تبیان، دستیار زندگی

بسم رب الشهدا

 

سلام

  

اگه می خوای به شهدا چیزی بگی 

   

اگه دلخوری

 

اگه درد و دل داری

 

اگه می خوای گریه كنی

 

اگه می خوای بخندی

 

اگه حرفی توی دلت مونده كه نمی دونی كجا باید بزنیش.

 

اینجا بزن

 

اینجا خلوتگاه دفاع مقدسی هاست

 اینجا سنگر

بیادش و بیاریشسلام من می خوام اینجا دلخوری ام رو بگم .ازکی ؟؟ از خدا یا نه از خودم نمی دونم شاید من یه کاری کرده ام که خدا دعام رو برآورده نمی کنه یا اصلا دعایم قابل استجابت نیست شاید داره مستجابش می کنه و من خبر دار نیستم ای خدا آیا اینطوره؟؟؟؟؟

اه اه اه

( زندگی دنیایی از ریاضیات است و بس خوبی ها را جمع کنیم , بدی ها را کم کنیم , شادی ها را ضرب کنیم , غم ها را تقسیم کنیم , تنفر ها را جذر گرفته و محبیادش و بیاریش بت ها را به توان برسانیم .)

سلام  

سنگر جای مقدسیه

کاش منم یه سنگر برای خودم داشتم 

خوش به حالشون اونایی که نفساشون حق بود اونایی که نفساشون میون

 این همه غبار و دود به معنای واقعی کلمه تسبیح بود دلم میخواست برای یه

 دفعه هم که شده تو یکی از این سنگرا نفس بکشم 

خوش به حال اونایی که خلوت خودشون رو میون این همه سیاهی پیدا کردند و

 حرفاشونو تو این همه دروغ و ریا و تزویر با خداشون زدند اونایی که یه لحظه 

هم ارتباطشون قطع نشد و اونایی که به سنگر دلهاشون هیشکی جز خدا نفوذ نکرد و 

هیشکی نتونست لحظه ای جای خدا رو تو دلهاشون بگیره

کاش منم میتونستم تو این همه زشتی سنگرمو برپا کنم خوش به حال اونایی که تو

 این هجوم سخت دشمن امروز سنگرشون هنوز ذره ای آسیب ندیده

بچه ها دعا کنید دعا کنید من بدون سنگر نمیتونم دووم بیارم 

یا علی 

سلام

*****

از دست نوشته های شهید علم الهدی در سنگر

این خانه كوچك ، این سنگر ، این گودی درد دل زمین

این گونی های بر هم تكیه داده شده

پر از حرف است و فریاد و غوغاست

بغض گلویم را گرفته ، قطرات اشك هدیه تان باد .

تنهایی عمیق ترین لحظات زندگی یك انسان است

در این چند روز با خاك انس گرفتم بوی خاك گرفته ام ؛

 رنگ خاك گرفته ام

این خانه محقر برای من یك قلب طپنده شده ، یك دل پر سوز

در دل سنگر با خود سخن می گویم :

راستی چه خوب است از این فرصت استفاده كنم و با قرآن آشنا شوم

آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ كنم و سپس زمزمه كنم و بعد سرود كنم

 و بعد شعار زندگی كنم ، باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد

و بعد با آن برای خود توشه بسازم و توشه را راهی گردانم

و در انتظار شهادت بمانم و بمانم

آیات جهاد را شهادت ، تقوی ، ایمان ، ایثار ، اخلاص ، عمل صالح

و .......... همه را پیدا كنم و سنگر كلاس درسم باشد

و سنگرم میعاد گاه ملاقاتم با خدا شود

و سنگرم قبله دومم گردد .

حتما بیشتر قرآن خواهم خواند

دردل سنگر با خود سخن می گویم

خدایا ای نزدیكترین مونس به دوستانت

راستی این سرود را از اصغر شهید به یاد دارم

كی بوده ای نهفته كه پیدا كنم تو را

كی رفته ای ز دل كه تمنا كنم تو را

پنهان نگشته ای كه شوم طالب حضور

غائب نگشته ای كه هویدا كنم تو را

خانه كوچك و با عظمت ، كوچكی قبر و عظمت آسمان

در این سنگر همیشه در كنار خاكیم .........

 اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

سلام

الحمدلله الذی اکرمنی بک ایها الشهر المبارک

*****

ای کشتگان عشق برایم دعا کنید
یعنی نمیشود که مرا هم صدا کنید؟
فریاد چشم های مرا هیچکس ندید
پس یک نگاه محبت به من بی نوا کنید

به شهدا بگو ... حرفای دلت رو ... دلتنگی هات رو ...

هرچی تو دلت داری میخواهی با شهدا بگی اینجا بگو

نمیدونم چی ... به زمزمه دلت گوش کن ...

ماندگار باشید

یا علی

سلام برادرم ، سلام بر توئی که نمی شناختمت … توئی که غریب بودی و غریبانه پرکشیدی … برادرم توئی که نمی شناختمت … آن روز که عکست را بر درب فلزی منزلت دیدم نمی دانستم که تو سالها هوای شهرم را با دستگاه اکسیژن می بلعیدی ، صدای سرفه ات را می شنیدم اما نمی دانستم که سرفه هایت نشانه ای از دوران سرافرازیت میباشد ، تو را نمی شناختم چه غریب بودی هیچگاه ندیدمت ، آن ماههای آخر را می گویم که چگونه رنجور و ضعیف گشته بودی … آیا این تو بودی … آن قد رشیدت چگونه خم گشته بود ؟ صدای پر مهیبت که لرزه بر تن دشمنت می انداخت چگونه با خش خش تکه های خون همراه گشته بود ؟ جگونه است که چنین ضعیف گشته بودی ؟ مرا ببخش که نشناختمت و تو غریبانه هجرت را برگزیدی … غمی نیست چرا که تو به حوض کوثر ، بجائی عروج نمودی که با دردهایت آشنایند ، گرد و غبار غربتت را از جسم رنجور و روح خسته ات می زدایند ، آری تو کنون بر مسند آرزوهایت تکیه زده ای و ما در این غریبستان تنها مانده ایم … اینک شایسته است از تو چنین برادری که ما را دریابی ….

خدایا  ؛  باز با دلم تماس بگیر 
آن روز ها مکالمه با خورشید
دفترچه های ذهن کوچکم را تا آسمان مخابره میکرد
آن سیم ها که دلم را تا آسمان مخابره میکرد / امروز پاره استخدایا تماس بگیر
باز با دلم
حتی هزار بار پیغامت را بگذار وقتی که نیستم
این شیطان لعنتی
هر روز
خط های ذهنم را اشغال میکند ؛ هی با شماره های غلط زنگ میزند
او میخواهد من با نشانی های جعلی سراغش را بگیرم
او میخواهد دلم اشتباه کند ؛ تا با اشتباه های دلم حال کند
میخواهد فریبم دهد ؛ تا پیوسته من سراغش را بگیرم
فرشته ای به من گفت:
مرد تو گوشی دلت را بد گذاشتی
آن وقتی که خط فیکس تو را مکالمه با خورشید پیوسته بود
اکنون …
یادش بخیر روی خاکریز
آن سیم ها که دلم را تا آسمان مخابره میکرد
اکنون پاره است
خدایا باز با دلم تماس بگیر
بار دیگر با دلم تماس بگیر پیغامت را بگذار هزار بار ..

سلام...

شهید محسن اسدی !دوستدار امام عصر عج سلام!

گرچه حتی به یادتان هم نبودم و یادم کردید ...

دلم با شهداست و عملم

میخواهم با شهدا باشم مثل شما ها!

شهید اسدی!میدانم شهادتتان برای خانواده تان چیز عجیبی نبود!

شمارا به جان زهرا *س* کمکم کنید ...

رویم سیاه است و آه در بساط ایمان ندارم!

باید بار دنیا را بربندیم و به دیار حق بشتابیم اما غفلت و سرگردانی مان زیاد است ...

خداوندا مارا به حال خود وامگذار....

اللهم اجعلنی من انصاره ی و اعوانه...

آهای خدای مهربون تنگ دلامون

برای حال جبهه‌ها تنگ دلامووون

برای اشک آسمون تنگ دلامون

برای مستی و جنون تنگ دلامون

ای شهیدان! غم غریبی بر شانه هایمان سنگینی كرده چراغ راهمان شوید چنان كه بوده اید،دستان مادی ما را بگیرید كه فرو رفته در باتلاقیم.

سلام

شهدا شرمنده ام که نمی توانم اون رشادت هاتون که برای آسایش ما از جان خود گذشتید را جبران کنم.