تقدير و سپاس - شناخت و مراعات حقوق دیگران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت و مراعات حقوق دیگران - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تقدير و سپاس

در برخوردهاى اجتماعى، يكى از عوامل محبت آفرين و تحكيم روابط، داشتن حالت و روحيه «سپاسگزارى » و «قدردانى » و «حق شناسى »نسبت به مردم است. همواره سپاس و تشكر، در مقابل «نعمت » است. نعمت و احسان هم يا مستقيما از سوى خدا به ما مى رسد، يا بندگان خدا واسطه خيرندو نيكى بر دست آنها جارى مى شود و ما از نيكوكاريها و ياريها ومساعدتهاى مردم بهره مند مى شويم و «نعمت الهى » از اين طريق شامل ما مى گردد.

تصور نشود كه «شكر خدا» با «سپاس از مردم » منافات دارد، بلكه گاهى شكر الهى در سايه تقدير و تشكر و حق شناسى از مردم تحقق مى پذيرد و خداوند به اين گونه سپاسگزاريها راضى است، بلكه به آن دستور مى دهد.

پس، بحث شكر، اختصاص به زبان ذاكر و قلب شاكر و سجده شكر در برابر نعمتهاى الهى و در پيشگاه خداوند متعال ندارد، بلكه جلوه اى از شكر هم در ارتباط با نعمتها و نيكيهايى است كه از مردم به ما مى رسد و نسبت به آنان هم بايد شاكر باشيم.

جلوه هاى نعمت

در «شكر»، گام اول شناختن «نعمت » است، و گام دوم شناخت «ولى نعمت ». از اين دو شناخت، حالتى در قلب انسان نسبت به نعمت ودهنده نعمت پديد مى آيد كه او را نسبت به نعمت و صاحب آن، قدردان و ستايشگر و سپاسگزار مى سازد. براى اينكه بنده هاى شكورى باشيم،ابتدا بايد نعمتهاى خدا را كه از آن برخورداريم، چه نعمتهاى آشكار وروشن، چه نعمتهاى پنهان و ناشناخته بشناسيم، تا حق نعمتها را اداكنيم.

در سپاسگزارى نسبت به مردم نيز توجه به نعمتهاى مادى ومعنوى كه از ديگران به ما مى رسد، گام نخست پيدايش حالت سپاس نسبت به آنان است. برخى از اين نمونه ها از اين قرار است: پدر و مادرى كه در تربيت و رشد ما سهم عمده اى داشته اند، معلمان و مربيانى كه در تعليم و تربيت ما كوشيده اند، هدايتگرانى كه ما را با دين و خدا و قرآن و معارف اسلامى آشناساخته اند، آنان كه در «خوب شدن » ما سهمى داشته اند، كسانى كه در موفقيت علمى، شغلى، ادارى، اقتصادى و رفاه وآسايش ما بهره اى داشته اند، آنان كه امنيت اجتماعى ما را تامين مى كنند، آنان كه در گرفتاريها به كمكمان مى شتابند و در مشكلات، با ماهمدردى مى كنند،

كارگران، كشاورزان، دامداران، باغبانان، توليدكنندگان،صنعتگران، مخترعان و ... كه وسايل زندگى و رفاه انسانها را فراهم مى سازند، دوستى كه با نظر مشورتى اش ما را در كارمان كمك مى كند، همكلاسى كه در درسها به ما يارى مى رساند، همسايه اى كه هنگام نياز، از مساعدت دريغ نمى كند، رسانه هاى گروهى و مراكز اطلاع رسانى و چاپ و نشر، كه درارتقاى سطح فكر و دانش و شناخت ما مى كوشند. و ... دهها و صدها شخص و گروه و صنف و نهاد و مركزى كه به نحوى از سوى آنها متنعم و برخوردار مى شويم.

قدردانى از زحمات و خدمات تلاشگران و خادمان، آنان را دركارشان باانگيزه تر و مصمم مى سازد و ناسپاسى از آنان، سست ومايوس و دلسردشان مى سازد. فرهنگ تقدير و تشكر و زبان سپاس و حق شناسى از نيكيها ونيكوكاران، از تعاليم اسلام و برنامه هاى دينى است و هر چه اين فرهنگ در بين مردم رواج يابد، كمكى به توسعه خيرات و افزايش وتداوم نيكوكارى و احسان در جامعه است.

