1. فضيلت علم 2. ترغيب و تشويق به فراگيرى دانش 3. نكوهش جهل و نادانى
1. فضيلت علم
علم، ميراثى گرانبها
قال عليه السلام: العلم وراثة كريمة والآداب حلل مجددة والفكر مرآة صافية; (1) دانش، ميراثى گرانبها و آداب، زينتى دايمى و فكر، آيينه اى است صاف و شفاف. در اين حكمت استعاراتى به كار رفته است: 1. از «علم » تعبير به «ميراث » شده، به اين مناسبت كه همان گونه كه فرزند، مال وثروت را از پدر به ارث مى برد، هر عالمى هم علم و دانش را از استادش به ارث برده.از آن جا كه در ميراث دانش خصوصيتى است كه در ميراث مال وجود ندارد، ميراث علم به كرامت و ارزشمند بودن توصيف شده: «وراثة كريمة ». منشا اين خصوصيت،بقاى علم و فناى مال و ثروت است. مالى را كه فرزند از پدر به ارث مى برد در معرض فنا و نابودى است، در حالى كه علم و دانش باقى و از خطراتى كه مال را تهديد مى كنددر امان است. در ساير روايات نيز از علم تعبير به ميراث و از علما تعبير به ورثه شده است: قال اميرالمؤمنين عليه السلام: العلم وراثة كريمة والآداب حلل حسان والفكر مرآة صافية والاعتبارمنذر ناصح وكفى بك ادبا لنفسك تركك ماكرهته لغيرك; (2) دانش، ميراثى ارزشمند و آداب، زيورى نيكو و فكر، آيينه اى درخشنده و شفاف و حوادث عبرت انگيز بيم دهنده و اندرزگوست و براى تاديب خويشتن همين بس كه آنچه براى ديگران نمى پسندى ترك كنى. عن ابي عبدالله عليه السلام قال: ان العلماء ورثة الانبياء وذلك ان الانبياء لم يورثوا درهماولادينارا وانما اورثوا احاديث من احاديثهم فمن اخذ بشي ء منها اخذ حظا وافرا فانظروا علمكم هذا عمن تاخذونه فان فينا اهل البيت في كل خلف عدولا ينفون عنه تحريف الغالين وانتحال المبطلين وتاويل الجاهلين; (3) دانشمندان و علماى دينى وارثان پيامبرانند، زيرا انبيا از خود درهم و دينارى به ارث نمى گذارند و آنچه از خود باقى مى گذارند احاديثى است از احاديث آنها، هر كه از آن احاديث برگيرد، بهره فراوانى برده; پس مواظب باشيد دانش خود را از چه كسى مى گيريد. همانا در بين مااهل بيت در هر دوره جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن افراطى ها و بدعت گذارى خرابكاران وتاويل نادانان را از دين برمى دارند. 2. از آداب و اخلاق پسنديده، به زيورهاى متجدد و دايمى تعبيرگرديده، به اين جهت كه فضايل براى نفس زينت و زيورند، همان طورى كه لباس و زيور آلات زينت بدن انسان مى باشد. توصيف اين زيورهاى باطنى به تجدد و دوام، به اين جهت است كه به علت رسوخ در نفس، دايمى و با انسان همراه است. 3. از فكر، تعبير شده به «مرآة صافية »; يعنى آيينه درخشنده و شفاف، زيراهمان طورى كه آيينه شفاف، اشكال و صورت هاى مقابل خود را به خوبى منعكس مى نمايد، فكر انسان نيز پرده از مجهولات تصورى و تصديقى او برداشته و آنها رامعلوم مى كند و به تعبير بعضى از شارحان نهج البلاغه، فكر به منزله اصطرلابى (4) است روحانى. (5)