با تشکر از مبحث جالبتون
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
حافظ در این بیت به سیر كمالی انسان در سحرگاه اشاره میكند و حركت و پرش روح را در این زمان مطرح میكند.
دوش همان گذشتهی انسان است كه در آن گذشته غصهی فراق میان او و مولایش مرتفع شده است، گذشته همان سحری است كه در آن فراق بنده به وصال و هجرانش به پایان رسیده است.
در روایات آمده است زنهار كه غافل شوی از استغفار هنگام سحرها زیرا سحر زمانی است كه بندگان برگزیدهی حق نمیخوابند و به ذكر و تسبیح مشغولند...
سحرگاه زمان استغفار و درد دل كردن با معشوق است زمانی كه بسیاری از آدمیان درخوابند و سالك الی الله بیدار...
«واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند» كل دنیا لیل(شب) و قیامت نهار(روز) است
روایات از دنیا به شب تعبیر كردهاند و از قیامت به روز اما در همین لیل دنیا اگر كسی به ولی الله زمان متصل شود سحر زندگیش طلوع میكند و رخ مینماید زیرا در این سحرگاه منِ نفسانی او به من الهی بدل گشته و در مقابل جلوهی ذات خداوند سبحان ( ولی الله) تسلیم كامل شده است.
سرکار خانم بروجردی حوزه علی بن موسی الرضا