صفحه ها
دسته
وبلاگ های دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 90753
تعداد نوشته ها : 94
تعداد نظرات : 13
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

مرد ميانسالي وارد فروشگاه اتومبيل شد.
BMW آخرين مدلي را ديده و پسنديده بود؛ پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبيل تندروي خود شد و از فروشگاه بيرون آمد.
قدري راند و از شتاب اتومبيل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدري بر سرعت اتومبيل افزود. كروكي اتومبيل را پايين داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بيشتري ببرد. چند شاخ مو بر بالاي سرش در تب و تاب بود و با حركت باد به اين سوي و آن سوي مي‌رفت. پاي را بر پدال گاز فشرد و اتومبيل گويي پرنده‌اي بود رها شده از قفس. سرعت به ١٦٠ كيلومتر در ساعت رسيد.
مرد به اوج هيجان رسيده بود. نگاهي به آينه انداخت. ديد اتومبيل پليس به سرعت در پي او مي‌آيد و چراغ گردانش را روشن كرده و صداي آژيرش را نيز به اوج فلك رسانده است ...
مرد اندكي مردّد ماند كه از سرعت بكاهد يا فرار را بر قرار ترجيح دهد. لَختي انديشيد. سپس براي آن كه قدرت و سرعت اتومبيلش را بيازمايد يا به رخ پليس بكشد بر سرعتش افزود. به ١٨٠ رسيد و سپس ٢٠٠ را پشت سر گذاشت، از ٢٢٠ گذشت و به ٢٤٠ رسيد. اتومبيل پليس از نظر پنهان شد و او دانست كه پليس را مغلوب كرده است.
ناگهان به خود آمد و گفت، "مرا چه مي‌شود كه در اين سنّ و سال با اين سرعت مي‎رانم؟ باشد كه بايستم تا او بيايد و بدانم چه مي‌خواهد." از سرعتش كاست و سپس در كنار جادّه منتظر ايستاد تا پليس برسد.
اتومبيل پليس آمد و پشت سرش توقّف كرد. افسر پليس به سوي او آمد، نگاهي به ساعتش انداخت و گفت، "ده دقيقه ديگر وقت خدمتم تمام است. امروز جمعه است و قصد دارم براي تعطيلات چند روزي به مرخّصي بروم. سرعتت آنقدر بود كه تا به حال نه ديده بودم و نه شنيده بودم. خصوصا اينكه به هشدار من توجهي نكردي و وقتي منو پشت سرت ديدي سرعتت رو بيشتر و بيشتر كرده و از دست پليس فرار كردي. تنها اگر دليلي قانع‌كننده داشته باشي كه چرا به اين سرعت مي‌راندي، مي‌گذارم بروي."
مرد ميانسال نگاهي به افسر كرد و گفت، "مي‌دوني، جناب سروان؛ سال‌ها قبل زن من با يك افسر پليس فرار كرد. وقتي شما رو آژير كشان پشت سرم ديدم، تصوّر كردم داري اونو برمي‌گردوني"!
افسر خنديد و گفت: "روز خوبي داشته باشيد، آقا" و برگشته سوار اتومبيلش شد و رفت

دسته ها : متنوع
يکشنبه بیست و سوم 5 1390 17:54

يك مرد جوان در جلسه روز چهارشنبه مدرسه كتاب مقدس شركت كرده بود. شبان در مورد گوش شنوا داشتن و اطاعت كردن از خدا صحبت مي كرد. آن مرد جوان متعجب از خود پرسيد: " آيا هنوز خدا با مردم حرف ميزند؟" بعد از جلسه با يكسري از دوستانش براي خوردن قهوه و كيك بيرون رفتند و در آنجا با هم در مورد اين پيغام گفتگو كردند. خيلي ها مي گفتند كه چگونه خدا آنها را در زندگيشان هدايت كرده است.      حدود ساعت ده آن مرد جوان با اتومبيل خود به طرف خانه حركت مي كند. همانطور كه در ماشين نشته شروع به دعا كردن مي كند: " خدايا اگر تو هنوز با مردم حرف ميزني لطفاً با من نيز حرف بزن. من گوش خواهم كرد و تمام سعيم را خواهم كرد كه مطيع تو باشم." همانطوريكه در خيابان اصلي شهرشان رانندگي مي كرد ناگهان احساس عجيبي مي كند كه يكجا بايستي بايستد تا مقداري شير بخرد. او سر خود را تكان داده و مي گويد: " آيا خدا تو هستي؟ " چونكه جوابي نمي گيرد شروع مي كند به ادامه دادن به رانندگي. ولي دوباره همان فكر عجيب:" مقداري شير بخر. " مرد جوان به ياد داستان سموئيل مي افتد كه چگونه وقتي خدا براي اولين بار با او حرف زد نتوانست صداي او را تشخيص دهد و نزد عيلي رفت چونكه فكر ميكرد كه او با او حرف ميزد. او گفت: "باشه خدا اگر اين تو هستي كه حرف ميزني من شير را مي خرم." به نظر اطاعت كردن آنقدرهم سخت نبود چونكه بهرحال او ميتوانست از شيري كه خريده استفاده كند. پس او اتومبيل را متوقف كرد و مقداري شير خريد و به راهش به طرف خانه ادامه داد.وقتي خيابان هفتم را رد مي كرد دوباره الزامي را در خود حس كرد:" بپيچ به اين خيابان" او فكر كرد كه اين ديوانگي است و از آنجا گذشت. دوباره همان احساس، پس او فكر كرد كه بايد به خيابان هفتم برود پس چهارراه بعدي را دور زد تا به خيابان هفتم برود و به حالت شوخي گفت: " باشه خدا اينكار را هم مي  كنم. " وقتي چند ساختمان را رد كرد احساس كرد كه آنجا بايستي توقف كند. وقتي اتومبيل را به كناري گذاشت به اطراف نگاهي انداخت. آن منطقه حدوداً تجاري بود. در واقع بهترين منطقه شهر نبود ولي بدترين هم نبود. اكثر مغازه ها بسته بودند و بيشترچراغهاي خانه ها نيزخاموش بودند كه بنظر همه خواب بودند.او دوباره حسي داشت كه مي گفت: " شير را به خانه روبرويي ببر." مرد جوان به خانه نگاهي انداخت. خانه كاملاً تاريك بود و به نظر مي آمد كه افراد آن خانه يا در خانه نبودند و يا خوابيده بودند. او در ماشين را باز كرد و روي صندلي نشست." خداوندا اين ديوانگيست. الان مردم خوابند و اگر الان آنها را از خواب بيدار كنم خيلي عصباني ميشوند و بعد من مثل احمقها به نظر مي رسم. "بالاخره او در اتومبيل را باز كرد وگفت: " باشه خدا اگر اين تو هستي كه حرف مي زني من ميرم جلوي در و شير را به آنها مي دهم ولي اگر كسي سريع جواب نداد من فوراً از آنجا ميرم. "

او ازعرض خيابان عبور كرد و جلوي در رسيد و زنگ در را زد. صدايي شنيد مردي به طرف بيرون فرياد زد و گفت: " كيه؟ چي مي خواهي؟ " و قبل از اينكه مرد جوان فرار كند در باز شد.  مردي با شلوار جين و تي شرت در را باز كرد و بنظر كه از تخت خواب بلند شده بود. قيافه عجيبي داشت و از اينكه يك مرد غريبه در خانه اش را زده زياد خوشحال نبود. گفت: " چي مي خواهي؟ " فرد جوان شير را به طرفش دراز كرد و گفت: "براتون شير آوردم. "  آن مرد شير را گرفت و سريع داخل خانه شد. زني همراه با بچه شير را گرفت و به آشپزخانه رفت و آن مرد هم بدنبال او. بچه مدام گريه مي كرد و اشك از چشمان آن مرد سرازير بود.مرد درحاليكه هنوز گريه مي كرد گفت: "ما دعا كرده بوديم چونكه اين ماه قبضهاي سنگيني را پرداخت كرديم و ديگه پولي براي ما نمانده بود و حتي شير نيز براي بچه مان در خانه نداريم. من دعا كرده بودم و از خدا خواسته بودم كه به من نشان بدهد كه چگونه شير براي بچه ام تهيه كنم." همسرش نيز از آشپزخانه فرياد زد: "من از او خواستم كه فرشته اي بفرستد تا براي ما شير بياورد، شما فرشته نيستيد؟
"مرد جوان دست خود را به جيب برد و كيفش را بيرون آورد و هرچه پول در كيفش بود را در دست آن مرد گذاشت و برگشت بطرف ماشين در حاليكه اشك از چشمانش سرازير بود. حالا ديگر مي دانست كه خدا به دعاها جواب مي دهد.اين كاملاً درست است. بعضي وقتها خدا خيلي چيزهاي ساده از ما مي خواهد كه اگر ما مطيع باشيم قادر خواهيم بود كه صداي او را واضحتر بشنويم. لطفاً گوش شنوا داشته باشيد و اطاعت كنيد تا اينكه بركت بگيريد 

دسته ها : مذهبی
يکشنبه بیست و سوم 5 1390 1:25

بيراهه رفته بودم

آن شب

دستم را گرفته بود و مي كشيد

زين بعد همه عمرم را

بيراهه خواهم رفت

(حسين پناهي)

دسته ها : نوشته ادبی
جمعه جهاردهم 5 1390 19:5

چه مي شد جاده هاي دل

ترافيك محبت داشت

براي مهر ورزيدن

هزاران خط سبقت داشت

چراغ سبز راچون گل

بهم تقديم ميكرديم

به جاي بوق مي گفتيم

عموما باتوهمدرديم

تصادف كاش بين ما

سلام ودست دادن بود

خسارت معني اش تنها

دلي از دست دادن بود

پليس چهارراهي كاش

كه درويشي خداجوبود

به جاي برگه، قرآن داشت

وسوتش نيز ياهو بود

چه بيهوده دل مارا

به سوي هيچ هي كردن

هزاران چرخ سرگردان

به دنبال چه مي گردند؟

ناصر كشاورز

دسته ها : عاطفی
دوشنبه دهم 5 1390 19:56

شنبه:
امروز رو مثلا گذاشته بودم واسه استراحت و رسيدگي به كارهاي شخصي ام ولي مگه اين مردم ميذارن؟!

يكشنبه:
امروز واقعا اعصابم خورد بود چون به هيچكدام از كارهاي اداريم نرسيدم.
8753 تصادفي ،6893 اعدامي،9872 تزريقي، 44596 ايدزي، و يك نفر بالاي 145 سال سن رو واسه خاطر يك آدم وقت نشناس از دست دادم.... براي خودكشي اونقدر قرص خواب خورده بود كه هر كاري ميكردم ديگه روحش بيدار نميشد!

دوشنبه:
رفتم بيمارستان ويزيت يكي از مريضا. دور تختش اونقدر شلوغ بود كه نميتونستم برم جلو. همه روپوش سفيد پوشيده بودن و داشتند تند تند يادداشت برميداشتن. هر جور بود راهو باز كردم و رفتم بالاي سر مريض، اما ديدم دانشجوهاي پرستاري قبل از من كشتنش. اگه دير تر رسيده بودم ممكن بود حتي روحشم ناقص كنن!
از همكاري بدم نمياد، ولي بشرط اينكه قبلا با من هماهنگ بشه وگرنه خوشم نمياد كسي دخالت كنه.

سه شنبه:
مادره با دو تا بچه اش ميخواستن از خيابون رد شن. اول دست يكي از بچه ها رو گرفتم،اما ديدم اون يكي داره نيگام ميكنه.
دست اون يكي رو هم گرفتم،اما ديدم مادره داره يه جوري نگام ميكنه.اومدم دست خودشم بگيرم، اما ديدم يه عوضي با ماشين همچي با سرعت داره مياد طرفمون كه اگه خودمو كنار نكشم ممكنه به خودمم بزنه. با يك اشاره ماشينش منحرف شد و كوبيد به درخت. به خودم كه اومدم ديدم مادره و بچه هاش از خيابون رد شدن و براي تشكر دارن برام دست تكون ميدن.
منم براشون دست تكون دادم و براي اينكه دست خالي نرم هموني كه كوبيده بود به درخت رو با خودم بردم. اونقدر خورده بود كه روحشم يه جورايي نشئه بود و فكر كنم هنوزم كه هنوزه نفهميده مرده!

چهار شنبه:
خيلي عجله داشتم، اما وايستادم تا دعواشونو ببينم. چون جاي ديگه كار داشتم خواستم برم، ولي ديدم يكيشون داره فحش بد بد ميده. اونقدر ازش بدم اومد كه توي راه بهش گفتم: اگه زبونتو نيگه داشته بودي الان نه خودت چاقو خورده بودي و نه دست من زخمي ميشد! الان چند ساعته كه همه كارهامو ول كردمو دارم روحش رو پنچرگيري ميكنم!

