• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1168394

پرسش

سلام عرض شد آقای دکتر غریبی
خسته نباشید
یک راست میرم سر اصل مطلب
بنده یک ساله عاشق یکی از ترم پایینی هامم و این عشقم یه طوریه که فکر و ذهنم رو بدجور درگیر خودش کرده. هر چند یک بار همون اولا رفتم جلو و بهشون درخواست دادم و ایشون رد کردن و گفتن کلا ازتون خوشم نمیاد ولی بازم فکرم مشغولشه. چون خیلی تو دانشکده هم رو میبینیم. همین باعث میشه که نتونم فراموشش کنم و فکرم بیشتر مشغول شه.
آقای دکتر من ایشون رو خیلی دوست دارم ولی اون نه....
باید بگم من مشهدیم و اون تهرانی
یک سالم از من کوچیکتره
هر سری میخواستم باهاش صحبت کنم نذاشته و شده حتی دنبالش رفتم تا حرفامو بش بزنم
من اوایل شمارشو داشتم و بش مسیج میزدم ولی اون جوابمو نمیداد. یک روزم یکی از بستگانش زنگ زد و گفت دیگه مزاحمش نشم
تا همین الانم دیگه هیچوقت حتی جواب ایمیلمم نداده با وجود اینکه ازش خواهش کردم و بش گفتم به عقاید و نظراتش احترام میذارم اگرم نمیخواد منو ولی بازم جوابی نداده و یه جورایی احساس میکنم بی احترامی میکنه به من با جواب ندادنش
خلاصه فکرم خیلی مشغولشه آقای دکتر
کمکم کنید تا بتونم به حالت اول برگردم.
ممنون و متشکر

پاسخ

سلام دوست عزیز اگر ایشون به شما جواب نمی ده یا شما رو تحویل نمی گیره دلیلش به احترامی به شما نیست. بی احترامی زمانی اتفاق می افته که فرد به لطایف الحیل شما رو به سمت خودش جذب می کنه و بعد شروع می کنه به خواسته های بی مورد داشتن. ایشون فقط نمی خواد با شما باشه چون شما رو نمی خواد، همین. اگر هم قرار باشه کسی شاکی باشه، ایشون هست نه شما. چون شما بدون اینکه احساسات اون رو در نظر بگیری دنبالش راه افتادی. این کار یه جور مزاحمته. اگر دوستش داری بایستی احساساتش رو هم دوست داشته باشی، حالا این احساس هرجوری که باشه مهم نیست. اینکه علاقه ای به شما نداره هم جزئی از همون احساساتی هست که باید بهش احترام بذاری. پس توصیه من به شما این هست که دیگه بهش فکر نکن و بدون که اون آدم توی زندگی شما نیست. ایشون مثل رهگذری بوده که مدتی توی مسیر زندگی چشمت بهش افتاده و تموم شده دیگه.
پیروز باشید

مشاور : آقای دکتر غریبی | پرسش : دوشنبه 27/5/1393 | پاسخ : سه شنبه 28/5/1393 | | فوق ليسانس | 25 سال | انتخاب همسر | تعداد مشاهده: 167 بار

تگ ها : ازدواج رابطه یک طرفه بی احترامی

مشاوره های مرتبط

با سلام
من 28 سالمه و دانشجو هستم. در فروشگاهی شاگردی می‌کنم اما حقوقم کمه. قصد ازدواج دارم اما واقعاً نمی‌دانم زمانش رسیده یا نه. الان مشکلم این است که یه جوان تو سن از کجا بدونه آمادگی ازدواج داره یا نه و اینکه اصلاً میتونه نیازهای همسر آینده‌اش را برطرف کنه یا نه؟ لطفاً در این زمینه بنده راهنمایی بنمایید. اگر کتابی یا مرجعی در این زمینه موجود است پیشنهاد کنید.
با تشکر

سلام و عرض ادب خدمت مشاور گرامی.. من 23 سالم هست و دانشجوی کارشناسی ارشد و از خدمت سربازی هم معاف شدم و به لطف پدر گرامی از نظر مالی هم مثل خونه و ماشین و... مشکلی ندارم ! و خانواده ام دختر خوبی که خودم هم مورد پسندم می باشد برای ازدواج به من پیشنهاد داده اند. ولی دچار دغدغه شدم که چون خودم شغلی ندارم ازدواج موفقی نخواهم داشت و بعد از پیدا کردن شغل مناسب به فکر ازدواج کردن باشم و از طرفی هم اگر این کار را بکنم مورد خوبی که الان برای ازدواج دارم را از دست می دهم .. لطفا مرا راهنمایی کنید که چیکار کنم ... آیا اصلا در این سن وقت مناسبی برای ازدواج هست؟ ممنون

