• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1920
تعداد نظرات : 2105
زمان آخرین مطلب : 3893روز قبل
محبت و عاطفه

اه بگذار گم شوم در تو کس نیابد ز من نشانه ی تو روح سوزان اه مرطوبت بوزد بر تن ترانه ی من  اه بگذار زین دریچه ی باز خفته در پرنیان رویاها با پر روشنی سفر گیرم بگذرم از حصار دنیاها با تشکر زهره حاجیان parandeh2

يکشنبه 11/9/1386 - 14:15
محبت و عاطفه

پنجره باز و در سایه ی ان رنگ گلها به زردی کشیده پرده افتاده بر شانه ی در اب گلدان به اخر رسیده گربه با دیده ای سرد و بی نور نرم وسنگین قدم میگذارد شمع در اخرین شعله ی خویش ره به سوی عدم می سپارد دانم اکنون کز ان خانه ی دور شادی زندگی پر گرفته دانم اکنون که طفلی به زاری ماتم از هجر مادر گرفته لیک من خسته جان و پریشان می سپارم ره ارزو را یار من شعر و دلدارمن شعر میروم تا به دست ارم او را با تشکر زهره حاجیان parandeh2

يکشنبه 11/9/1386 - 14:7
خانواده

خواست خدا برای عاشق حقیقی دلنشین است. نام خدا حامی زندگی اوست. خواندن نامش سرور بخش است. چنین وارسته ای در دشمن و دوست نور ان یگانه را میبیند و کسی را جز خدا نمیشناسد. با تشکر زهره حاجیانparandeh2

يکشنبه 11/9/1386 - 13:52
خانواده

خدایا    جسم من دشتی است که بذر نیکی در ان میکارم و با نام تو ان را ابیاری میکنم تا گل عطر اگین  حضورت در قلبم بروید. باتشکر زهره حاجیان parandeh2

يکشنبه 11/9/1386 - 13:46
دعا و زیارت

انکس که معبود را حتی در یک نفس زندگی از یاد نمیبرد و نام او را در دل گرامی میدارد بی تردید متبرک است . با تشکر زهره حاجیان parandeh2

شنبه 10/9/1386 - 23:51
خانواده

خدایا  ان زمان که به نامت گوش می سپارم  از همه ی وحشتهای زندگی فراترم. دیگر حتی از فرشته ی مرگ نمی هراسم. تو تجسم خرد هستی و با تاجی از گلهای عشق از قلب من گذر میکنی . با تشکر زهره حاجیان parandeh2

شنبه 10/9/1386 - 23:44
خانواده

خدایا    وقتی مرا بخوانی  به تو خواهم رسید . در نام مطهرت سرور وصال نهفته است در عشق تو مرگ پایان می پذیرد. ان که با کلامت زندگی کند هجوم تردیدها را فرو می گذارد و شب و روز کمر به خدمتت می بندد .  با تشکر زهره حاجیان  parandeh2

شنبه 10/9/1386 - 23:35
محبت و عاطفه

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی تو با من می رفتی تو در من می خواندی وقتی که من خیابانها را بی هیچ مقصدی می پیمودم تو با من می رفتی تو در من می خواندی تو گوش می دادی . . . . و اما مرا نمی دیدی  با تشکر زهره حاجیان parandeh2

شنبه 10/9/1386 - 15:49
خانواده

در جستجوی تو و نگاه تو دیگر ندود نگاه بی تابم اندیشه ی ان دو چشم رویایی هرگز نبرد ز دیدگان خوابم دیگر به هوای لحظه ای دیدار دنبال تودر به در نمی گردم دنبال تو ای امید بی حاصل دیوانه و بی خبر نمی گردم با تشکر زهره حاجیان parandeh2

شنبه 10/9/1386 - 15:41
محبت و عاطفه

به خدا در دل و جانم نیست  هیچ جز حسرت دیدارش  سوختم از غم و کی باشد غم من مایه ی ازارش شب در اعماق سیاهیها مه چو در هاله ی راز اید نگران دیده به ره دارم شاید ان گمشده باز اید  با تشکر زهره حاجیان parandeh2

شنبه 10/9/1386 - 15:22
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته