شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1254
  • چهارشنبه 1391/5/18
  • تاريخ :

روزِ آه 

قران

بازوخوانی متفاوت آیاتی که بارها خوانده‌ایم(32)

 

وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُۆْمِنُونَ

آنان را از روز حسرت [= روز رستاخیز که برای همه مایه تأسف است‌] بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان می‌یابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمی‌آورند!/ سوره مبارکه مریم آیه 39

 

کتاب‌ها می‌نویسند :

قرآن کریم روى سر نوشت افراد بى‏ایمان و ستمگر در آن روز تكیه كرده، مى‏فرماید: «آنان را از روز حسرت [- روز رستاخیز كه براى همه مایه تأسف است‏] بترسان، در آن هنگام كه همه چیز پایان مى‏یابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمى‏آورند»!)

هم نیكو كاران تاسف مى‏خورند اى كاش بیشتر عمل نیك انجام داده بودند و هم بد كاران چرا كه پرده‏ها كنار مى‏رود و حقایق اعمال و نتائج آن بر همه كس آشكار مى‏شود.1

در صحیح مسلم از ابو سعید خدرى  نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند هنگامى كه اهل بهشت، داخل بهشت و اهل جهنم، داخل جهنم شوند، اهل بهشت و جهنم را ندا مى‏كنند و توجه آنها جلب مى‏شود. آن گاه مرگ را به آنها نشان مى‏دهند و به آنها مى‏گویند: مرگ را مى‏شناسید! مى‏گویند: همین مرگ است و همگى آن را مى‏شناسند. آن گاه مرگ را نابود مى‏كنند و مى‏گویند: اى اهل بهشت دیگر مرگى نیست. شما جاودانى هستید و اى اهل آتش، دیگر مرگى نیست، شما جاودانى هستید این است معناى: و"َ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ"

این روایت را اصحاب ما از امام باقر علیه السلام  و از امام صادق علیه السلام  نقل كرده اند و در آخر آن اضافه كرده‏اند كه اهل بهشت، آن قدر خوشحال مى‏شوند، كه اگر كسى در آنجا مردنى بود، آنها از شادى مى‏مردند و اهل دوزخ، چنان فریاد مى‏كشند كه اگر كسى مردنى بود، از ناراحتى جان مى‏سپردند.2

 

با تو می‌گویم :

دلم نامه می‌خواهد...

نامه نوشتن برای تو...این روزهای آخر...

مثل نامه‌هایی که همه می‌نویسند برای عزیزانشان...

که بالای نامه اسم عزیزشان را می‌نویسند و کنارش "جان" می‌گذارند یا "عزیزم"

حالش را می‌پرسند...ملالشان تنها دوری از او می‌شود .

حرف کم می‌آورند وسط نامه و هی از حال خودشان می‌گویند و از او می‌پرسند که چطور است...

من هنوز نفهمیده‌ام که باید عزیزترین من تو باشی ... که تنها تو برای من می‌مانی ...

که من با این همه بدی، به جز توی ِ این همه خوب کسی را ندارم .  

اما برایت نامه می‌نویسم...

که: خدا جان سلام...

که اگر از حال من پرسیده باشی خوبم و ملالی نیست جز دوری شما...

می‌نویسم و بعد از این همه دروغ خجالت می‌کشم...

که اضطرابم، رنج ندیدنت، حس نکردنت نبوده هرگز...

باز می‌نویسم از حال خودم، که بد است... که کلافه ام .. که ماه تو رسیده است و شیطان در بند است اما من هنوز بدم

هنوز وسوسه‌های ریز و درشت دارم. هنوز نماز صبح قضا دارم. هنوز دروغ می‌گویم. بدخلقی می‌کنم .

می‌نویسم که من از خودم خسته‌ام. از خودی که در ماه خوب تو هم خیال خوب شدن ندارد.. که هزار بار عهد بسته است با تو

و هنوز همانی است که نباید... همانی که تو گفته‌ای نباش. همانی که تو دوست نداری . .

من خسته‌ام و  اگر به موقع به دادم نرسی معلوم نیست چه می‌شوم...به کجا می‌رسم...

از بعضی چیزها هم نمی‌گویم...که خودت خوبتر می‌دانی و من هم از این همه آشکار کردنش خجالت می‌کشم.

به خودم که فکر می‌کنم و نگاهی به خودم در آینه می‌اندازم، سرم را پایین می‌اندازم و حرف کم می‌آورم...

باز از خودم می‌گویم و حال تو را می‌پرسم...

 بعدتر می‌نویسم که من با این همه شکست، با این همه گناه،

از تو می‌خواهم که برسی به داد من... پیش از آنکه دیر شود ... پیش از آن که من بمانم و عمری که گذشته است به فراموشی

پیش از این که خیلی دیر شود و من بمانم و آه ..

 

یادم بماند :

 یادم باشد و یادت نرود  روزی در راه است که آه سرمایه دست‌های خالی است .

نویسنده: زهرا نوری لطیف

کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان


1.برگزیده تفسیر نمونه ، ج 3 ، ص 91

2.ترجمه مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن ، ج 15 ، ص 170  

UserName