هنر گوش دادن - شناخت و مراعات حقوق دیگران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت و مراعات حقوق دیگران - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنر گوش دادن

«گفتن و شنيدن »، دو خط ارتباطى با مردم است. به تعبير ديگر، دونعمت بزرگ الهى، قدرت گويايى و شنوايى است كه سهم مهمى درايجاد ارتباطهاى انسانى دارد و براى داشتن روابطى سالم و سودمند،نيازمند آنيم كه شيوه صحيح استفاده از «زبان » و «گوش » را مورد توجه قرار دهيم.

وقتى ديگرى سخن مى گويد، ما گوش فرا مى دهيم و از اين رهگذر، نكاتى مى آموزيم يا باخبر مى شويم. «هنر گوش دادن » در ارتباطميان فرزندان و اولياء، شاگردان و معلمان، شنوندگان برنامه هاى راديويى و مجريان، مستمعان و خطيبان، به كار مى آيد. حتى در مساله يادگيرى كه بخش عمده اى از عمر ما را فرا مى گيرد، خوب گوش دادن و رعايت ادب و آداب آن، مهم و حياتى است. نحوه بهره ورى از اين «نعمت خدايى » نيز بستگى به ميزان درايت و آداب دانى و مراعات حقوق و حدود دارد. در يكى از دعاها آمده است:

«اللهم متعنا باسماعنا و ابصارنا و قوتنا»; (1) .

خدايا ما را از گوشها و چشمها و نيرويمان برخوردار و بهره مندبگردان.

اگر خواهى سخن گويى، سخن بشنو، سخن بشنو.

زبان آن كس تواند زد، كه اول گوش گردد او.

در قلمرو آداب اجتماعى

در مباحث معاشرتى، نحوه استفاده از قدرت شنوايى و به تعبيرديگر خوب شنيدن و درست گوش دادن، نقش مهمى دارد. بى اعتنايى به حرفهاى گوينده، نشان بى ادبى است. بر عكس، حسن توجه و ابرازعلاقه، علامت ادب و تربيت اجتماعى و بها دادن به موقعيت انسانى مخاطب و گوينده به شمار مى آيد.

رسول خدا(ص) به حرفهاى ديگران گوش مى داد، حتى به سخن آنان كه بيماردل بودند و روى اغراض شوم، حرفهايى مى زدند.پيامبر(ص)، دو گوش شنوا براى آنان بود; تا حدى كه آنان به ستوه مى آمدند و از روى طنز مى گفتند: «او گوش است ». خداوند دستورمى دهد كه به آنان بگو اگر گوش هم هست، براى شما گوش خوبى است، به خدا ايمان دارد و به حرفهاى مؤمنين نيز باور دارد:

«يقولون هو اذن، قل اذن خير لكم، يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين.» (2) .

آنان از روى آزار، لقب «گوش » به پيامبر(ص) مى دادند، تا او راخوش باور، ساده لوح و سطحى قلمداد كنند. ولى پيامبر(ص)، اين شيوه را براى جلوگيرى از فتنه انگيزى آنان و دستيابى به سوژه هاى تبليغاتى براى معارضه و مبارزه اتخاذ كرده بود. شايد اينگونه سكوت كردن و گوش دادن، بهترين شيوه خنثى كردن توطئه هايى باشد كه مى خواهند حرف بكشند و سوژه درست كنند.

به قول صائب تبريزى:




  • نيست درمان مردم كج بحث را جز خامشى.
    ماهى لب بسته، خون در دل كند قلاب را.



  • ماهى لب بسته، خون در دل كند قلاب را.
    ماهى لب بسته، خون در دل كند قلاب را.



آيه قرآن، ضمن اينكه از اخلاق خوش پيامبر اسلام ستايش مى كند، اعتماد او را تنها نسبت به حرفهاى مؤمنان بيان مى دارد.

حسن سلوك و رفتار، ايجاب مى كند كه انسان در ظاهر، حالت پذيرش و قبول از خودش نشان دهد، هر چند در دل، نپذيرفته باشد. يااگر كسى خبر، داستان يا مطلبى را باز مى گويد، بايد چنان با علاقه گوش فرا داد كه تصور شود نمى دانيم و از زبان او براى اولين بار است كه مى شنويم; نه اينكه با بى اعتنايى، نشان دهيم كه آن را شنيده وخوانده ايم و از آن مطلعيم! استاد هم اگر درس را توضيح مى دهد، ياپاسخ سؤالمان را مى گويد، بايد اين «شوق شنيدن » را ابراز داريم، تا او باعلاقه پاسخ دهد... «مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.».

اينك به چند نمونه از اين موارد اشاره مى كنيم; كه در روايات ماهم از اين مقوله با عنوان «حسن الاستماع » - خوب گوش دادن - ياد شده است.

1- با گوينده

نسبت به سخنان هر گوينده بايد تحمل و صبورى نشان داد و به آن گوش داد، تا كلامش به پايان برسد. بريدن حرف ديگرى شيوه اى ناپسند و دليل كم ظرفيتى و بى ادبى است.

