تبیان، دستیار زندگی

هر کی دلتو شکوند

 صداشو در نیار

یه روز دلش میشکنه و  

صداش درمیا د  

به کدام جرم حکم صبر برای من

صادر شده است ؟؟؟

جرم من عشق بود  

آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه

آرزوهایت حس می کنی بخاطر بیاورکه .....

زیبایی های شهاب ها از شکستن دل ستارگان

است

ما همیشه صداهای بلند را می شنویم

پر رنگها را می بینیم

سختها را می خواهیم

خوبها آسان  می آیند

بی رنگ می مانند

بی صدا می روند

روزگارم گله مندی شده است

من بگیرم تو بخندی شده است

از دلم یاد نکردی شاید

عشق هم سهمیه بندی شده است 

گفتم به گل زرد چرا رنگ منی

افسرده و دل تنگ چرا مثل منی

من عاشق اویم که رنگم شده زرد

تو عاشق کیستی که همرنگ منی

هیچ کس اشکی برای ما نریخت

هر که با ما بو داز ما می گریخت

چند روزی هست حالم دیدنیست

حال من از این و آن پرسیدنیست

گاه بر روی زمین زل می زنم

گاه بر حافظ تفال می زنم

حافظ دردانه فالم را گرفت

یک غزل امد که حالم را گرفت

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

از همه دوستان گلم ممنونم که به مطالبم سر میزنند همتون را دوست دارم برای همه شما آرزوی شادی وسلامتی میکنم

تقدیم به همه دوستان تبیانی گلم

خدای اطلسی ها با تو  باشد

پناه بی کسی ها با تو باشد

تمام لحظه های خوب یک عشق

به جز دلواپسی ها با تو باشد

شهادت دخت نبی اکرم(ص)

به همه تسلیت عرض میکنم

مدد یا حضرت زهرا (س)

تو ا ی جانان من

جانا بده دست عنایت را

که ره دور است و بی ره رو

چو مجنون بیابانم

ز فضل و بخششت رعنا

نگاهی کن در این دنیا

خدایی کن به کار من

که من انسان نادانم

به جای دانه ای گندم

ترا صد خوشه خواهم داد

بهشتم را عنایت کن

کز این سودا پشیمانم

پشیمانم پشیمانم  پشیمانم