در روايات اسلامى، هم به سپاس از مردم و خوبيهايشان سفارش شده و هم از ناسپاسى و قدرنشناسى نكوهش شده است و ناسپاسان به عنوان «رهزنان خير» قلمداد شده اند.

سپاس از مردم

در مقابل نيكيهايى كه از ديگران به ما مى رسد، سه حالت مى توانيم داشته باشيم:

1- مكافات و جبران (كه عالى ترين برخورد است).

2- شكر و سپاس، با زبان و قلم.

3- ناسپاسى و قدرنشناسى (كه بدترين برخورد است).

از حضرت على(ع) روايت است كه فرمود: بر عهده كسى است كه به او انعام و احسانى شده، اينكه به خوبى و به نحو شايسته، برنعمت دهنده نيكى كند و نعمت و احسان او را جبران نمايد. اگر ازجبران عملى و «مكافات » ناتوان بود، با ستايشى شايسته و ثناى نيك برخورد كند، اگر از ستايش زبانى هم ناتوان بود، حداقل نعمت رابشناسد و به نعمت دهنده محبت داشته باشد. اگر اين را هم ندارد ونتواند، پس شايسته آن نعمت نيست! (1) .

در روايتى هم از امام باقر(ع) روايت شده كه: هر كس، آن گونه كه به او نيكى شده، رفتار كند، مكافات و جبران كرده است و اگر ناتوان باشد، شاكر است و اگر شاكر باشد، بزرگوار است. (2) .

از حضرت رضا(ع) روايت است:

«من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكر الله عز و جل »; (3) .

هر كس مخلوقهاى نعمت دهنده را سپاس نگويد، خدا را سپاس نگفته است.

اين حقيقت، به تعبيرهاى گوناگون و به صور مكرر در روايات اسلامى آمده است.

از امام سجاد(ع) نقل شده است:

«اشكركم لله اشكركم للناس »; (4) .

شكرگزارترين شما نسبت به خدا، كسى است كه نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد.

و از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود: «من لا يشكر الناس لايشكر الله » (5) .

كسى كه مردم را سپاس نگويد، شكر خدا را هم انجام نمى دهد.

و به فرموده امام كاظم(ع): خداوند، بنده سپاسگزار را دوست مى دارد. در قيامت، خداوند به برخى از بندگانش خطاب مى كند: آيانسبت به فلانى سپاس و تشكر كردى؟ مى گويد: پروردگارا! من تو راشكر كردم. خداوند مى فرمايد: اگر او را تشكر نكرده اى، پس مرا هم تشكر نكرده اى! (6) .

امام سجاد(ع) در «رسالة الحقوق »، در مورد حق كسى كه بر شمانيكى كرده و وظيفه اى كه در برابر او داريد، چنين فرموده است:

«و اما حق ذي المعروف عليك فان تشكره و تذكر معروفه ...»; (7) .

حق كسى كه صاحب نيكى بر توست، اين است كه سپاسگزار اوباشى و كار نيك او را ياد كنى و خالصانه بين خود و خدايت در حق اودعا كنى و گفتار نيك در باره او داشته باشى، اگر چنين كنى در نهان وآشكار او را سپاس گفته اى و اگر هم روزى قدرت بر جبران داشته باشى، نيكى او را جبران كنى.

تشكر از والدين

از ميان همه صاحب نعمتها، خداى متعال از خدمتى كه والدين،بخصوص مادر در حق فرزند انجام مى دهد و زحمتى كه مى كشد، يادكرده و «شكر از والدين » را در كنار شكر خدا آورده است. در وصيتهاى حكيمانه حضرت حق به انسان، يكى هم همين نكته است. در قرآن كريم مى خوانيم، ضمن آنكه پروردگار، انسان را وصيت و سفارش نسبت به پدر و مادر كرده و ياد اينكه مادر، او را در مدت دو سال دوران باردارى و زايمان و شير دادن و جدا كردن از شير، با همه سختيها وضعفها او را حمل كرده است، مى فرمايد: «... ان اشكر لى و لوالديك »; (8) نسبت به من و پدر و مادرت شاكر باش!

