فصل سوم : منورالفكرى و استبداد استعمارى - حدیث پیمانه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حدیث پیمانه - نسخه متنی

حمید پارسانیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل سوم : منورالفكرى
و استبداد استعمارى

1.پيدايش منورالفكرى و سازمان هاى ماسونى

1ـ1. زمينه هاى منورالفكرى و اولين فراماسونرها

غرب زدگى در هر يك از مراحل خود با تمركز در بخش هاى مناسب عناصر خاصى را جذب مى كند. دو عامل اساسى در تعيين زمينه ها و شرايط جذب قشرها و گروه هاى مختلف اجتماعى نقش دارند:

عامل اول : آشنايى و برخورد با غرب و عامل دوم غيبت تفكر و معرفت دينى و ضعف يقين و به دنبال آن فتور و سستى در ايمان و اعتقاد به سنت هاى الهى و آسمانى.

در اغلب جوامع غيرغربى، به ويژه در جوامع اسلامى و از جمله در ايران، دو عامل ياد شده بيش تر در ميان رجال سياسى و دربار حضور دارد.

اقتدار سياسى در ايران به صورت استبداد ايلى، على رغم تأثيرى كه از آموزه هاى مذهبى پذيرفته است و با همه ى كنترلى كه مذهب به حسب مراتب شدت و ضعف خود بر آن اعمال مى كند، به عنوان رقيب تاريخى نيروى مذهبى كم تر جذب تعاليم دينى مى شود و بيش تر در ستيز با مذهب است. از طرف ديگر عناصر و نيروهاى موجود در اين بخش كه همان رجال سياسى مى باشند، بيش و پيش از ديگر بخش هاى جامعه در معرض رويارويى با غرب قرار مى گيرند; بعد از رجال سياسى، ديگر قشرهاى شهرى و قبل از همه بازار در مواجهه ى با غرب قرار مى گيرد; زيرا بازار در كار تجارت بوده و از امكانات مالى و رفاهى مناسب هم برخوردار است.

عالمان دينى اگرچه در خط مستقيم برخورد با غرب قرار ندارند; ولى از طريق دو بخش ياد شده و اغلب به وساطت رفتار و گفتار آن ها با غرب و در حقيقت با كسانى كه تحت تأثير غرب قرار گرفته اند، آشنا مى شوند. و به اين ترتيب آن ها ابتدا آثار سوئى را كه آميزش با غرب در رفتار و زندگى دينى جامعه برجاى مى گذارد، احساس مى كنند و اين در حالى است كه اين گروه بيش از ديگر گروه هاى اجتماعى با معرفت و فرهنگ دينى انس داشته و در آن جذب شده اند.

با نظر به اين گروه ها و طيف هايى كه در بين آن ها قرار مى گيرد، مى توان مستعدترين بخش براى نفوذ غرب و هم چنين مقاوم ترين گروه هاى اجتماعى را شناسايى كرد.

رجال سياسى به جهت تماس با غرب، مناسب ترين افراد براى لژهايى هستند كه قصد جذب نيرو دارند; مانند سفيران، وزيران امور خارجه، اشراف زادگان و درباريانى كه براى اولين بار جهت كسب مهارت ها و علوم غربى راهى غرب شده اند. از سوى ديگر نقشى كه رجال سياسى در اجراى سياست هاى غربى مى توانند برعهده گيرند، عامل ديگرى است كه نظر لژها را قبل از همه متوجه خود مى كند.

ميرزاعسكرخان ارومى افشار از اولين ايرانيانى است كه به عضويت لژهاى ماسونى درآمد; او به عنوان سفير ايران از طرف فتحعليشاه به دربار ناپلئون فرستاده شد تا بين ايران و فرانسه بر عليه دشمن مشترك آن ها; يعنى روسيه اتحاد بر قرار كند. لژ فراماسونرى انگليس در فرانسه، به دليل اين كه انگليس متحد روسيه و با ناپلئون درگير بود، از طريق ارتباطى كه با ميرزا عسكرخان برقرار كرد، او را با فعاليت لژ به عنوان مركز اصلى تمدن غرب آشنا كرد و به سرعت او را به عضويت لژ درآورد. او در يك سخنرانى، شمشير خود را به لژ تقديم مى كند و مى گويد: «با اين شمشير در بيست و هفت جنگ براى وطن خود خدمت كرده ام.»(108) لژ در در مدت كوتاهى رتبه ى استادى را به او اعطا مى كند و بدين ترتيب مراتبى كه درون لژ در طول چند سال بايد طى شود، او در زمان كوتاهى مى پيمايد و در مقابل صندوقچه اى مرصع به لژ تقديم مى كند.

تقديم شمشيرى كه تا آن زمان در خدمت وطن به كار رفته بود، نماد گويايى از نقش لژها در خلع سلاح كردن كسانى است كه در حكم محافظان وطن بايد در برابر هجوم استعمار غرب مقاومت كنند; هم چنين تقديم صندوقچه اى كه محل نگهدارى و حفظ اسرار و اشياى قيمتى است، نشانه اى آشكار از خيانت كسانى است كه با عضويت در لژهاى ماسونى مملكت خويش را به بيگانه تقديم مى كنند. در حقيقت كسى كه از فرهنگ و تمدن خود بريده و به لژ وارد شده است، ديگر سر و رازى ندارد تا نيازمند به صندوقچه اى براى حفظ آن باشد و نيز وطنى ندارد تا نيازمند به شمشير جهت حراست از آن باشد، پس همان بِهْ كه شمشير و گنجينه ى گوهرين او نيز به لژ واگذار شود.

ميرزاابوالحسن خان ايلچى از رجال ديگر قاجار است; او هنگامى كه سفير ايران در انگليس بود، به عضويت لژهاى ماسونى درآمد و هنگامى كه سرگرداوزلى - از اساتيد اعظم فراماسونرى - به عنوان سفير انگليس در ايران معرفى مى شود، همراه او به ايران باز مى گردد و سىوپنج سال بالاترين مشاغل رسمى; از جمله وزارت امورخارجه را بر عهده مى گيرد. هم چنين قرارداد تركمن چاى و گلستان به امضاى او رسيد و بيش ترين اسنادى كه درباره ى حقوق بگيران انگليس منتشر شد، مربوط به اوست. او در نامه اى تقاضاى ادامه ى مستمرى براى فرزند خود را مى كند. كتابى به نام «حيرت نامه» نوشته است و در آن ضمن بيان دلباختگى هاى خود به انگليسى ها مى نويسد: «به اعتقاد خاطى و محرر اين دفتر آن كه اگر اهل ايران را فراغت حاصل شود و اقتباس از كار اهل انگليز نمايند جميع امور روزگار ايشان بر وفق صواب گردد.»(109)

از ديگر فراماسونرها، ميرزاصالح شيرازى است كه عباس ميرزا او را براى تحصيل به فرنگ فرستاد; او در انگليس به عضويت لژهاى ماسونى درآمد و در بازگشت به ايران اولين چاپخانه را در ايران داير كرد; هم چنين اولين روزنامه به نامِ «كاغذ اخبار» ـ ترجمه ى ناقص News paperـ را منتشر كرد. او در سفرنامه اى كه نوشت از انگلستان با عنوان «ولايت آزادى» ياد مى كند.(110)

/ 129