پروتکل شماره چهار صهیون*تسخیر دنیا*
- هر جمهورى و حكومتى چند مرحله پشت سرمىگذارد. در مرحله نخست حكومت شكل ثابتى ندارد و بوسيله توده مردم از سوئى به سوى ديگر كشانده مىشود. در مرحله دوم حكومت شكل عوام فريبى بخوبى مىگيرد. پس از آن آنارشيسم به وجود مىآيد و سرانجام انارشيسم به حكومت استبدادى منجر مىگردد. البته ميان حكومت مطلقه اى كه به صورت قانونى در مىآيد، خود را در برابر مردم مسئول و متعهد مىداند و نيز خط مشى آن كاملاً آشكار است و حكومت مستبدانه اى كه ناشى از هرج و مرج است تفاوت فراوان وجود دارد. حكومت استبدادى و مطلقه اى كه زاده هرج و مرج است، عليرغم آشكار بودن مظاهر استبداديش، مىكوشد تا چهره واقعى خود را مخفى بدارد. اين نوع حكومت به وسيله دستهاى پنهان و سازمانهاى مخفى اداره مىشود. كارگردانان اينگونه رژيم به همان اندازه كه بىپروا هستند، به همان نسبت هم پرده پوش مىباشند. تغيير دادن آنها به مان اندازه كه ممكن است در سقوط رژيم مؤثر باشد، به همان نسبت هم به عوامل مخفى كمك مىكنند تا حكومت را از خطر سقوط حفظ كنند.
- چه كسى مىتواند با يك قدرت نامحسوس درافتد و آنرا واژگون سازد؟ اين ما هستيم كه چنين قدرت نامحسوسى داريم. اگر چه فراماسونرهاى غيريهودى، كوركورانه در خدمت ما هستند، و براى مقاصد ما كار مىكنند، اما برنامه هاى ما همچنان براى آنها و ديگران ناشناخته و اسرارآميز باقى خواهد ماند.
ما اعتقاد به خدا را متزلزل مىكنيم
- اگر آزادى بر خداپرستى مبتنى باشد، با برآورى، انسان دوستى و برابرى پيوندى داشته، براى جامعه بىزيان باشد، به رفاه عمومى لطمهاى وارد نسازد و در اقتصاد هم جائى براى خود پيدا كند، بر ما لازم است كه هم احترام به آزادى و هم اعتقاد به خدا را در ميان مردم غيريهودى از بين ببريم. و نيازهاى مادى را جايگزين اينگونه اعتقادات سازيم. اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود كه ما بر مردم حكومت كنيم، در اينصورت بايد به تبليغ دين بپردازيم و با راهنمائى مردان روحانى، مردم را به تسليم واداريم.
- براى آنكه بتوانيم قدرت انديشيدن را از مردم غير صهيونيست سلب كنيم، بايد فكر آنها را متوجه صنعت و تجارت كنيم. سرگرم شدن آنها به داد و ستد و انديشيدن به منفعت، باعث مىشود كه دشمن مشتركشان را فراموش كنند. از سوى ديگر، به صنعت جنبه احتكارى مىدهيم. بدين معنى كه به بهاى صنعنتى شدن بسيارى از زمينها ناديده گرفته مىشوند كه سرانجام به دست ما مىافتند و ما آنها را احتكار مىكنيم.
- افزايش روز افزون رقابت بمنظور پيش افتادن در زندگى از سوئى، ونابسامانيهاى اقتصادى از سوى ديگر، مردم را سرخورده و افسرده مىكند، نفرت آنها نسبت به مقامهاى عالى رتبه ادارى، مذهبى و سياسى اوج مىگيرد، طلا به عنوان وسيله اى براى ارضاء نيازهاى مادى مردم مورد توجه واقع مىشود، ظرفيت مردم به مرز انفجار مىرسد و براى قيام آماده مىشوند. قيام مردم براى كسب ثروت است نه اشاعه خوبيها. زيرا اين قيام از نفرت منبعث مىشود. به بيان ديگر، نفرت طبقه محروم از طبقه ممتاز جامعه موجب قيام مىگردد. قشرهاى پائين جوامع غيريهودى در پى رهنمودهاى ما عليه طبقه ممتاز به پامىخيزند و سرانجام با حريفانمان يعنى علماى غير يهودى بر سر قدرت به نبرد مىپردازند.
.
.
**پروتکل های رهبران صهیون برای تسخیر جهان*توضیحات*