پنج شنبه:
اونقدر از برج ايفل برام تعريف كرده بودند كه هوس كردم اين آخر هفته اي برم اونجا و يه ديدي بندازم. وقتي رسيدم بالاي برج، ديدم يه آقايي با دوربينش رفته رو لبه وايستاده تا از منظره پايين عكس بگيره. راستش ترسيدم بيفته. با خودم گفتم اگه كمكش نكنم ممكنه همچي بخوره زمين كه ديگه قابل شناسائي نباشه.با احتياط رفتم جلو بگيرمش نيفته اما تو يه لحظه جفتمون چنان هل شديم كه روحش موند دست من و جونش پرت شد پائين! باور كنيد اصلا تو برنامم نبود.

جمعه:
بابا ولم كنيد جمعه كه تعطيله .............................................................

دسته ها : طنز
شنبه هشتم 5 1390 22:19

امريكا: شما خلاف مي كنيد.پليس شما را دستگير ميكند.احياناً آن وسط مقاديري مشت و لگد توسط افسر پليس دريافت ميداريد. يك نفر از اين صحنه فيلم ميگيريد و در اينترنت پخش مي كند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 كانال خبري و سياسي پخش مي شود. پليس رسوا مي شود.پليس از مردم امريكا عذرخواهي مي كند.پليس 15 ميليون دلار به شما غرامت مي دهد.شما نيز به خاطر جرمي كه مرتكب شده ايد مجازات مي شويد

ايتاليا: شما خلاف مي كنيد. پليس شما را دستگير مي كند. شما به پليس رشوه مي دهيد. شما آزاد مي شويد

فرانسه:شما خلاف ميكنيد اما پليس شما را دستگير نمي كند چون فعلاً به خاطر حقوق پايينش در حال اعتصاب است

انگليس:شما خلاف مي كنيد و پليس يك مسلمان سياه پوست عرب را به جاي شما دستگير مي كند

آلمان:شما خلاف مي كنيد و سگ هاي پليس ردتان را پيدا مي كنند و شما را دستگير مي كنند

سوئيس: شما خلاف نمي كنيد .پس نيازي به حضور پليس نيست

چين:شما خلاف مي كنيد.شما اعدام مي شويد

هندوستان:شما خلاف مي كنيد.پليس شما را دستگير مي كند و شما عاشق دختر رييس پليس مي شويد و توسط اون دختر از زندان فرار مي كنيد و در حاليكه دو تايي آواز ميخوانيد و دور درخت مي چرخيد و روسري دورگردن معشوقه تان مي پيچيد و هي دستش را مي گيريد و مي كشيد و ول ميكنيد به دوردست ها فرار مي كنيد

روسيه:شما خلاف مي كنيد اما قبل از آنكه توسط پليس دستگير شويد توسط گروه هاي رقيب كشته مي شويد

دسته ها : طنز
جمعه بیست و سوم 2 1390 1:47

داستان در مورد دختر كوچكي است كه در يك كلبه محقر دور از شهر در يك خانواده فقير به دنيا آمده بود. زايمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده بود و او نوزاد زودرس، ضعيف و شكننده اي بود. همه شك داشتند كه زنده بماند. وقتي 4 ساله شد، بيماري ذات الريه و مخملك را با هم گرفت. تركيب خطرناكي كه پاي چپ او را از كار انداخت و فلج كرد. اما او خوش شانس بود.
چون مادري داشت كه او را تشويق و دلگرم مي كرد. مادرش به او گفت: «علي رغم مشكلي كه در پايت داري، با زندگيت هر كاري كه بخواهي مي تواني بكني، تنها چيزي كه احتياج داري ايمان، مداومت در كار، جرات و يك روح سرسخت و مقاوم است.» بدين ترتيب در 9 سالگي دختر كوچولو بست هاي آهني پايش را كنار گذاشت و بر خلاف آنچه دكتر ها مي گفتند كه هيچ گاه به طور طبيعي راه نمي رود، راه رفت و 4 سال طول كشيد تا قدم هاي منظم و بلندي را برداشت و اين يك معجزه بود.
او يك آرزوي باور نكردني داشت، آرزو داشت بزرگ ترين دونده زن جهان شود، اما با پاهايي مثل پاهاي او اين آرزو چه معنايي مي توانست داشته باشد؟ در 13 سالگي در يك مسابقه دو شركت كرد و در تمام مسابقات، آخرين نفر بود. همه به اصرار به او مي گفتند كه اين كار را كنار بگذارد، اما روزي فرا رسيد كه او قهرمان مسابقه شد.
از آن زمان به بعد ويلما در هر مسابقه اي شركت كرد و برنده شد. در سال 1960 او به بازي هاي المپيك راه يافت، و آنجا در برابر اولين دونده زن دنيا، يك دختر آلماني قرار گرفت و تا بحال كسي نتوانسته بود او را شكست دهد. اما ويلما پيروز شد و در دو 100 متر، 200 متر، و دو امدادي 400 متر، 3 مدال المپيك گرفت.
آن روز او اولين زني بود كه توانست در يك دوره المپيك 3 مدال طلا كسب كند...
در حالي كه گفته بودند او هيچ وقت نمي تواند دوباره راه برود.....

دسته ها : ورزشی
يکشنبه بیست و نهم 12 1389 1:4

هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.

تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.

حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند.

در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم.

از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند. همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي دايي مختار با پدر خانومش حرفش بشود دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه بجاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند!

اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. ميگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پايين! اما خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري ميكند

دسته ها : طنز
شنبه بیست و هشتم 12 1389 23:52

  با وجود اينكه دانشمندان موفق به كسب افتخاراتي از جمله شكافتن اتم، فرستادن انسان به كره ماه و كشف DNA   بدن ما شده اند، ولي هنوز بسياري از رفتارها و حالتهاي عجيب انسان وجود دارد كه از توضيح علت آن ها عاجزند. انساني كه داراي خصوصياتي همچون هنر، رويا و بشر دوستي است، داراي خصوصياتي از جمله موهاي زائد، خجالت كشيدن وانگشت تو دماغ كردن نيز مي باشد! در اينجا به ۱۰ مورد از آن موارد عجيب و بي پاسخ اشاره شده است.