در سيره اخلاقى حضرت رسول(ص) و مجلس آن حضرت، آمده است كه:

«من تكلم، انصتوا له حتى يفرغ »; (3) .

كسى كه سخن مى گفت، به او گوش مى دادند، تا سخنش به پايان برسد.

البته اين تعليمى بود كه از مجالست با اسوه ادب و اخلاق،حضرت رسول(ص)، آموخته بودند و خود آن حضرت عملا چنين بود و با رفتار به آنان اينگونه درس آموخته بود.

در باره حضرت رضا(ع) نيز، از ابراهيم بن عباس روايت است كه:

«و ما رايت قطع على احد كلامه حتى يفرغ منه »; (4) .

آن حضرت را هرگز نديدم كه سخن كسى را قطع كند، مگر آنكه آن شخص از سخن خويش فارغ شود.

2- با استاد

امام سجاد(ع) در رسالة الحقوق، مى فرمايد:

«و حق سائسك بالعلم، التعظيم له و التوقير لمجلسه وحسن الاستماع اليه »; (5) .

حق آن كس كه عهده دار آموزش تو است، آن است كه احترامش كنى، مجلس او را بزرگ و گرامى بدارى و به او خوب گوش دهى.

شنونده نبايد خود را داناتر از گوينده و استادش فرض كند و به گفته هاى او گوش ندهد، يا بى اعتنايى كند، يا تصور كند هر چيز رامى فهمد و نيازى به شنيدن و گوش دادن ندارد.

«شهيد ثانى »، نسبت به تمركز حواس و استماع دقيق سخنان استاد وارج نهادن به توضيحات او چنين مى نويسد:

«شاگرد، نبايد در ادامه هر نوع سخن و گفتگوى استاد، وقفه اى ايجاد كند و پيوستگى كلام او را [با حرف زدن خود] از هم بگسلد. اونبايد در بيان مطلب بر استاد سبقت بگيرد و در خط مشى گفتار اوخويشتن را در مسير گفتار او آورده و با وى هماوردى كند، بلكه بايددرنگ نمايد كه سخن استاد به پايان برسد و سپس سخن خود را به ميان آورد. آنگاه كه استاد با او گفتگو مى كند و يا در جمع حاضران جلسه درس، سرگرم بحث و مذاكره است، نبايد با شاگردان ديگر صحبت كند، بلكه موظف است سراپا گوش گردد

و درس استاد را كاملا استماع نموده و تمام حواس و قواى خود را به منظور درك و فهم بيان اومتمركز سازد. اگر استاد، ضمن بيان مطلب، حكمتها و نكات دقيقى رابازگو نمايد و يا در توضيح مساله اى به داستان يا شعرى تمثل جويد وشاگرد نيز از اين حكمتها و نكات و داستان و شعر، آشنايى قبلى داشته باشد [نبايد خود را از اين گونه شواهد بى نياز جلوه داده و از استاد، روى برگرداند، بلكه] بايد بعنوان يك فرد ناآگاه و خالى الذهن، با تمام دقت به گفتار استاد گوش فرا دهد و چنين وانمود كند كه با عطش شديدو علاقه وافرى خواهان چنان مطالبى است ...». (6) .

3- با نصيحتگر

هر كس به موعظه و پند و راهنمايى ديگرى مى پردازد، دوست دارد شاهد حسن توجه و گوش دادن او باشد و علايم پذيرش و تاثير وقبول را در او ببيند.

امام سجاد(ع) در باره حق نصيحتگر بر نصيحت شونده مى فرمايد:

«و حق الناصح ان تلين له جناحك و تصغى اليه بسمعك »; (7) .

حق ناصح (بر تو) آن است كه بال تواضع خويش را براى او نرم سازى و با گوش خود به سخن او گوش فرا دهى. اين شيوه، جامعه ومردم را بهتر به سمت برخوردارى از راهنماييهاى دلسوزانه وانتقادهاى سالم و سازنده پيش مى برد. حضرت على(ع) در بيان اوصاف متقين، هنگام شنيدن آياتى از قرآن كه مشتمل بر بيم دادن الهى و موعظه و اندرز است، مى فرمايد:

«اصغوا اليها بمسامع قلوبهم »; (8) .

با گوشهاى جانشان به آن هشدارهاى الهى گوش مى سپارند.

از علل بى اثر بودن بسيارى از هشدارها، تذكرها، انتقادها و نهى ازمنكرها، آن است كه شنونده اين مواعظ و ارشادها، بنا بر بى توجهى گذاشته يا خود را به ندانستن و نفهميدن مى زند، يا چندان اهميتى براى آنها قائل نيست. نتيجه قهرى چنين برخوردى نيز روشن است:دلسردى هشداردهنده از تذكر و ياس از تاثيرگذارى انتقاد سالم! زيان اين نيز به مجموعه جامعه برمى گردد كه از نعمت ارشادهاى دلسوزانه و امر به معروف و نهى از منكر محروم مى ماند و ملت بى تفاوت نسبت به هشدارها و موعظه ها، گرفتار غفلت و غرور، يا سنگدلى و قساوت مى شود.