اين قدردانى خدا از زحمات مادر و توصيه حضرت او است كه انسان هم قدرشناس و شاكر مادر و پدر باشد. در همين مورد نيز، امام زين العابدين(ع) مى فرمايد:

«حق مادرت بر تو آن است كه بدانى او تو را در جايى حمل و نگهدارى كرده كه هيچ كس به نگهدارى ديگرى در آنجا اقدام نمى كند، او از ميوه دلش و شيره جانش به تو داده است، با همه اعضا و جوارحش تو را نگهدارى و حمايت كرده است و باكى از اين نداشته كه گرسنه بماند و تو را سير كند، تشنه باشد و تو را سيراب گرداند، عريان باشد ولى تو را پوشيده دارد، خود در برابر آفتاب بماند ولى سايه بان تو شود، به خاطر تو بى خوابى بكشد و تو را از گزند سرما و گرما نگه دارد تا تو از آن اوباشى. و بايد بدانى كه تو هرگز قدرت و توان سپاس او را ندارى، مگر با يارى وتوفيق خداوند.» (9) .

آيا با اين همه حقى كه والدين، مخصوصا مادر بر گردن ما دارد، مانعمت وجود مادر را قدر مى دانيم و از زحماتش تشكر مى كنيم و به يادمان مى ماند كه در باره ما چه رنجها كشيده و چه فداكاريها كرده است؟ آيا سپاس از مادر، تنها با يك كارت تبريك يا لوح تقدير يا قاب عكس يا جشن عادى، انجام شدنى است؟ و آيا فرمان الهى كه «سپاسگزارپدر و مادرتان باشيد»، از سوى ما انجام و امتثال مى شود؟ در سخنى ازحضرت رضا(ع) آمده است كه طبق همين آيه، هر كس كه از والدين خود سپاسگزارى نكند، خدا را هم سپاس نگفته است. (10) .

رهزنان خير

پيشتر اشاره شد كه ناسپاسى از مردم، موجب دلسردى و سلب انگيزه از آنان مى شود. البته وظيفه كسى كه احسان و نيكى به مردم مى كند، آن است كه به خاطر خدا خدمت كند و انتظار پاداش هم از خداء;لله داشته باشد و قدرنشناسى مردم او را سرد نكند. در نهج البلاغه است كه:«لا يزهدنك فى المعروف من لا يشكره لك »; (11) .

كسى كه سپاسگزار نيكيهاى تو نيست، تو را در انجام كار معروف و شايسته، بى رغبت نسازد. اين، يك سوى قضيه است، اما در سوى ديگر وظيفه مردمى قرار دارد كه از خدمات و احسانها برخوردارمى شوند. مردم اگر با سپاس و تقدير، اهليت و شايستگى خود را نشان ندهند، موجب سلب نعمت و موجب منصرف شدن نيكوكاران از عمل خير مى گردند. و اين نوعى «رهزنى » در كار خير است كه در روايات نيزآمده است.

از امام صادق(ع) روايت است:

«لعن الله قاطعى سبيل المعروف، و هو الرجل يصنع اليه المعروف فتكفره،فيمنع صاحبه من ان يصنع ذلك الى غيره »; (12) .

خدا لعنت كند رهزنان راه معروف و نيكى را، رهزن خير كسى است كه به او خوبى مى شود و او ناسپاسى و كفران مى كند، در نتيجه آن نيكوكار را مانع از آن مى شود كه به ديگرى نيكى كند.

وقتى ببينند نيكى هايشان مورد توجه و تقدير نيست و گاهى هم بدتر از بى توجهى مى شود، يعنى خوبى را با بدى مقابله مى كنند،مى گويد: بخشكد اين دست كه نمك ندارد. و آنگاه تصميم مى گيرد كه ديگر به كسى خوبى نكند، چون قدر نمى شناسند.

تباه شدن عمل صالح و ضايع شدن احسان و نيكى گاهى هم ازهمين رهگذر است. در حديثى حضرت امير(ع) پنج چيز را تباه شده وضايع مى شمارد، از جمله بارش باران به شوره زار و افروختن چراغ درروز روشن و تقديم غذا به انسان سير و يكى هم نيكى كردن به كسى كه سپاسگزارى از آن نمى كند «و معروف تصطنعه الى من لا يشكره.» (13) .