 

سرخ شدن در اثر خجالت

داروين كه يكي از معروفترين دانشمندان جهان است، تلاش بسياري كرد تا از طريق سير تكاملي توضيح دهد به چه علت در هنگام دروغ گفتن يا خجالت كشيدن قرمز مي شويم و ديگران را از شرمندگي خود آگاه مي سازيم. با اين حال بعضي از مردم معتقدند كه اين حالت نشانه ضعف شخص و روبرو شدن با چنين مشكلي است.

 

خنديدن

اندورفين كه موجب بهبود حالت دروني ما مي شود، در اثر خنده ايجاد شده و دليل كاملا موجهي دارد، ولي تحقيقات ۱۰ ساله ي دانشمندان، اين دليل موجه را نقش بر آب كرد و متوجه شدند كه لطيفه ها و جك هاي پيش پا افتاده باعث ايجاد خنده بيشتري مي شوند.

 

بوسيدن

در تعاريف علمي بوسيدن، ذكر شده كه اين عمل ممكن است ژنتيكي و وراثتي نباشد زيرا بسياري از انسان ها از انجام آن امتناع مي ورزند. اما بسياري از نظريه ها، بوسيدن را با خاطرات تغذيه اي دوران نوزادي مرتبط دانسته و حاكي از اينست كه انسان هاي اوليه فرزندانشان را از شير مي گرفتند و تنها از طريق دهانشان به آنها غذا مي دانند كه همين عمل موجب انتقال بزاق دهان و لذت بردن مي شود.

 

رويا

براساس نظريات برخي از دانشمندان، رويا و خواب ديدن، بيان آرزوهاي ضمير نيمه هشيار ماست. اما اين نظريات رد شده اند زيرا هنوز دليل اينكه چرا چنين خيالات و تصورات عجيبي را مي بينيم ، به طور دقيق كشف نشده است.

 

خرافات

عادت هاي غيرعادي ولي اطمينان بخش كه از گذشته تا اكنون وجود داشته اند. براي مثال انسان هاي باستان از ناله شير در چمن ها به عنوان حركت باد سود مي جسته اند. به نظر مي آيد كه در بعضي جوامع، مذهب انگيزه خوبي براي خرافات بوده است.

 

انگشت در بيني كردن

عادت زشت و ناپسند كه بسيار رايج شده است و با اينكه بيرون راندن آن موشها (!) از بيني منفعت خاصي براي بدن ندارد، پس چرا بسياري از مردم اين كار را بطور ميانگين چهار بار در روز انجام مي دهند؟ البته برخي گمان مي كنند كه اين عمل باعث تقويت سيستم دفاعي بدن مي شود.

 

دوران بلوغ

در بين مخلوقات، به جز انسان، هيچ نوع حيواني سالهاي سخت و غيرقابل پيش بيني نوجواني و بلوغ را تجربه نمي كند. برخي افراد معتقدند اين دوران كمك مي كند تا قبل از بالغ شدن، مغز انسان دوباره سازماندهي شود و شخص براي سالهاي بعدي، مسئوليت پذير شود.

 

بشر دوستي

كمك كردن به همنوع بدون هيچ چشم داشت و توقعي، از رفتارهاي عجيب در سير تكامل انسان است؛ كه گاه به صورت گروهي انجام مي شود و گاه فقط به خاطر لذت شخصي.

 

هنر

نقاشي، رقص، مجسمه سازي و موسيقي همگي از خصوصيات زيباي بشريت هستند كه نشان دهنده والا بودن بعد انسان اند و مي توان از آنها به عنوان ابزاري براي انتقال دانش يا تجربه استفاده كرد.  

دسته ها : علمی
شنبه بیست و هشتم 12 1389 23:46

از بهشت كه بيرون آمد، دارايي اش فقط يك سيب بود. سيبي كه به وسوسه آن را چيده بود و مكافات اين وسوسه هبوط بود.

فرشته ها گفتند: تو بي بهشت مي ميري. زمين جاي تو نيست. زمين همه ظلم است و فساد.

انسان گفت: اما من به خودم ظلم كرده ام. زمين تاوان ظلم من است. اگر خدا چنين مي خواهد، پس زمين از بهشت بهتر است.

خدا گفت: برو و بدان جاده اي كه تو را دوباره به بهشت مي رساند از زمين مي گذرد؛ زميني آكنده از شر و خير، آكنده از حق و باطل، از خطا و از صواب؛ و اگر خير و حق و صواب پيروز شد، تو باز خواهي گشت، وگرنه...

و فرشته ها همه گريستند. اما انسان نرفت. انسان نمي توانست برود. انسان بر درگاه بهشت وامانده بود. مي ترسيد و مردد بود.

و آن وقت خدا چيزي به انسان داد. چيزي كه هستي را مبهوت كرد و كائنات را به غبطه واداشت.

انسان دستهايش را گشود و خدا به او اختيار داد.

خدا گفت: حال انتخاب كن. زيرا كه تو براي انتخاب كردن آفريده شدي. برو و بهترين را برگزين كه بهشت، پاداش به گزيدن توست.

عقل و دل و هزاران پيامبر نيز با تو خواهند آمد، تا تو بهترين را برگزيني. و آنگاه انسان زمين را انتخاب كرد. رنج و صبوري را. واين آغاز انسان بود.

دسته ها : نوشته ادبی
شنبه بیست و هشتم 12 1389 23:43

فرشته تصميمش را گرفته بود. پيش خدا رفت و گفت:

خدايا، مي خواهم زمين را از نزديك ببينم. اجازه مي خواهم و مهلتي كوتاه. دلم بي تاب تجربه اي زميني است.

خداوند درخواست فرشته را پذيرفت.

فرشته گفت: تا بازگردم بال هايم را اينجا مي سپارم؛ اين بال ها در زمين چندان به كار من نمي آيد.

خداوند بالهاي فرشته را بر روي پشته اي از بال هاي ديگر گذاشت و گفت: بال هايت را به امانت نگاه مي دارم، اما بترس كه زمين اسيرت نكند، زيرا كه خاك زمينم دامنگير است.

فرشته گفت: بازمي گردم، حتما بازمي گردم. اين قولي است كه فرشته اي به خداوند مي دهد.

فرشته به زمين آمد و از ديدن آن همه فرشته ي بي بال تعجب كرد. او هر كه را مي ديد، به ياد مي آورد. زيرا او را قبلا در بهشت ديده بود. اما نمي فهميد چرا اين فرشته ها براي پس گرفتن بالهايشان به بهشت بر نمي گردند.

