پيش گفتار - آیین تزکیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین تزکیه - نسخه متنی

محمد حسن رحیمیان، محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيش گفتار

تربيت و اخلاق مهم ترين هدفِ رسالت پيامبران خدا بوده تا بشريت را در مسير كمال و قرب الهى، كه علت غائى آفرينش است، رهنمون باشند. پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) با اشاره به فلسفه بعثت خويش در حديث معروف بدان تصريح فرموده اند: «اِنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الْأَخْلاقِ (1) ؛ همانا برانگيخته شدم كه مكارم اخلاق را به سر حد كمال برسانم.»

تربيت و اخلاق، از سوى فلاسفه و انديشمندان نيز همواره مورد توجه قرار داشته و مكاتب فلسفى و حتى مكتب هاى مادى، هر يك با بينش و فلسفه و اهداف خاص خود از تربيت و اخلاق سخن گفته و اصول و روش هايى را ارائه داده اند، كه اين خود بيانگر اهميت اين مسئله براى انسان، در همه شرايط و جوامع است. گرچه مسئله اساسى در تربيت و اخلاق، مبانى، اهداف و روش هاى صحح و استوار و نمونه هاى عينى و مثبت در اين موضوع مى باشد كه جز از طريق وحى براى انسان قابل دسترسى نخواهد بود.

انسان و بحران هاى اخلاقى

آنچه مايه تأسف است اين كه، در جهان معاصر از حاكميت اخلاق و معنويت و ضرورت تربيت الهى كمتر سخن جدى به ميان مى آيد و در عمل نيز اثر چشم گيرى از آن مشاهده نمى شود. تمام آمال و تلاش هاى علمى و عملى به بُعد مادى محدود گشته و كسى به فكر احياى ارزش هاى انسانى نيست، در حالى كه خطر سقوط اخلاقى از خطر بمب هاى اتمى و هسته اى براى نوع بشر زيانبارتر است. شيوع و اشاعه فساد كه در اعماق جوامع، به ويژه جوامع صنعتى، نفوذ دارد و قتل و غارت و قساوت و نيرنگ و بى اعتمادى و خودخواهى، به صورتى وحشتناك، نشان مى دهد كه مكتب هاى ساخته و پرداخته انديشه انسان معاصر جز به تكنولوژى و دانشى كه با طبيعت سر و كار دارد، نپرداخته و در ميان رشته هاى بى شمار علوم و تخصص ها جاى يك رشته خالى است و آن تربيت و اخلاق با مفهوم الهى آن مى باشد و بحث هاى اخلاقى و انسان سازى در جهان معاصر سير قهقرايى پيموده و دانش تعليم و تربيت رايج روز، چندان ارتباطى با بحث هاى تربيت و اخلاق - به معناى انسان سازى - ندارد؛ و از اين بابت مى توان گفت: بشر دست خوش بدترين نوع جهل و عجز است. همان گونه كه على(ع) مى فرمايد: «بالاترين نادانى ها نادانى انسان به امر خويش است: «اَعْظَمُ الْجَهْلِ جَهْلُ الأنسانِ اَمْرَ نَفْسِه». (2) «و ناتوان ترين مردم كسى است كه از اصلاح خود ناتوان باشد: «اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنْ اِصْلاحِ نَفْسِه». (3)

اين بى توجهى به معنويت و اخلاق است كه تمدن جهان را به پرتگاه سقوط كشانده و حتى از اعماق اروپا دانشمندان و محققانى را به اعتراف و اعتراض واداشته و با توجه به ره آوردهاى منفى علم و تمدن كنونى بشريت را در حال نابودى مى بينند.

