تبیان، دستیار زندگی

پله های خوشبختی را می توان ساخت به راحتی نه با چوب وتخته با مهربانی

مهربانیییییییییییییییی

یادمون نره

Nesfe gahan

دلم  برای شکستن  هنوز کوچک بود

و منتهای غمش خواب یک عروسک بود

درون کوچه ی تردید باز گم شده بود

گناه از تو و من بود دل که کودک بود

دوباره پیدا شدو دستهایش پر بود

ز سیب های محبت که صاف و بی لک بود

یک سبد گل لبخند و یک بغل آواز

و نقش چشم تو بر دفترش حک بود

تو رفتی و دل من از هجوم درد شکست

ودل برای شکستن چقدر کوچک بود

Nesfe gahan

قلب کسی را قفل نکن

وقتی کلیدش را نداری

Nesfe gahan

الهی عاجز وسر گردانم

نه آنچه دارم دانم

نه آنچه دانم دارم

Nesfe gahan

 هیچ کس چیزی را در دل نهان نکرد

مگر آن که در لغزشهای زبان

و در دگرگونیهای رخسارش پدیدآورد

Nesfe gahan

خداوند نباید سه چیز را به آدمی می داد

یکی عشق

یکی غرور

دیگری دروغ

چون به خاطر عشق از روی غرور دروغ میگوید

 اگر سلطنت بلد نباشم سلطنت نمی کنم

اگر زندگی بلد نباشم زندگی نمی کنم

اما اگر دوست داشتن را بلد نباشم

به خاطرتویاد میگیرم

یه نفر یه روز داشته میرفته نگو که داشته ........................

برمی گشته

دوست واقعی کسی است که دست تو را بگیره 

ولی قلبتو لمس کنه

Nesfe gahan

بی وفایی کن وفایت می کنند

با وفا باشی جفایت می کنند

مهربانی گرچه آیینی خوش است

با وفا باشی رهایتمی کنند

Nesfe gahan