يك نفر در عراق بود به نام مرحوم (شيخ على قمى). اين شخص امام جماعت بود و او را مجتهد مى دانستند. خودم شخصا از او دور بودم ولى هركس را مى ديدم از او تعريف مى كرد. اين شخص، كسى بود كه تمام مراجع نجف با او نماز مى خواندند، و اين دليل زهد واقعى او بود و هيچ گاه به خاطر مردم و تظاهر در برابر آنها كارى انجام نمى داد و به همين سبب معروف به (شيخ على زاهد) شد.يك وقت است كه تقوى (صبغة الله) است كه درمورد آن داريم (و من احسن من الله صبغة)، يعنى رنگ خداست، نه چيزى كه رنگ مردم داشته باشد. زاهدى نزديك مغازه دار رفت و به او گفت: فلان جنس را دارى؟ صاحب مغازه گفت: بله، آقاى زاهد دارم و مرد زاهد از پيش او رفت. به زاهد گفتند چرا رفتى؟ گفت من آمده بودم كه با پولم خريد كنم نه با زهدم. اين عكس آن است كه كسى بگويد: من اهل علم هستم، كمى ملاحظه ام كن در اينجا اهل علم بودن براى پول است و براى خدا نيست يا اينكه مقدار كمى از آن براى خدا است.