متنی هم به نثر معمول "دری" در قرن چهارم هجری, بر گزیده ای از متون تاریخ
بلعمی تألیف ابوعلی محمد بن محمد بلعمی که خود ترجمة تاریخ طبری است.
تاریخ بلعمی در سال ۳۵۲ هـ . ق از متن عربی تاریخ طبری که توسط محمدبن
جریر طبری و حدود صد سال پیش از آن تألیف شده بود به فارسی دری ترجمه
گردید. تاریخ بلعمی اولین و قدیمی¬ترین اثر تاریخی به زبان فارسی دری است.
«سپاس و آفرین مر خدای کامران و کامکار و آفرینندة زمین و آسمان را, آنکش
نه همتا و نه انباز و نه دستور و نه زن و نه فرزند. همیشه بود و همیشه
باشد, و بر هستی او نشان آفرینش پیداست آسمان و زمین و شب و روز و آنچه
بدو اندر است . . . و ما خواستیم که تاریخ روزگار عالم اندر آنچه هر کسی
گفته است, از اهل نجوم و از اهل هر گروهی که تاریخ گفته¬اند, از گبر و
ترسا و جهود و مسلمان, هر گروهی آنچه گفته¬اند, یاد کنیم اندرین کتاب به
توفیق ایزد عزوّجل از روزگار آدم تا گاه رستخیز چند بود؛ و این اندر کتاب
پسر جریر نیافتیم, و باز نمودیم, تا هر که اندر وی نگرد, زود اندر یابد, و
بر وی آسان شود, انشاء الله تعالی وحَدهُ العزیز. »
اینک متنی به زبان پهلوی مربوط به قرن چهارم هجری, یعنی همان زمانی که
حنظله بادغیسی اولین شعر فارسی دری را صد سال پیش از آن سروده بود و رودکی
در دربار سامانیان به فارسی دری شعر میسرایید و ابوعلی محمدبن محمد بلعمی
تاریخ طبری را به فارسی دری ترجمه میکرد!
روایات پهلوی
متن پهلوی مربوط به قرن چهارم هجری از کتاب «زبان پهلوی, ادبیات و دستور,
ژاله آموزگار- احمد تفضّلی- ص ۱۱۱- انتشارات معین تهران- ۱۳۸۰»
متنی دیگر به زبان پهلوی از یادگار زریران و تلفظ آن به لاتین و فارسی, و
ترجمة آن به فارسی و تعمّق در تئوری کسانیکه ادعا دارند زبان فارسی- دری
ادامة زبان پهلوی است؟ !
تلفظ متن اصلی, به لاتین:
Halā šarwan īgyān abzūd – it kē amwašt
Halā wirāz fatarōwad tō kē amwašt
Halā sēne- murwag bārag- it kē amwašt
Ka-t hamē ēdōn kāmest kū- m (?) abāg hyōnān kārezār kunē nūn ōžad,
abgand hē andar im(?) razm, čiyōn, a-gāh, a-ganĵ mardōm, u- t ēn xwehl
wars ud rēš wādān wišuft ēstēd, u-t abēžag tan asbān xwsat pad pāy, u-t
xāk ō grīw nišast
تلفظ متن اصلی, به فارسی:
هلاشروان ای گیان ابزود- ایت که اموشت
هلا ویراز فَتَر اوود تو که اموشت
هلا سنه موروگ بارَگ- ایت که اموشت
کَ- ت همه اِدون کامست کو- م (؟) اباگ هیونان کارزار کونه نون اوژَد, ابگند هه اندریم (؟)
رزم, چیون, اَ- گاه, اَ- گنژ مردم, او- ت ان خوهل ورس وادان ویشوفت استد او- ت اَبژَگ تن اسبان خوست پد پای, او- ت خاک او گریونیشست.
ترجمه متن پهلوی, به فارسی:
هلا شیر افکن ستوده جان ! که بر بادت داد؟
هلاگرازِ پیشتاز ! تو را که بر باد داد؟
هلا سیمرغ باره ! که بر بادت داد؟
چون تو همی ایدون خواستی که همانا (؟) با هیونان کارزار کنی, اینک کشته (و)
افکنده باشی در این (؟) رزم, چونان مردم بی (تخت و) گاه (و) بی¬گنج, و این
موی و ریش تابدار تو را بادها آشفته است, و تن پاکیزة تو را اسبان به پای
لگدکوب کردند, و خاک بر تن تو نشسته است.
نمونه ای که از زبان پهلوی داده شد در صورتیکه ترجمه نشود آیا قابل فهم
برای هموطنان فارس زبان میباشد؟ تازه ترجمة فارسی متن پهلوی که توسط
مترجم تلاش شده به تلفظ متن اصلی نزدیک باشد, باز به راحتی قابل درک نیست !
حال آنکه نمونه ای که از فارسی دری داده شد و مربوط به قرن سوم و چهارم
هجری و زمان حکومت سامانیان است و در مناطق تاجیکستان و افغانستان امروزی
متداول بود و هم عصر با زبان پهلوی مردم مناطق فارس می-باشد, کاملاً مفهوم
است و تنها فرقی که با فارسی امروز دارد کلمات کمتر بکار برده شده عربی در
آن است...
منبع:ایـــــــــن
درپناه حق