روزها گذشت و با گذشت هر روز فرشته چيزي را از ياد برد. و روزي رسيد كه فرشته ديگر چيزي از آن گذشته ي دور و زيبا به ياد نمي آورد؛ نه بالش را و نه قولش را.

فرشته فراموش كرد. فرشته در زمين ماند.

فرشته هرگز به بهشت برنگشت.

دسته ها : عاطفی
شنبه بیست و هشتم 12 1389 23:41

ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛ فريب مي‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هياهو مي‌كردند و هول مي‌زدند و بيشتر مي‌خواستند.
توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خيانت،‌ جاه‌طلبي و ... هر كس چيزي مي‌خريد و در ازايش چيزي مي‌داد. بعضي‌ها تكه‌اي از قلبشان را مي‌دادند و بعضي‌ پاره‌اي از روحشان را. بعضي‌ها ايمانشان را مي‌دادند و بعضي آزادگيشان را.
شيطان مي‌خنديد و دهانش بوي گند جهنم مي‌داد. حالم را به هم مي‌زد. دلم مي‌خواست همه نفرتم را توي صورتش تف كنم.
انگار ذهنم را خواند. موذيانه خنديد و گفت: من كاري با كسي ندارم،‌فقط گوشه‌اي بساطم را پهن كرده‌ام و آرام نجوا مي‌كنم. نه قيل و قال مي‌كنم و نه كسي را مجبور مي‌كنم چيزي از من بخرد. مي‌بيني! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.
جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزديك‌تر آورد و گفت‌: البته تو با اينها فرق مي‌كني.تو زيركي و مومن. زيركي و ايمان، آدم را نجات مي‌دهد. اينها ساده‌اند و گرسنه. به جاي هر چيزي فريب مي‌خورند.
از شيطان بدم مي‌آمد. حرف‌هايش اما شيرين بود. گذاشتم كه حرف بزند و او هي گفت و گفت و گفت.
ساعت‌ها كنار بساطش نشستم تا اين كه چشمم به جعبه‌اي عبادت افتاد كه لا به لاي چيز‌هاي ديگر بود. دور از چشم شيطان آن را برداشتم و توي جيبم گذاشتم.
با خودم گفتم: بگذار يك بار هم شده كسي، چيزي از شيطان بدزدد. بگذار يك بار هم او فريب بخورد.
به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم. توي آن اما جز غرور چيزي نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توي اتاق ريخت. فريب خورده بودم، فريب. دستم را روي قلبم گذاشتم،‌نبود! فهميدم كه آن را كنار بساط شيطان جا گذاشته‌ام.
تمام راه را دويدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم. مي‌خواستم يقه نامردش را بگيرم. عبادت دروغي‌اش را توي سرش بكوبم و قلبم را پس بگيرم. به ميدان رسيدم، شيطان اما نبود.
آن وقت نشستم و هاي هاي گريه كردم. اشك‌هايم كه تمام شد،‌بلند شدم. بلند شدم تا بي‌دلي‌ام را با خود ببرم كه صدايي شنيدم، صداي قلبم را.
و همان‌جا بي‌اختيار به سجده افتادم و زمين را بوسيدم. به شكرانه قلبي كه پيدا شده بود .
همين !!!!!!

دسته ها : نوشته ادبی
جمعه بیست و هفتم 12 1389 19:37

زمين ايمان آورد و جهان سبز شد...
زمين سردش بود، زيرا ايمانش را از دست داده بود ؛ نه دانه اي از دلش سر در مي آورد و نه پرنده اي روي شانه هايش آواز مي خواند. قلبش از نااميدي يخ زده بود و دستهايش در انجماد ترديد مانده بود. خدا به زمين گفت: عزيزم ايمان بياور تا دوباره گرم شوي. اما زمين شك كرده بود، به آفتاب شك كرده بود، به درخت شك كرده بود، به پرنده شك كرده بود.
خدا گفت: به ياد مي آوري ايمان سال پيشت چگونه به پختگي رسيد؟ تو داغ و پر شور بودي و تابستان شد، و شور و شوقت به بار نشست و كم كم از آن شوق و بلوغ به معرفت رسيدي، نام آن معرفت را پاييز گذاشتيم. اما...
من به تو گفتم كه از پس هر معرفتي، معرفت ديگري است، و پرسيدمت كه آيا مي خواهي تا ابد به اين معرفت بسنده كني؟
تو اما بي قرار معرفتي ديگر بودي. و آنگاه به يادت آوردم كه هر معرفت ديگر در پي هزار رنج ديگر است. و تو براي معرفتي نو به ايماني نو محتاجي. اما ميان معرفت نو و ايمان نو ، فاصله اي تلخ و سرد است كه نامش زمستان است.فاصله اي كه در آن بايد خلوت و تامل و تدبير را به تجربه بنشيني، صبوري و سكوت و سنگيني را. و تو پذيرفتي.
اما حال وقت آن است كه از زمستان خود به در آيي و دوباره ايمان بياوري و آنچه را از زمستان آموختي در ايمان تازه ات به كار بري. زيرا كه ماندن در اين سكوت و سنگيني رسم ايمان نيست، ايمان شكفتگي و شور و شادماني است. ايمان زندگي است
پس ايمان بياور، اي زمين عزيز !
و زمين ايمان آورد و جهان گرم شد. زمين ايمان آورد و جهان سبز شد. زمين ايمان آورد و جهان به شور و شكفتگي و شادماني رسيد.
نام ايمان تازه زمين، بهار بود.