دكتر «آلكسيس كارل» فرانسوى، كه از دانشمندان مشهور اروپاست در دو كتاب معروف خود «انسان موجود ناشناخته» و «راه و رسم زندگى» علم گرايىِ انسان و خلأهاى معنوى او و واماندگى فرهنگ و تمدن جديد در صحنه اخلاق و ارزش هاى انسانى را شديداً مورد انتقاد قرار داده و بر ضرورت احياى انسان در فضايى كه مشحون از فضيلت و اخلاق باشد، تأكيد مى ورزد. وى مى نويسد:

«علوم مادىِ بى جان ما را به دنيايى كشانده است كه متناسب با ما نيست و ما كوركورانه هر آنچه را اين علوم به ما داده اند، پذيرفته ايم. فرد امروزى كوته بين، تخصصى، عارى از موهبت اخلاقى، بى هوش و براى اداره خود و هدايت تشكيلاتش ناتوان است.» (4)

و همچنين در توصيف وضع اخلاقى جوامع غربى مى گويد:

«فقدان حس اخلاقى، دروغ گويى، سستى و بى عدالتى، موجب اختلال اعمال عاطفى و فكرى و بدنى است. در فرانسه اين اختلالات شخصيت شديدتر و فراوان است...»

«اعتدال، شرافت، درستى، مسئووليت، پاكى، تملك نفس، محبت به هم نوع، شهامت، گويى جملات بى معنى و كلماتى است كه مورد تمسخر جوانان امروزى است.

انسان امروزى به جز جلب لذّت، اصلى براى راه و رسم زندگى نمى شناسد، همه كس اسير غرور است و مانند خرچنگ در پوسته خود مترصد دريدن هم نوع خويش به سر مى برد.»

«هنگامى كه انجمن ادبى فرانسه، با طرح سؤالى از دانشمندان خواست نظريات خود را در مورد اين سؤال كه: «آيا تجديدِ عهدِ علم و ادب و هنر براى تهذيب مردم سودمند بوده يا زيان رسانيده است؟» «ژان ژاك روسو» در اين مسابقه شركت كرد و برنده جايزه شد. پاسخ وى اين بود كه: علم و ادب، ظاهر مردم را آراسته مى كند. اما باطن را فاسد مى سازد، طبع را منحرف مى نمايد و به دل و دماغ حالت مصنوعى مى دهد، مختصر اين كه: مردم، عالم و هنرمند مى شوند اما آدم نمى شوند.» (5)

اين گونه اعترافات كه در گفتار ديگران درگذشته و حال بسيار مى توان يافت و همچنين روند جارى اخلاق در جوامع بشرى مدلل مى سازد كه بدون اخلاق و تربيت صحيح هيچ دست مايه علمى، فرهنگى و تكنيكى پاسخ گوىِ نيازها و مشكلات انسان نيست و ضرورت بازسازى اخلاقى و احياى ارزش هاى انسانى، حتى از ديد متفكران بيگانه، پوشيده نمانده است. گرچه اين دانشمندان راهى را براى احياى شخصيت اخلاقى انسان ارائه نداده و تنها به طرح مشكل پرداخته اند.

در جست وجوىِ حل مشكل

خلاصه، مشكل اساسى انسان در عصر ما اين است كه با خداى خود و در نتيجه با هويت «خويش» بيگانه شده و لذا ارزش هاى معنوى را به ديگر سوى نهاده است و در اين جهت ميان كشورهاى سرمايه دارى و سوسياليستى فرقى نيست، چرا كه هر دو، در عمل يك خطمشى دارند. هم چنان كه حضرت امام(ره) در پيام تاريخى خود به آخرين دبير حزب كمونيست شوروى سابق يادآور شدند كه: «بايد به حقيقت رو آورد، مشكل اصلى كشور شما مالكيت و اقتصاد و آزادى نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعى به خدا است، همان مشكلى كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد.» (6)

پس از فروپاشىِ نظام ماركسيستى و ورشكستگى كمونيسم، آخرين رئيس جمهورى اين كشور نيز بدين نكته اعتراف كرد و ابراز داشت:

«بينش ما در قبال مذهب كه زمانى در شوروى مورد قبول نبود، تغيير كرده است و ارزش هاى اخلاقى كه مذهب با خود همراه دارد مى تواند در تغيير و تحولات شوروى مؤثر باشد...» (7)

اما سرانجام سرنوشت محتومى كه براى نظام ماركسيستى بود، گريبانش را گرفت و اين درس عبرتى است براى كليه فرهنگ ها و نظام ها كه ارزش هاى اخلاقى و معنوى را در كنار تحولات علمى و اجتماعى، دست كم نگيرند!

