می برم.( این را چطور به طرف مقابل تفهیم کنم.) البته نمی دانم این حرف تا چه اندازه عادی است یعنی بقیه مردها هم این حس را دارند یا نه؟


با سلام

من پسری هستم ک حدود 5 سال با دختری ک بهش علاقه داشتم در تماس بودم و دوستاش هم خبر داشتن - الان مدتی هست ک قضیه ازدواجمون جدی شده و تازه فهمیدیم بدرد هم نمیخوریم - البته خانواده ها مطلع بودن - و مادر من با مامانش صحبت کرده ک اینا ب تفاهم نرسیدن و ب صلاح هست ک این وصلت صورت نگیره

حالا یکی از دوستای اونی ک میخواستمش رو مامانم واسم مد نظر داره بره خاستگاری - خودم از اینکه قبلا با دوستش در ارتباط بودم خجالت میکشم

لطفا کمکم کنین ک بنظرتون چطوری با این قضیه کنار بیام؟

باتشکر

UserName