کافرانی که منکر خدا نیستند!
در مورد آیات 2 و 3 سوره مباركه بینه چگونه است كه كافران صحبت از صحیفه پاك می زنند و نوشته های پر ارزش؟ آیا براساس فطرت انسانی، این چنین درخواست هایی داشتند یا اینكه چون یك طرف ماجرا كافران هستند این افراد صحیفه پاك و نوشته های پرارزش را مطرح می كنند تا چیزهای خوب و عالی نصیب خودشان باشد؟
پاسخ اجمالی به پرسش شما این است که: مراد از کافرین در این آیات اهل کتاب یعنی یهود و نصاری هستند نه کافرانی که منکر خدا بودند تا اشکال شما مطرح گردد که چنین کفاری چگونه به دنبال بینه و دلیل روشن و حجت بودند؟
برای روشن تر شدن مفاد این آیات توجه شما را به تفسیر و توضیح آنها جلب می نماییم:
لَمْ یَكُنِ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِینَ مُنْفَكِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ (1) رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2) فِیها كُتُبٌ قَیِّمَةٌ (3) وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ (4)
1- كافران از اهل كتاب و مشركان(مىگفتند) ما دست از آئین خود بر نمىداریم تا دلیل روشنى براى ما بیاید!
2- پیامبرى از سوى خدا كه صحیفههاى پاكى را بر ما بخواند.
3- و در آن نوشتههاى صحیح و پر ارزش باشد.
4- ولى اهل كتاب (در دین خدا) اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه دلیل روشن براى آنان آمد.
در این آیات به وضع اهل كتاب (یهود و نصارى) و مشركان عرب قبل از ظهور اسلام پرداخته مىگوید: آنها مدعى بودند ما دست از آئین خود بر نمىداریم تا دلیل روشنى و پیامبر مسلمى براى ما بیاید (لَمْ یَكُنِ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِینَ مُنْفَكِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ).
پیامبرى كه از سوى خدا باشد، و صحیفههاى پاك و پاكیزهاى را بر ما بخواند (رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً).
صحیفههایى كه در آن نوشتههاى درست و موزون و ثابت و پر ارزش باشد (فِیها كُتُبٌ قَیِّمَةٌ).
آرى آنها قبل از ظهور پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله چنین ادعایى را داشتند، ولى بعد از ظهور او و نزول كتاب آسمانیش صحنه عوض شد، و آنها در دین خدا اختلاف كردند و اهل كتاب اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه دلیل روشن و پیامبر راستین و آشكار براى آنها آمد، (وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ).
به این ترتیب آیات فوق ادعاى اهل كتاب و مشركان را بازگو مىكند كه در آغاز اصرار داشتند كه اگر پیامبرى با دلائل روشن براى دعوت ما بیاید پذیرا مىشویم.ولى بعد از آمدنش از این قول خود سرباز زدند، و با او به مقابله و ستیز برخاستند، جز گروهى كه طریق ایمان را پیش گرفتند.
بنا بر این آیه فوق شبیه چیزى است كه در سوره بقره آیه 89 آمده است:
وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِینَ:
هنگامى كه از طرف خداوند كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانههایى بود كه با خود داشتند، و پیش از آن به خود نوید فتح مىدادند، هنگامى كه این كتاب و پیامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافران باد.
مىدانیم اهل كتاب انتظار چنین ظهورى را داشتند، و قاعده مشركان عرب كه اهل كتاب را از خود عالمتر و آگاهتر مىدانستند نیز در این برنامه با آنها همصدا بودند، ولى بعد از تحقق آرزوهایشان مسیر خود را تغییر دادند و به صف مخالفان پیوستند.
جمعى از مفسران اعتقاد دیگرى در تفسیر این آیات دارند، و آن اینكه:
منظور این است كه آنها واقعا نه بر حسب ادعا از آئین خود دست بر نمىداشتند و منفك و جدا نمىشدند، تا دلیل روشنى به سراغشان آید.
ولى مفهوم این سخن آن است كه بعد از آمدن چنین دلیل روشنى ایمان آوردند، در حالى كه آیات بعد نشان مىدهد این مطلب چنین نبود، مگر اینكه گفته شود منظور ایمان آوردن گروهى از آنها است هر چند در اقلیت باشند، و به اصطلاح از قبیل موجبه جزئیه است ولى به هر حال این تفسیر بعید به نظر مىرسد، و شاید به همین دلیل فخر رازى در تفسیر خود آیه نخست را از پیچیدهترین آیات قرآن مىشمرد كه در تضاد با آیات بعد است، و بعد براى حل مشكل طرقى ذكر مىكند كه بهترین آن همان است كه ما در بالا آوردیم.
در اینجا تفسیر سومى نیز وجود دارد و آن اینكه: منظور این است كه خداوند مشركان و اهل كتاب را به حال خود رها نمىكند، تا زمانى كه به آنان اتمام حجت نماید، و بینهاى بفرستد، و راه را به آنان نشان دهد و لذا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را براى هدایت آنها فرستاد. در حقیقت این آیه اشاره به قاعده لطف است كه در علم كلام مطرح مىباشد كه خداوند براى هر قوم و ملتى دلائل روشن را براى اتمام حجت خواهد فرستاد. به هر حال منظور از بینه در اینجا دلیل روشن است كه مصداق آن طبق آیه دوم شخص رسول اللَّه است، در حالى كه قرآن مجید را بر زبان داشت.
قابل توجه اینكه در آیه اول اهل كتاب مقدم بر مشركان ذكر شدهاند، و در آیه چهارم تنها سخن از اهل كتاب است و از مشركان سخنى به میان نیامده، در حالى كه آیه ناظر به هر دو است.این تعبیرات ظاهرا به خاطر آن است كه اهل كتاب در این برنامهها اصل و اساس بودند، و مشركان تابع آنها، و یا به خاطر آن است كه اهل كتاب در خور مذمت بیشترى بودند، چرا كه آنها علما و دانشمندان فراوانى داشتند، و از این نظر در سطحى بالاتر از مشركان قرار گرفته بودند، بنا بر این مخالفت آنها زشتتر و ناپسندتر بود و در خور سرزنش فراوان.
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منبع: پرسمان قرآنی