دلایل امامت حضرت علی (ع)
آنچه از خلاصه مقالات و استدلالات اهل سنت وارد شده،اینست که چون نص صریح وارد نیست پس اختیار ثابت شد! و گفته اند:اگر نص خلافت وارد می شد هر آینه به ما می رسید و صحابه نیز در بوجود اوردن خلافت خود محتاج به بیعت نمی شدند.باطل بودن این اعتراض مشخص است به جهت آنکه خلافت،بالاترین مراتب سلطنت و اسلام آوردن ایشان بخاطر طمع دنیا بود و بعد از انکه واجب بودن نص ثابت شد،اعتراض ایشان ناشی از عناد و دشمنی است.انچه از کیفیت دلایل ایشان بر می اید این است که هر وقت چیزی در مورد حکایت ثقیفه دیدند که موافق مقصودشان است، آنرا قبول می کنند و به ان تمسک می جویند هرچند ظاهرالکذب و دور از دلیل باشد.اگر می گویند رسول اکرم(ص)اسم شخص معینی راصریحاً نفرمود، می گوئیم:آن حضرت به امر خدا در مرتبهُ کمال عاِلم و عامِل بود و به خاطر مصلحت و بوجود نیامدن مفسده عمل می کرد،تازه به عقیده ایشان(اهل سنت)مشخص نکردن اسم شخص معین،(اختیار) را ثابت نمی کند در صورتی که اخباری که خود ایشان (اهل سنت) روایت کرده و قبول دارند، مختص بودن و اختصاص داشتن حضرت علی بن ابی طالب را ثابت میکند که متاسفانه به این اخبار اعتنائی ندارند و اگر هم ذکر کنند می گویند : این اخبار کلی است و در اخبار کلی اختیار لازم نیست.جای تعجب است که خود ایشان در حق خلفای خود اقرار میکنندکه: در مورد حق بودن خلفای خود هیچ اصلا خبر و اثر و حدیث و روایتی از خلافت ایشان از حضرت رسول اکرم(ص) نیست، از طرفی اخبار زیادی را در حق حضرت علی بن ابی طالب (ع)در کتابهای مهمشان دارند که متاسفانه اعتنا نمیکنند و اگر ذکر کنند تأ ویل به رأی می کنند زیرا کار از کار گذشته!چگونه حضرت رسول اکرم(ص)امت خود را بی حجت گذاشت و حال انکه از زمان آدم تا خاتم الانبیا(ص)پیغمبری از پیغمبران گذشته ، امت خود را بی حجت نگذاشته است.اگر منظور ایشان از عدم ورود نص این است که از خدا و رسول(ص) چیزی راجع به امامت وارد نشده، و این امر عظیم و مهم را واگذار کرده اند به عهده امت و آنچه رأی ها و هواهای ایشان به آن راهنمایی میکند ،این انکار شنیع بلکه دروغ محض است.از جمله دلایل بر صحت امامتِ علی(ع) ،ظاهر شدن معجزات آن حضرت است و غیر از آن حضرت ،کسی از خُلفا معجزه نداشته و راه معجزه و کشف و کرامت بر ایشان بسته بود. محققِ دوانی در کتاب (نورالهدایه)در برگشت از مذهب اهل تسنن می گوید:بنا به خبر مخبرین اولین و آخرین، - ابوبکر و عمر و عثمان، قبلا مشرک بودند و بعد دراین صدد بر آمدند که دین اسلام را قبول کنند و بنا به قول مصطفوی و به محض دلیل عقلی ، ایشان ایمان نیاوردند، چنانکه در کارهای غلط می رفتند و به آن کار غلط اعتراف می کردند وحدیثِ(لََّولا علیٌ لَهَلَکَ عُمر) مشهورتر از آنست که کسی گوید در چند مجلس گفته بود.چون گفتار دو فرقه را به عقل سنجیدم،یقین کردم که خلیفـۀ بلافصلِ خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله،حضرت علی و بعد از ایشان حضرت امام حسن و بعد از ایشان حضرت امام حسین الی مهدی الهادی صلوات الله علیهم منبع:سایت کعبه جانان
بخوانید مرا بدون غفلت تا اجابت کنم شما را بدون مهلت.
بخوانید مرا به طاعتهای موقتی تا عطا کنم ثوابهای ابدی.
من آن خداوندم که عمل کم ولی خالصانه بنده را می پذیرم و عطاهای بزرگ می دهم.
عمل کوچک بنده را بزرگ میدانم و عطای بزرگ خود را کوچک میشمارم.
این گلستان و بارگاه ما ، جای ناامیدی نیست
ای گنهکاران دل شکسته و پای در گل فرومانده،
در هر حال که باشید،چه غرق در لطف،چه خسته بلا،
مرا بخوانید دور رحمت ما بگردید
ای گدایان برهنه و بینوا - اگر چه طاعت فرشتگان را ندارید اما سوز عشق شما را به هزاران سال عبادت فرشتگان ندهیم.
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
که این درگه درگه نا امیدی نیست
خدایا! میدانم گناه کردن یکجور ناراحت کردن توست. یکجور کار خرابی است. گناه دنیای ما را زشت میکند. تو دوست نداری دنیا زشت باشد. اما خدایا! تو حتماً بین گناه و اشتباه فرق میگذاری. راستش من گناههای زیادی انجام دادهام، ولی خیلیهایش اشتباه بوده است. یعنی اشتباهی گناه کردهام.
توی این دنیا هزار جور گناه وجود دارد که گاهی اوقات تشخیص دادنشان کار سختی است. اما چقدر خوب است که تو کمکمان کردهای و گفتهای گناهها چه شکلیاند.
من فکر میکنم شکستن یک شاخه گل گناه است. اذیت کردن یک پرنده هم. آلوده کردن یک جوی کوچک، یا دور ریختن دانههای برنجی که اضافه میآید.
اینها را قلبم به من گفته است.
فکر میکنم قلب هر کسی به او میگوید چه کارهایی گناه است. اما باید به قلب اجازه داد که حرف بزند. اگر به او اجازه حرف زدن ندهیم یا به حرفهایش گوش ندهیم یا به حرفهایش گوش ندهیم. او هم دیگر حرف نخواهد زد. آن وقت است که ما پشت سر هم گناه و اشتباه میکنیم.
خدایا! مواظب قلبم باش. نکند دیگر حرف نزند.
بدون اینکه بخواهی جرزنی کنی یا بعضی چیزها را ندیده بگیری، فکر میکنی معمولاً روزی چند اشتباه داری؟ اگر جمع بزنی میشود هفتهای چند تا؟ و اگر حساب همه را داشته باشی ماهی چند تا اشتباه میشود؟
میتوانی چند تا از اشتباهات این هفتهات را برای خدا بنویسی. راستی اگر تو جای خدا بودی با کسی که هی اشتباه میکند، و اشتباهاتش روی هم تلنبار میشود، چه میکردی؟