عيدتان پيشاپيش فرخنده و مبارك باد

دسته ها : نوشته ادبی
جمعه بیست و هفتم 12 1389 19:29

چه روزها كه يك به يك غروب شد نيامدي

چه بغض ها كه در گلو رسوب شد نيامدي

خليل آتشين سخن، تبر به دوش بت شكن

خدايمان دوباره سنگ و چوب شد نيامدي

براي ما كه دلشكسته ايم و خسته ايم نه

ولي براي عده اي، چه خوب شد نيامدي

تمام روز هاي هفته را، در انتظار جمعه ام

دوباره صبح، ظهر، غروب شد نيامدي

دسته ها : مذهبی
جمعه بیست و هفتم 12 1389 19:25

جان بلا نكارد" از روي نيكمت برخاست . لباس ارتشي اش را مرتب كرد وبه تماشي انبوه جمعيت كه راه خود را از ميان ايستگاه بزرگ مركزي پيش مي گرفتند مشغول شد. او به دنبال دختري مي گشت كه چهره او را هرگز نديده بود اما قلبش را مي شناخت. دختري با يك گل سرخ .از سيزده ماه پيش دلبستگي اش به او آغاز شده بود. از يك كتابخانه مركزي فلوريدا با برداشتن كتابي از قفسه ناگهان خود را شيفته و مسحور يافته بود. اما نه شيفته كلمات كتاب بلكه شيفته يادداشت هايي با مداد كه در حاشيه صفحات آن به چشم مي خورد. دست خطي لطيف از ذهني هشيار و درون بين و باطني ژرف داشت. در صفحه اول "جان" توانست نام صاحب كتاب را بيابد : "دوشيزه هاليس مي نل" . با اندكي جست و جو و صرف وقت او توانست نشاني دوشيزه هاليس را پيدا كند. "جان" براي او نامه اي نوشت و ضمن معرفي خود از او در خواست كرد كه به نامه نگاري با او بپردازد . روز بعد "جان" سوار بر كشتي شد تا براي خدمت در جنگ جهاني دوم عازم شود. در طول يك سال ويك ماه پس از آن دو طرف به تدريج با مكاتبه و نامه نگاري به شناخت يكديگر پرداختند. هر نامه همچون دانه اي بود كه بر خاك قلبي حاصلخيز فرو مي افتاد و به تدريج عشق شروع به جوانه زدن كرد. "جان" در خواست عكس كرد ولي با مخالفت "ميس هاليس" رو به رو شد . به نظر "هاليس" اگر "جان" قلبا به او توجه داشت ديگر شكل ظاهري اش نمي توانست براي او چندان با اهميت باشد. وقتي سرانجام روز بازگشت "جان" فرا رسيد آن ها قرار نخستين ديدار ملاقات خود را گذاشتند: 7 بعد از ظهر در ايستگاه مركزي نيويورك . هاليس نوشته بود: "تو مرا خواهي شناخت از روي رز سرخي كه بر كلاهم خواهم گذاشت".بنابراين راس ساعت 7 بعد از ظهر "جان " به دنبال دختري مي گشت كه قلبش را سخت دوست مي داشت اما چهره اش را هرگز نديده بود. ادامه ماجرا را از زبان "جان " بشنويد: " زن جواني داشت به سمت من مي آمد بلند قامت وخوش اندام ,موهاي طلايي اش در حلقه هايي زيبا كنار گوش هاي ظريفش جمع شده بود چشمان آبيش به رنگ آبي گل ها بود و در لباس سبز روشنش به بهاري مي ماند كه جان گرفته باشد. من بي اراده به سمت او گام بر داشتم كاملا بدون تو جه به اين كه او آن نشان گل سرخ را بر روي كلاهش ندارد. اندكي به او نزديك شدم . لب هايش با لبخند پر شوري از هم گشوده شد اما به آهستگي گفت "ممكن است اجازه بدهيد من عبور كنم؟" بي اختيار يك قدم به او نزديك تر شدم و در اين حال ميس هاليس را ديدم كه تقريبا پشت سر آن دختر ايستاده بود. زني حدود 40 ساله با موهاي خاكستري رنگ كه در زير كلاهش جمع شده بود . اندكي چاق بود مچ پاي نسبتا كلفتش توي كفش هاي بدون پاشنه جا گرفته بودند. دختر سبز پوش از من دور شد و من احساس كردم كه بر سر يك دوراهي قرار گرفته ام از طرفي شوق تمنايي عجيب مرا به سمت دختر سبزپوش فرا مي خواند و از سويي علاقه اي عميق به زني كه روحش مرا به معني واقعي كلمه مسحور كرده بود به ماندن دعوت مي كرد. او آن جا يستاده بود و با صورت رنگ پريده و چروكيده اش كه بسيار آرام وموقر به نظر مي رسيد و چشماني خاكستري و گرم كه از مهرباني مي درخشيد. ديگر به خود ترديد راه ندادم. كتاب جلد چرمي آبي رنگي در دست داشتم كه در واقع نشان معرفي من به حساب مي آمد. از همان لحظه دانستم كه ديگر عشقي در كار نخواهد بود. اما چيزي بدست آورده بودم كه حتي ارزشش از عشق بيشتر بود. دوستي گرانبها كه مي توانستم هميشه به او افتخار كنم . به نشانه احترام وسلام خم شدم وكتاب را براي معرفي خود به سوي او دراز كردم . با اين وجود وقتي شروع به صحبت كردم از تلخي ناشي از تاثري كه در كلامم بود متحير شدم . من "جان بلا نكارد" هستم وشما هم بايد دوشيزه "مي نل" باشيد . از ملاقات با شما بسيار خوشحالم ممكن است دعوت مرا به شام بپذيريد؟ چهره آن زن با تبسمي شكيبا از هم گشوده شد و به آرامي گفت: فرزندم من اصلا متوجه نمي شوم! ولي آن خانم جوان كه لباس سبز به تن داشت و هم اكنون از كنار ما گذشت از من خواست كه اين گل سرخ را روي كلاهم بگذارم وگفت اگر شما مرا به شام دعوت كرديد بايد به شما بگويم كه او در رستوران بزرگ آن طرف خيابان منتظر شماست . او گفت كه اين فقط يك امتحان است!

طبيعت حقيقي يك قلب تنها زماني مشخص مي شود كه به چيزي به ظاهر بدون جذابيت پاسخ بدهد

دسته ها : عاطفی
شنبه بیست و یکم 12 1389 21:44

من از خدا خواستم كه پليدي هاي مرا بزدايد

خدا گفت : نه
آنها براي اين در تو نيستند كه من آنها را بزدايم .بلكه آنها براي اين در تو هستند كه تو در برابرشان پايداري كني!

 من از خدا خواستم كه بدنم را كامل سازد

خدا گفت : نه

روح تو كامل است . بدن تو موقتي است!

من از خدا خواستم به من شكيبائي دهد

خدا گفت : نه
شكيبائي بر اثر سختي ها به دست مي آيد. شكيبائي دادني نيست بلكه به دست آوردني است!

من از خدا خواستم تا به من خوشبختي دهد

خدا گفت : نه

من به تو بركت مي دهم

خوشبختي به خودت بستگي دارد!