آثار و نتايج سپاس

در كنار آثار سوء و پيامدهاى منفى ناسپاسى، نتايج درخشان وثمربخش قدرشناسى و سپاس قابل طرح است. همچنان كه گفته شد،تقدير و سپاس، هم ايجاد الفت و محبت و محبوبيت مى كند، هم فرهنگ نيكوكارى را ترويج مى كند، هم موجب رضايت الهى است. درتوصيه هاى دينى هم سفارش به سپاس از صاحبان خير و نيكى شده است. هم به نيكوكاران توصيه شده كه بر شاكران، احسان و نيكى بيشترى كنند.

وقتى سپاس از نيكوكار، و نيكى بيشتر به سپاسگزار، در كنار هم وبا هم مورد عمل قرار گيرد، جامعه رو به نيكوكارى و خدمات بيشتر وايثارهاى بزرگتر مى رود.

به روايت امام صادق(ع)، در تورات چنين نوشته است:

«اشكر من انعم عليك، و انعم على من شكرك، فانه لازوال للنعماء اذاشكرت و لا بقاء لها اذا كفرت و الشكر زيادة فى النعم و امان من الغير»; (14) .

نسبت به كسى كه بر تو نعمتى داده، سپاسگزارى كن، و نسبت به كسى كه از تو سپاسگزارى كرده، احسان و انعام كن، چرا كه اگر نعمتهاسپاس شود، زوال نمى پذيرد و اگر ناسپاسى شود، دوام نمى يابد. شكرو سپاس، موجب افزايش نعمتها و ايمنى از تغيير و دگرگونى است.داشتن زبان تقدير و تشكر، نرم كننده دلها، افزاينده عواطف و زداينده كدورتها و دشمنى هاست.

مهم، داشتن چنين تربيت و ترويج چنين فرهنگ در جامعه است.مقدارى حال و حوصله و مجال، و مقدارى هم هزينه و مخارج لازم دارد كه به صورت شفاهى، كتبى، تلفنى، با ارسال هديه، با ارتقاء رتبه،دادن جايزه و ابراز محبت و نشان دادن عنايت و توجه، قدردانى خود رااز كارهاى خوب كه عمل مى شود و از خوبان و شايستگان جامعه،نشان دهيم.

امام على(ع) مى فرمايد:

سپاسگزارى تو از كسى كه از تو راضى است، رضايت و وفاى اورا مى افزايد، و سپاسگزارى تو از كسى كه بر تو خشمگين است،موجب صلاح و تمايل و عاطفه از سوى او نسبت به تو مى گردد:

«شكرك للراضى عنك يزيده رضا و وفاء، شكرك للساخط عليك يوجب لك منه صلاحا و تعطفا.» (15) .

مقوله «سپاس از مردم »، بى ارتباط با «فرهنگ تشويق » نيست كه درمباحث پيشين در آن مورد بحث شد.

چه خوب كه هميشه گله و انتقاد از بديها و نارساييها و عيوب نكنيم، بلكه چشم «نيك بين » هم داشته باشيم و از خوبيها وخوشرفتاريها و محاسن اخلاقى و عملهاى شايسته فرزندانمان،همسرانمان، دوستان و همكارانمان، خدمتگزاران جامعه، تلاشگران زحمت كش و فداكاران گمنام، به هر نحو و با هر زبانى كه مى توانيم،تقدير و تشكر كنيم، كه ... سپاس از خوبى ها و خوبان، «تكثيرخوبى ها»ست!

1) بحارالانوار، (بيروت)، ج 68، ص 50.

2) همان.

3) ميزان الحكمه، ج 5، ص 153.

4) همان، ص 148.

5) نهج الفصاحه، حديث 1202.

6) اصول كافى، ج 2، ص 99.

7) مكارم الاخلاق، ص 422.

8) لقمان، آيه 14.

9) مكارم الاخلاق، ص 421.

10) ميزان الحكمه، ج 5، ص 154، حديث 9639.

11) نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 195.

12) وسائل الشيعه، ج 11، ص 539.

13) بحارالانوار، ج 68، ص 47.

14) همان، ص 55.

15) غررالحكم، (به نقل از ميزان الحكمه، ج 5، ص 152).

/ 30