سلام
پسری 27 و مجرد و مذهبی هستم 2 سال پیش با خانمی عقد کردم اما بنا بر مشکلاتی که بینمون و اختلافات فرهنگی خانواده ها سر 5 ماه از هم به صورت توافقی جدا شدیم
الان برای ازدواج اقداماتی دارم سوالی که ذهنمم را مشغول کرده اینه که آن ازدواج ناموفق را چه زمانی بیان کنیم قبل از خواستگاری (توسط مادر با خانواده منتخب)؟ یا در جلسه اول گفتگو؟ یا در جلسات دوم، سوم؟
توسط چه کسی اولین بار این موضوع بیان شود؟
متشکرم

با سلام
من كارشناس ارشد گیاهان دارویی ام و سربازی ام تمام شده ولی كار مشخصی ندارم حدود 7 سال در مورد ازدواج كردن با والدینم اختلاف دارم و ایشان گفته اند تا كارت مشخص نشود ما یك قدم هم بر نمی داریم و شاید بهانه هایشان هم تغییر كند من حتی با یكی از دوستان پدرم هم برای واسطه گری صحبت كردم سوال من این است ایا خودم به تنهایی ازدواج كنم

باسلام، به خواستگاری دختری رفتم که متوجه شدم بخاطرجلب حمایت خانواده گفته یا این پسر یامن دیگر ازدواج نمی کنم (ازاین خانه میروم)، بعد از یک ماه از نامزدی ما وارددوره جدیدی از برخوردهای او شده ام، هنگامی که عصبانی میشود بسیارسنگین جواب مرا میدهد وهنگامی که اورا طبق اصطلاحی که به کاربرده: "نصیحت میکردم " به من درپیامک پاسخ داده: جایگاه خودت را بشناس ، من قرار است همسرتو باشم نه فرزندتو. پیش از چنین پاسخی به اوگفتم این حرف را فراموش کندوعذرخواهی کردم. احساس میکنم به زبان آوردن اشتباهات برایش مشکل است. او خودش میگوید میداند غرور دارد ونمی تواند ضمانتی بدهد که در آینده غرورش را ازبین ببرد و پیشتردرمکالماتش گفته بوداو درگذشته آدم غدی بوده است. او 27 سال سن دارد. میدانم من و خانواده ام برای او فرصتی عالی هستیم نسبت به دیگرخواستگارانش، اما به رویش نیاورده ام. ازاوخواستم چادرسرش کند و او پس از به خواب رفتن و یادآوری این موضوع که حاجت حسینی شدن را خودش در فاطمیه از خداخواسته است این مساله را پذیرفته. آیا مشاوران به صورت حضوری میتوانند نسبت به اصل بودن وقابل اطمینان بودن رفتار اوبمن اطمینان دهند یا خیر . دیشب پس از مکالمه تلفنی و پیامکی او نوشت: من و شما باهم تفاوت نداریم و ... اما بازامروز بیان میکند:من بین دوشخصیت احمد مانده ام.
این احساس که طرف مقابل ما دوشخصیته است درهردوما وجوددارد
من ازاین میترسم با آدمی روبرو شوم که مرا بازی دهد و ادای دختر خوب ، مهربان ، حرف گوش کن را دربیاورد ولی در عمل دختری مغرور و نامهربان باشد که تنها قصد داشته به من برسد. ضمن اینکه من با کاندید های دیگری روبرو هستم.


من قصد ازدواج دارم و با شناختی که از طایفه مادر و پدر خود دارم نمیتونم از این دو طایفه دختری رو انتخاب کنم میدونم مشکلات بسیار زیادی پیش میاد ...
با افراد غریبه هم خیلی سخته چون اصلا شناختی نداری ... میشه در باب انتخاب همسر .... و صحبت های قبل ازدوا ج راهنمایی کنید
و باید بگم واقعااحساس میکنم به یک همراه و شریک زندگی نیاز دارم ...
از طرفی هم مسائل اقتصادی مشک ساز شده و ما جوون ها اصلا نمیتونیم در موردش هم فکر کنیم پیشنهاد شما برای مشکلات اقتصادی چیه ما یعنی تا سن 30الی 40 سالگی صبر کنیم
یا دل رو بزنیم به دریا و ازدواج کنیم
و اگر چیزی لازم هست بفرمائید بدونم
چون شما ایمیل ندارید و من نمیدونم الان چیا بپرسم و چند تا سوال پاسخ داده میشه ؟
اگر ایمیل شما رو میشد داشته باشم خیلی خوب بود سوالتم رو راحت میپرسیدم

سلام یه دو ماهی میشه ک با یه دختر اونم تو دانشکدم اشنا شدم اون الکترونیک میخونه منم کامپیوتر در مورد خیلی چیزا ازش پرسیدم تقریبا فهمیدم چه جور شخصیتی داره و ازش خیلی خوشم اومده فکر میکنم واقعا همونیه ک با معیارو ملاکام میخوره هستش بعد وختی موضوع رو ب مامانم گفتم مامانم مخالفت کردو گفت اگه خاسته باشی زن غریبه بگیری پاتو تو خونه ی من نباید بذاری این مسئله رو چند بار گفتم همشم مامانم همینو میگه تو رو خدا راهنماییم کنید
ممنون

UserName