يا كه به راه آرم اين صيد دل رميده را - غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محمدتقی بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يا كه به راه آرم اين صيد دل رميده را





  • يا كه به راه آرم اين صيد دل رميده را
    يا ز لبت كنم طلب قيمت خون خويشتن
    كودك اشك من شود خاك نشين ز ناز تو
    چهره به زر كشيده ام، بهر تو زر خريده ام
    گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر كنى
    گر دو جهان هوس بود، بي تو چه دسترس بود؟
    جز دل و جان چه آورم بر سر ره؟ چو بنگرم خيز، بهار خون جگر جانب بوستان گذر
    خيز، بهار خون جگر جانب بوستان گذر



  • يا به رهت سپارم اين جان به لب رسيده را
    يا به تو واگذارم اين جسم به خون تپيده را
    خاك نشين چرا كنى كودك نازديده را؟
    خواجه به هيچ كس مده بنده ى زر خريده را
    كى ز نظر نهان كنم، اشك به ره چكيده را؟
    باغ ارم قفس بود، طاير پر بريده را
    ترك كمين گشاده و شوخ كمان كشيده را تا ز هزار بشنوى قصه ى ناشنيده را
    تا ز هزار بشنوى قصه ى ناشنيده را


/ 11