من از خدا خواستم تا از درد ها آزادم سازد

خدا گفت : نه
درد و رنج تو را از اين جهان دور كرده و به من نزديك تر مي سازد!

من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد

خدا گفت : نه
تو خودت بايد رشد كني ولي من تو را مي پيرايم تا ميوه دهي!

من از خدا خواستم به من چيزهائي دهد تا از زندگي خوشم بيايد

 خدا گفت : نه
من به تو زندگي مي بخشم تا تو از همۀ آن چيزها لذت ببري!

من از خدا خواستم تا به من كمك كند تا ديگران را همان طور كه او دوست دارد ، دوست داشته باشم
خدا گفت : سرانجام مطلب را گرفتي

دسته ها : عاطفی
شنبه بیست و یکم 12 1389 21:34

  در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آنجا حضور داشتند بسیار جلب توجه می کردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین می کردند و به راحتی می شد فکرشان را از نگاهشان خواند: نگاه کنید، این دو نفر عمری است که در کنار یکدیگر زندگی می کنند و چقدر در کنار هم خوشبختند
پیرمرد برای سفارش غذا به طرف صندوق رفت. غذا سفارش داد ، پولش را پرداخت و غذا آماده شد. با سینی به طرف میزی که همسرش پشت آن نشسته بود رفت و رو به رویش نشست.یک ساندویچ همبرگر ، یک بشقاب سیب زمینی خلال شده و یک نوشابه در سینی بود
پیرمرد همبرگر را از لای کاغذ در آورد و آن را با دقت به دو تکه ی مساوی تقسیم کرد
سپس سیب زمینی ها را به دقت شمرد و تقسیم کرد
پیرمرد کمی نوشابه خورد و همسرش نیز از همان لیوان کمی نوشید. همین که پیرمرد به ساندویچ خود گاز می زد مشتریان دیگر با ناراحتی به آنها نگاه می کردند و این بار به این فــکر می کردند که آن زوج پیــر احتمالا آن قدر فقیــر هستند که نمی توانند دو ساندویچ سفــارش بدهند.
پیرمرد شروع کرد به خوردن سیب زمینی هایش. مرد جوانی از جای خود بر خاست و به طرف میز زوج پیر آمد و به پیر مرد پیشنهاد کرد تا برایشان یک ساندویچ و نوشابه بگیرد. اما پیر مرد قبول نکرد و گفت : همه چیز رو به راه است ، ما عادت داریم در همه چیز شریک باشیم
مردم کم کم متوجه شدند در تمام مدتی که پیرمرد غذایش را می خورد، پیرزن او را نگاه می کند و لب به غذایش نمی زند
بار دیگر همان جوان به طرف میز رفت و از آنها خواهش کرد که اجازه بدهند یک ساندویچ دیگر برایشان سفارش بدهد و این دفعه پیر زن توضیح داد: ما عادت داریم در همه چیز با هم شریک باشیم
همین که پیرمرد غذایش را تمام کرد ، مرد جوان طاقت نیاورد و باز به طرف میز آن دو آمد و گفت: می توانم سوالی از شما بپرسم خانم؟
پیرزن جواب داد: بفرمایید
- چرا شما چیزی نمی خورید ؟ شما که گفتید در همه چیز با هم شریک هستید . منتظر چی هستید؟
پیرزن جواب داد: منتظر دندانهــــــا نشسته ام !

دسته ها : عاطفی
جمعه بیست و نهم 11 1389 10:43

 

زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گه گاهی غذای صبحانه را برای شب درست کند.

و من به خاطر می آورم شبی را بخصوص وقتی که او صبحانه ای، پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، تهیه کرده بود.

در آن شب مدت زمان خیلی پیش، مادرم یک بشقاب تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بی نهایت سوخته در جلوی پدرم گذاشت.

یادم می آید منتظر شدم که ببینم آیا هیچ کسی متوجه شده است!

با این وجود، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به سوی بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود.

خاطرم نیست که آن شب چه چیزی به پدرم گفتم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویت سوخته می مالید و هرلقمه آن را می خورد.
وقتی من آن شب از سر میز غذا بلند شدم، به یادم می آید که شنیدم صدای مادرم را که برای سوزاندن بیسکویت ها از پدرم عذر خواهی می کرد.

و هرگز فراموش نخواهم کرد چیزی را که پدرم گفت: «عزیزم، من عاشق بیسکویت های سوخته هستم»

بعداً همان شب، رفتم که بابام را برای شب بخیر ببوسم و از او سوال کنم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویت هایش سوخته باشد. او مرا در آغوش کشید و گفت:
«مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و او خیلی خسته است. و بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز هیچ کسی را نمی کشد!»

زندگی مملو از چیزهای ناقص... و افراد دارای کاستی هست. من اصلاً در هیچ چیزی بهترین نیستم، و روز های تولد و سالگرد ها را درست مثل هر کسی دیگر فراموش می کنم. اما چیزی که من در طی سال ها پی برده ام این است که یاد گیری پذیرفتن عیب های همدیگر و انتخاب جشن گرفتن تفاوت های یکدیگر, یکی از مهمترین را ه حل های ایجاد روابط سالم، فزاینده و پایدار می باشد.

و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و آن ها را به خدا واگذارکنی.
چرا که در نهایت، او تنها کسی است که قادر خواهد بود رابطه ای را به تو ببخشد که در آن یک بیسکویت سوخته موجب قهر نخواهد شد.
ما می توانیم این را به هر رابطه ای تعمیم دهیم. در واقع، تفاهم اساس هر روابطی است، شوهر,همسر یا والدین,فرزند یا برادر,خواهر یا دوستی!

 

«کلید دستیابی به شادی تان را در جیب کسی دیگر نگذارید, آن را پیش خودتان نگهدارید»

 

بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آره، از نوع سوخته حتماً خیلی خوب خواهد بود!.!.!.!

دسته ها : عاطفی
جمعه بیست و نهم 11 1389 10:26

ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند:

« امیلی عزیز،

عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم.

با عشق، خدا»

امیلی همان طور که با دست های لرزان نامه را روی میز می گذاشت، با خود فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند؟ او که آدم مهمی نبود. در همین فکرها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود گفت: « من، که چیزی برای پذیرایی ندارم! » پس نگاهی به کیف پولش انداخت. او فقط ۵ دلار و ۴۰ سنت داشت. با این حال به سمت فروشگاه رفت و یک قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید.

