اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

******* 

خدای من !

 

میدونم که منتظر بهونه ای برای تولّد بنده هات به سوی بندگی.

 

من هم دنبال بهونه ام ، سال نو را بهونه قرار میدم

 

هر چند چه بهونه ای بهتر از مهربونی و بزرگواری تو !

 

دستم بگیر  ،

 

و دگرگون فرما حال ما را به بهترین حال ...

 

 

 

 

 

  سال نو مباااااااااااااااااااااااارک

مبارک باشه به همه دوستای گل و نازنینم

به همه اونایی که همیشه باهمیم

حتی اگه پیش هم نباشیم و همدیگه رو ندیده باشیم

 

 

اما امروز داریم میریم ... میریم به همون جایی که دوست داشتم

آقا طلبیده و حالا من سر از پا نمیشناسم

سمت دیار طوس

دیار مهربونی

دیار شمس الشموس

 

خدایا ممنوووووون که ...

از پست قبلی تا این پست چه قدر همه چیز عوض میشه

 

الشالله اونجا نائب الزیاره باشم

حلالم کنید

دوستتون دارم

اونجا هم به یادتونم اگه قابل باشم

دعا کنید که این سفر ، سفر آدم شدن باشه

 

 

سال خوبی داشته باشید پر از آرزوهای قشنگ و به همه شون برسید

 

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

دسته ها : ضامن آهو
شنبه اول 1 1388
اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

 7:15


صف نانوایی، غلغله است.

دو نفر، از روش‌های براندازی می‌گویند.

یکی‌شان مبارزة فرهنگی را به نظامی ترجیح می‌دهد.

 آن یکی می‌گوید: «هدف، مهم است و وسیله را توجیه می‌کند.»

 خانمی از راه نرسیده از شریعتی می‌گوید. ...

 سرش را برمی‌گرداند.

از صف نانوایی خبری نیست. نان تمام شده.

 یکی می‌گوید: «شاطر عباس! بی‌زحمت،

نان‌های خانه ما را بده به اینا که بی‌نون ماندند!»
 

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

پنج شنبه بیست و چهارم 11 1387
اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

 

7:00


دست و رو شسته نشسته،

بدون دید زدن در آینه،

لباس‌ها را تندتند می‌پوشد.

 پشت کفش‌ها که بندشان باز شده را به زور بالا می‌کشد.

(ناشتا نرو! یک چیزی بخور!)

خرما را از دست ننه می‌قاپد.  تندتند راه می‌رود. 

 خودکار بیک آبی و کاغذ کاهی‌ها را می‌چپاند تو جیب اورکت.
 

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

پنج شنبه بیست و چهارم 11 1387
اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

6:30


خواب‌آلود دستش دنبال رادیو بغل رختخواب می‌گردد.

 پیچ را می‌چرخاند. خش‌خش، قیژ. موج بی‌بی‌سی را پیدا می‌کند.

 (کسی به رادیو آمریکا یا جای دیگر اعتماد ندارد.

 تلویزیون را هم که بابابزرگ 12 بهمن ـ سر پخش نکردن تصویر ورود امام ـ  از پنجره پرت کرده بیرون.)

خمیازه می‌کشد. مثل همیشه دیر است.

(مامان! یادت نرود برای نون و حلوا، سنگک بخری.)

 صدای رادیو را بلند می‌کند.

 (10 کشتة دیگر به این آمار اضافه شد.)

بوی گلاب و زعفران، همه جا را برداشته.

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

پنج شنبه بیست و چهارم 11 1387
 سلام

الحمد لله الذی اکرمنی بک ایها الشهر المبارک  

*******

فاطمه!
چقدر راه باید برود روی مدارش، خورشید که از آسمان تهران به کوفه برسد؟

زمین چقدر خلاف جهت، حرکت وضعی کند که آفتاب بالای سر کوفه بایستد
چقدر فرق است میان زمان اذان تهران و ...
 بگو! دیر میشود ها

نمیرسیم

میدانم
فاطمه!
حکم شک میان اول و دوم ِ دوگانه ی صبح چیست؟

حکم ماموم که با امام به سجده نرود؟
جماعتش فرادا میشود؟
بشود!
نماز جماعتی که امام ندارد به چه دردی میخورد؟

امام؟
ندارد؟
نداریم؟
ندارم؟.
فاطمه
!
من امروز با امام به سجده برو نیستم ها

چه میدانم؟
بگو به سجده نرود!
دلم تاب نمیاورد

قیام بعد از رکوعم را متصل میکنم به سلام بعد از سجود...حکم ایستادن ماموم جلوی امام چیست؟از پشت که نمیشود پیشانی امام را پاییدمیترسم

دلم تاب نمیاورد
فاطمه!
چقدر راه است میان بیت و مسجد؟

تا به مسجد برسد، میرسم به کوفه یا نه هنوز؟
بگو قدمهاش را بلند تر بردارد خیالم
فقط قدمهاش را که بلند تر برمیدارد بگو مراقب باشد
مبادا شیر از کاسه ی دستم لبریز نشود
...
من اگر دیر برسم، غوغا بپا میکنم ها
من؟
غوغا؟
به پاست
کجای کاری؟

امروز، کوفه کربلاست
و فردا، شبیه مدینه میشود
و فردایش ، کوفه برای همیشه نجف است
...
خلاصه کوفه کوفه نمیماند
خلاصه علی تنها نمیماند
...
یک ساعت است خط به خط با وقفه مینویسم
منتظرم جمعیت از مسجد برگردند
یعنی علی خانه است حالا؟...