از اين جا مى توان نتيجه گرفت كه بازگشت به دين و معنويت و طرح ارزش هاى اخلاقى و معنوى به انسان كه در مكاتب الهى مطرح شده، نه به شيوه سودگرايانه غرب، يك ضرورت حياتى و اجتناب ناپذير است كه بالاخره بشريت آن را پذيرا خواهد شد.

اخلاق و تربيت اسلامى

اخلاق و تربيت اسلامى، با ويژگى و بُعد متعالى خود و به موجب برترى كه بر ديگر مكاتب اخلاقى دارد، تضمين كننده سعادت انسان ها در همه عصرها و ره توشه همه ره پويان راه كمال است و فراگيرى علمى و تخلق عملى به آن، يكى از فرايض اوليه در كنار «شرايع و عقايد» به شمار مى آيد. از اين رو در نظام فرهنگى اسلامى ما ضرورت است به شيوه علمى و منطقى در چارچوب برنامه هاى آموزشى و تربيتى به طور جدى به دانش پژوهان ارائه گردد و در شكل گيرى اخلاقى و تربيتى اين نسل، كه سازنده تاريخ آينده جامعه اسلامى است، جديت و اهتمام شود و عملاً مورد عنايت و توجه قرار گيرد تا در تمام ابعاد حيات مادى و معنوى امت ما مؤثر و سرنوشت ساز باشد.

رهبر كبير انقلاب اسلامى و مربى بزرگ، حضرت امام خمينى - قدس سره الشريف - در يكى از پيام هاى جاودانه و تاريخى خود با تأكيد بر اين مطلب فرموده اند:

«ملت عزيز ايران و ساير كشورهاى مستضعف جهان اگر بخواهند از دام شيطنتِ ابرقدرت هاى بزرگ تا آخر نجات پيدا كنند، چاره اى جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند و اين ميسر نيست جز با دستِ اساتيد و معلمان متعهدى كه در دبستان ها تا دانشگاه ها راه يافته و با تعليم و كوشش در رشته هاى مختلف علوم و تربيت صحيح و تهذيب مراكز تربيت و تعلم از عناصر منحرف و كج انديش، نوباوگان را كه ذخائر كشور و مايه اميد ملت اند همدوش با تعليم در همه رشته ها به حسب تعاليم اسلامى تربيت و تهذيب نمايند و علوم اسلامى را كه مربى اخلاق و مهذب نفوس است، به دست كارشناسان اسلامى داده تا نوباوگان عزيز را بدين مكتب جامع و روان بخش آشنا و از تعليمات علمى و عملى برخوردار سازند و به يقين بدانند كه اسلام مكتبى است كه انسان ها را به گونه اى مى سازد كه جز به حق و مبدأ خلق به هيچ مكتبى تسليم نشوند و تحت تأثير هيچ قدرتى واقع نگردند...» (8)

با توجه بدان چه اشاره شد، در اين تأليف سعى بر اين است كه مباحث تربيت و اخلاق با استناد به منابع و متون اسلامى و مبانىِ علمى به شيوه اى منطقى متناسب با فضاى آموزشى و پرورشى ارائه گردد و در پاره اى موارد به فرازهايى از سخنان ارزشمند حضرت امام خمينى(ره) استشهاد شود، زيرا رهنمودهاى ايشان در زمينه تهذيب نفس و تربيت و اخلاق از عمق جانش جوشيده و نمودار عينى مكتب جاودان اسلام است و از تأثير شگرف و والايى خاصى برخوردار مى باشد و آن مربى بزرگ بيش از نيم قرن در حوزهاى علمى و قبل و بعد از انقلاب تا واپسين لحظات حيات پربركتشان درس اخلاق و انسان سازى به همگان آموختند و سيره مباركه ايشان كه الگوى علم و عمل و فضائل انسانى و اسلامى بود، تحولى ژرف در فرهنگ و اخلاق و جان ميليون ها انسان پديد آورد و مى تواند جان هاى نسل دانش پژوه ما را بيش از پيش با معنويت اسلام پيوند زند و به اخلاق و تربيت اسلامى آشنا سازد.

