قلب من در شهر چشمان شماجا مانده است
قدر یک شب هم که شده از او پرستاری کنید
آره ساده زدی دلمو شکستی
تقدیم به شمعی که پروانه اش منم
تقدیم به طلوعی که آفتابش منم
و تقدیم به دوستی که دوستدارش
منم
همیشه وقتی که گریه میکنی
اونی که آرومت میکنه دوستت داره
اما اونی که باهات گریه میکنه عاشقته
گفتم که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو فاصله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت
بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست
از من پرسید عشق چیست؟؟؟؟
گفتم :عطش
گفت آن را دیده ای
گفتم نه در آن سوخته ام
روزی که دلم پیش دلت بود گرو
دستان مرا سخت فشردی که مرو
روزی که دلت به دیگری مایل شد
کفشان مراجفت نمودی که برو
بیگانه تر از خویش کسی می جستم
دستم بگرفتند و به دستم دادند
یه نفر را داشتند می بردند اتاق عمل ازش میپرسن موبایل داری میگه آره خاموشش کردم
یه نفر میره بانک سپه میگه آقا
چند تا تراول ملی بده طرف میگه آقا اینجا که بانک ملی نیست که تراول بانک ملی میخوای طرف شاکی میشه و میگه پس چی میگن بانک ملت بانک شما؟!