4- با درددل كننده

خيليها دلهاى آكنده از غم و خاطرات تلخ و مشكلات ونابسامانيهايى دارند كه آنان را در فشار روحى قرار مى دهد. در پى دو گوش شنوايند كه با آنها درد دل كنند و با بازگويى دردمنديهايشان سبك شوند. آنكه عاطفه نشان مى دهد و به شكوه ها و غمنامه هاى يك دردمند گوش مى سپارد و خود را علاقه مند به شنيدن نشان مى دهد، با اونوعى همدردى كرده است. اين روحيه خوب و بزرگ، ستودنى است.

على عليه السلام فرموده است:

«من السؤدد الصبر لاستماع شكوى الملهوف »; (9) .

از بزرگوارى و آقايى است كه انسان براى گوش سپردن به شكوى و ناله دردمند، تحمل و صبر داشته باشد.

روحيه گرم و مردم دوستى و داشتن عواطف بشردوستانه، زندگيهارا گرمتر و بار سنگين غمهاى گرفتاران را سبكتر مى سازد.

5- پرهيز از پرحرفى

گرچه اين نكته به آداب گوش فرا دادن مرتبط نيست و بيشتر به گوينده اختصاص دارد، ولى چون در رابطه متقابل با گوينده و شنونده است، قابل طرح و يادآورى است.

اغلب، تصور مى شود كه در مجالس، گوينده است كه چون نيرومصرف مى كند، خسته مى شود. شنونده كه كارى نمى كند، جز شنيدن!در صورتى كه اگر آمادگى براى شنيدن نداشته باشد، يا حرفها برايش تكرارى، غير مفيد و غير جذاب باشد، زودتر و بيشتر از گوينده خسته مى شود. از اين رو، گوينده خودش بايد حال شنونده و اقتضاى جلسه رامراعات كرده، از پرحرفى و «اطاله كلام » بپرهيزد. هر چند سخنورى ونطق، براى خود سخنران و گوينده، شيرين و خوشايند باشد.

در وصاياى حضرت خضر، چنين آمده است:

«اى جوياى دانش! گوينده كمتر از شنونده خسته و ملول مى شود. پس هيچ يك از همنشينانت را (با پرحرفى) خسته مكن.» (10) .

6- بى اجازه گوش ندادن

از آداب اجتماعى مربوط به گوش دادن، رعايت اذن و اجازه است.اگر كسانى با هم صحبت مى كنند و مايل نيستند ديگرى سخنانشان را(بشنود، نبايد به صورت فضولى گوش دهد. يا بايد از محل سخن آنان بيرون رفت، يا خود را به كارى ديگر مشغول ساخت كه حرفهايشان به گوش نرسد. حداقل آنكه بى تفاوت باشد، نه حساس براى گوش دادن و پى بردن به محتواى مكالمات آنان. فرقى نمى كند كه صحبتهايشان حضورى باشد، يا تلفنى. بويژه اگر انسان بفهمد كه آنان علاقه مندند كه ديگرى حرفها را نشنود; چون گاهى حرفها خصوصى است و راضى نيستند ديگران آگاه شوند.

در اين باره نهى هايى شده است. از جمله در اين سخن امام صادق(ع):

«من استمع الى حديث قوم و هم له كارهون، يصب فى اذنيه الآنك يوم القيامة »; كسى كه به (11) سخن گروهى گوش دهد، در حالى كه آنان، آن راخوش نداشته باشند (و تمايلى به شنيدن او نداشته باشند) روز قيامت،در گوشهايش سرب گداخته ريخته مى شود. گوش نشستن و «استراق سمع »، از آداب ناپسند اجتماعى است كه گاهى مفاسد و پيامدهاى تلخ به دنبال دارد. پس، كار ساده و معمولى «شنيدن » و «گوش دادن »، اين همه آداب ورسوم، تاثير و تاثر زمينه ها و عواقب و حد و حدود و حق وحقوق دارد.

بهره مندى از مراعات اين حقوق و حدود و شرايط هم «هنر» است،«هنر خوب گوش كردن!».

1) بحارالانوار، ج 2، ص 63.

2) توبه، آيه 61.

3) مكارم الاخلاق، طبرسى، ص 15، سنن النبى، علامه طباطبايى، ص 18.

4) بحارالانوار، ج 49، ص 90.

5) همان، ج 2، ص 42، و من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 620.

6) آداب تعليم و تعلم در اسلام، ص 348.

7) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 625.

8) نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 193.

9) غررالحكم، چاپ دانشگاه، ح 9443.

10) بحارالانوار، ج 1، ص 227.

11) همان، ج 73، ص 340.

/ 30