سخنى با استادان تربيت و اخلاق

نكته اى كه تأكيد بر آن لازم است اين كه: طرح مسايل، تنها به صورت آموزشى و تئوريكى، كارساز نبوده و هدف ما نيز تحقيق بحث بدين شكل نيست. بلكه آن چه مايه تأثير است، تبلور اخلاق و ارزش هاى آن در عينيت و عمل و ارائه الگوهاى زنده مى باشد و از اين نظر، نقش مربيان اخلاق و استادان تعليم و تربيت، حسن سلوك و جذابيت عمل و رفتار آنان مى تواند بيش از هر چيز منشأ اثر باشد. استادان محترم تربيت و اخلاق از اين نكته بسيار مهم غفلت نخواهند ورزيد. زيرا هدف نهايى اين مباحث تحول معنوى و اخلاقى در انديشه و عمل دانشجويان است كه تحقق آن تا حد زيادى به حالت معنوى و شور و احساس استاد بستگى دارد؛ همان حالتى كه از معلمان بزرگ اخلاق در حوزه ها سراغ داريم، كه در پرتو تقوا و اتصال عارفانه به مبدأ و الهام از سيره صالحان و استمداد از روح پاك اولياء قابل دسترسى است و اين است كليد فتح دل ها و رمز موفقيت در تسخير جان ها و هدايت و تربيت انسان ها.

از اين رو به استادان محترم توصيه مى شود با اين ديد به مسايل نگريسته و با توجه كافى به مباحث و ارائه الگوى عملى شايسته و به كارگيرى شيوه اى روان شناسانه، آن را منتقل كنند و با استفاده از متون ديگر اخلاقى بر غناى مباحث بيفزايند.

در پايان، اين نكته را هم بيفزاييم كه: اين كتاب، نخست به عنوان كتاب درسىِ تربيت و اخلاق براى دانشگاه ها تهيه شد و قرار بود مباحث ويژه اخلاق (فلسفه اخلاق) و فضايل و رذايل اخلاقى، جداگانه در بخش ديگرى تدوين گردد ولى از آن جا كه واحدهاى درسى تربيت و اخلاق دانشگاه ها به دو واحد تقليل يافت، بخش دوم تدوين نگرديد و آن چه كه فراهم آمد (مجموعه حاضر) به دليل حجم نسبتاً زياد آن، در ويرايش نهايى تقليل يافت و متناسب با فضاى آموزشى تلخيص گرديده و قسمت هاى نسبتاً زيادى از متون آيات و روايات حذف و به ترجمه فارسى اكتفا شد و بالاخره توسط سازمان سمت (سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انسانى دانشگاه ها) چاپ و منتشر و براى تدريس در دانشگاه معرفى شد كه خوش بختانه به دليل استقبال استادان و دانشجويان طى يك سال، چند نوبت تجديد چاپ گرديد. با اين حال دريغمان آمد كه اصل تأليف با متون ارزنده اى كه از منابع گرانبهاى اسلامى دارد منتشر نشود. مطالعه اين كتاب كه محصول مشاوره ها و مذاكره و مطالعات گسترده و بررسى هاى كارشناسانه است مى تواند براى عموم به ويژه نسل جوان سودمند باشد و اميد كه چنين باد.

مؤلفان - تابستان سال 1379 1. مجمع البيان، ج 10، ص 333.

2. تصنيف غررالحكم، ص 234.

3. همان، ص 236.

4. انسان موجود ناشناخته، ترجمه دكتر پرويز دبيرى، ص 285.

5. محمدعلى فروغى، سير حكمت در اروپا، ج 2، صص 116 - 115.

6. از نامه حضرت امام(ره) به ميخائيل گورباچف «صحيفه نور، ج 21، ص 66».

7. كيهان 68/9/11 از يونايتدپرس.

8. صحيفه نور، ج 15، صص 268 - 267.

/ 68