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

پنج شنبه بیست و چهارم 11 1387
اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

ما روزهای انقلاب رو ندیدیم

نسل ما کمی دیر به دنیا اومد و به روزهای زندگی در شرایط انقلاب نرسید .

اون روزها رو ما فقط از طریق فیلم ها و عکس ها و داستان های پدرها و مارهامون شنیدیم ....

اما سبک زندگی در اون دوران چیزی ه که به آدم می باورونه که این روزها واقعا وجود داشته اند !

سبک زندگی انقلاب روزهای معمولی پدرها و مادرهای ماست که برای ما خییییلی غیر معمولی به نظر می رسه ...

پس همراه ما باشید ...

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

يکشنبه بیست و نهم 10 1387
سلام

الحمد لله الذی اکرمنی بک ایها الشهر المبارک  

*******

مرد ، خبر بزرگ است .

 نبا عظیم و ما عادت داریم خبرهای بزرگ را تکذیب کنیم و دل ببندیم به خبرهای کوچک .

به این که امروز چی ارزان شده ؟ یا در کدام اداره میز می دهند یا ...

ما خبر بزرگ را تکذیب می کنیم ، علی را ، نبا عظیم را باور نمی کنیم و علی مجبور می شود نفرینمان کند ...

چه نفرینی ...

خدایا مرا از اینها بگیر .

از این بالاتر نمی شد چیزی گفت .

 مردمی که بودن او را نمی فهمند ، باید به نبودنش گرفتار شوند .

می گوید :

 " خدایا من از اینها خسته ام ، این ها از من . مرا از این ها بگیر . "

نهج البلاغه ، خطبه 25

 و ما تا ابد در تاریکی بعد از این نفرین دست و پا می زنیم .

 

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

دسته ها :
سه شنبه دوم 7 1387
 سلام

الحمد لله الذی اکرمنی بک ایها الشهر المبارک  

******* 

دلم را سپردم به بنگاه دنیا 

و هی آگهی دادم اینجا و آنجاو هر روز

برای دلم

مشتری آمد و رفت

و هی این و آن

سرسری آمد و رفت

****

ولی هیچ کس واقعا

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد

****

یکی گفت:

چرا این اتاق

پر از دود و آه است

یکی گفت:

چه دیوارهایش سیاه است

یکی گفت:

چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت:

و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است

****

و رفتند و بعدش

دلم ماند بی مشتری

ومن تازه آن وقت گفتم:

خدایا تو قلب مرا می خری؟

****

و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست

****

و من روی آن در نوشتم:

ببخشید، دیگر

برای شما جا نداریم

از این پس به جز او

کسی را نداریم.

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

چهارشنبه بیست و هفتم 6 1387

سلام

الحمد لله الذی اکرمنی بک ایها الشهر المبارک  

*******  

حراج گنج    

    روی شیشه نوشته " قیمت ها شکسته شد " ما پشت ویترین صف می کشیم تا شاید کلاهی یا پیراهنی را ارزانتر از آن چه می ارزد بفروشند .صف می کشیم و نوبت می گذاریم . هول می زنیم از هرکدام دو تا می خریم برای روز مبادایی که گاهی اصلا نمی آیند.

********

    مردی گنجی را حراج کرده است . گنجی را بی بها می فروشد . گفته لازم نیست چیزی بدهید ، یعنی اگر گفته بود لازم است ، ما چیزی در خور این معامله نداشتیم . گفته فقط ظرف بیاورید ، ظرف !

حجمی که در آن بشود چیزی ریخت . گنجایش گنج . هیچ کس نمی آید . هیچ کس صف نمی بندد . مرد فریاد می زند : " کیلا بغیر ثمن لو کان له وعاء ; بی بها پیمانه می کنم اگر کسی را ظرفی باشد . " * و ظرف نیست و گنجایش گنج در هیچ کس نیست .

********

ما از کنار این حراج بزرگ خیلی ساده می گذریم و می دویم به سمت جایی که جورابی را به نصف قیمت معمولش می فروشند . ظرف های ما این این دل های انگشتانه ای است چی در آن جا می شود که او بخواهد بی بها به ما ببخشد ؟

ما به اندازه یک پیاله گندم عشق هم جا نداریم . کف دستی دانایی اگر در ما بریزند پر می شویم . سر ریز می کنیم و غرور از چشم ها و زبان هامان بیرون می تراود .

با ما چه کند این مرد که گنجی را حراج کرده است ؟

*نهج البلاغه خطبه 70

 

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

دسته ها :
دوشنبه بیست و پنجم 6 1387

 سلام

الحمدلله الذی اکرمنی بک ایها الشهر المبارک

*****  

بهترین کسى که مى‌تواند بیمارى ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم.

بیاورید روى کاغذ. بنویسید : حسد . 

 بنویسید :بخل .

بنویسید : بدخواهى براى دیگران؛

 وقتى کسى به خیرى مى‌رسد، ما ناراحت مى‌شویم .

بنویسید : تنبلى در کار .

 بنویسد : روح بدبینى به نیکان و صالحان .

بنویسید : بى‌اعتنایى به وظایف .

 بنویسید : علاقه به خود؛ شدیداً به خودمان علاقه داریم .

ماه رمضان فرصتى است که یکى‌یکى این بیماری‌ها را تا آن‌جایى که بشود، برطرف کنیم.  

مقام معظم رهبری - روز اول ماه مبارک رمضان 4/12/71

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

دسته ها :
چهارشنبه بیستم 6 1387
X