سوره :
مريم
آیه شماره :
74
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
مريم
آیه شماره :
98
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
طه
آیه شماره :
128
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الانبياء
آیه شماره :
6
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
يس
آیه شماره :
31
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
ق
آیه شماره :
36
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).