وقتی از فروشگاه بیرون آمد، برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به خانه برسد و عصرانه را حاضر کند. در راه برگشت، زن و مرد فقیری را دید که از سرما می لرزیدند. مرد فقیر به امیلی گفت: « خانم، ما خانه و پولی نداریم. بسیار سردمان است و گرسنه هستیم. آیا امکان دارد به ما کمکی کنید؟ »

امیلی جواب داد:« متاسفم، من دیگر پولی ندارم و این نان ها را هم برای مهمانم خریده ام. »

مرد گفت:« بسیار خوب خانم، متشکرم» و بعد دستش را روی شانه همسرش گذاشت و به حرکت ادامه دادند.

همان طور که مرد و زن فقیر در حال دور شدن بودند، امیلی درد شدیدی را در قلبش احساس کرد. به سرعت دنبال آنها دوید: آ« آقا، خانم، خواهش می کنم صبر کنید. » وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید، سبد غذا را به آنها داد و بعد کتش را درآورد و روی شانه های زن انداخت.

مرد از او تشکر کرد و برایش دعا کرد. وقتی امیلی به خانه رسید، یک لحظه ناراحت شد چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی برای پذیرایی از خدا نداشت. همان طور که در را باز می کرد، پاکت نامه دیگری را روی زمین دید. نامه را برداشت و باز کرد:

امیلی عزیز،
از پذیرایی خوب و کت زیبایت متشکرم
با عشق ، خدا

دسته ها : متنوع
جمعه بیست و نهم 11 1389 10:23

  پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی.
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم.
پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس است.
پسر: آهان!!! اگر اینطور است، قبول است.
پدر به نزد بیل گیتس می رود.
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم.
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند.
پدر: اما این مرد جوان، قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است.
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است.
بالاخره پدر به دیدار مدیر عامل بانک جهانی می رود.
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم.
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد.
و معامله به این ترتیب انجام می شود....

دسته ها : متنوع
جمعه بیست و نهم 11 1389 10:17

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.

آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...

و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :

هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:

رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،

لبخندی به ازای هر اشک ،

دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،

نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،

و اجابتی نزدیک برای هر دعا  .

جمله نهایی :  عیب کار اینجاست که من  '' آنچه هستم ''  را  با   '' آنچه باید باشم ''  اشتباه می کنم ،    خیال میکنم  آنچه  باید  باشم  هستم،   در حالیکه  آنچه  هستم نباید  باشم

دسته ها : نوشته ادبی
پنج شنبه بیست و هشتم 11 1389 19:39

یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد.

این مرکز، پنج طبقه داشت و هر چه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد. اما اگر در طبقه ای دری را باز می کردند باید حتما آن مرد را انتخاب می کردند و اگر به طبقه ی بالاتر می رفتند دیگر اجازه ی برگشت نداشتند و هرکس فقط یک بار می توانست از این مرکز استفاده کند.

روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تا شوهر مورد نظر خود را پیدا کنند.
در اولین طبقه، بر روی دری نوشته بود: “این مردان، شغل و بچه های دوست داشتنی دارند.”
دختری که تابلو را خوانده بود گفت: “خوب، بهتر از کار داشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینیم بالاتری ها چگونه اند؟”

پس به طبقه ی بالایی رفتند…

در طبقه ی دوم نوشته بود: “این مردان، شغلی با حقوق زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ی زیبا دارند.”

دختر گفت: “هوووومممم… طبقه بالاتر چه جوریه…؟”
طبقه ی سوم: “این مردان شغلی با حقوق زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ی زیبا دارند و در کارهای خانه نیز به شما کمک می کنند.”

دختر: “وای…. چقدر وسوسه انگیر… ولی بریم بالاتر.” و دوباره رفتند…

طبقه ی چهارم: “این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی دارند. دارای چهره ای زیبا هستند. همچنین در کارهای خانه نیز به شما کمک می کنند و اهداف عالی در زندگی دارند”
آن دو واقعا به وجد آمده بودند…
دختر: “وای چقدر خوب. پس چه چیزی ممکنه در طبقه ی آخر باشه؟”

پس به طبقه ی پنجم رفتند…

آنجا نوشته بود: “این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند! از این که به مرکز ما آمدید متشکریم و روز خوبی را برای شما آرزومندیم!”

دسته ها : متنوع - طنز
پنج شنبه بیست و یکم 11 1389 20:28

شب _ خوابگاه دختران _ سکانس اول

 

شبنم  با چند کتاب در دستش وارد واحد دوستش لاله می شود و او را در حال گریه می بیند.

شبنم:ِ وا! خاک برسرم! چرا داری مثل ابر بهار گریه می کنی؟!

لاله: خدا منو می کشت این روزو نمی دیدم. (همچنان به گریه ی خود ادامه می دهد.)

شبنم: بگو ببینم چی شده؟

لاله: چی می خواستی بشه؟ امروز نتیجه ی امتحان آناتومی رو زدن تو بُرد. منی که از 6 ماه قبلش کتابامو خورده بودم، منی که به امید 20 سر جلسه ی امتحان نشسته بودم، دیدم نمره ام شده 19. ( بر شدت گریه افزوده می شود.)

شبنم: (او را در آغوش می کشد) عزیزم ... گریه نکن. می فهممت. درد بزرگیه. (بغض شبنم نیز می ترکد.) بهتره دیگه غصه نخوری و خودتو برای امتحان فردا آماده کنی. درس سخت و حجیمیه. می دونی که؟

لاله: (اشک هایش را آرام آرام پاک می کند.) آره. می دونم. اما من اونقدر سر ماجرای امروز دلم خون بود و فقط تونستم 8 دور بخونم. می فهمی شبنم؟ فقط 8 دور... (دوباره صدای گریه اش بلند می شود.) حالا چه جوری سرمو جلوی نازی و دوستاش بلند کنم؟

شبنم: عزیزم ... دیگه گریه نکن. من و شهره هم فقط هف هش دور تونستیم بخونیم. ببین، از بس گریه کردی ریمل چشمای قشنگت پاک شد. گریه نکن دیگه. فکر کردن به این مسائل که می دونم سخته، فایده ای نداره و مشکلی رو حل نمی کنه.

لاله: نمی دونم. چرا چند روزیه که مثل قدیم دلم به درس نمیره. مثلاً امروز صبح، ساعت هفت و نیم بیدار شدم. باورت میشه؟

(صدای جیغ و شیون از واحد مجاور به گوش می رسد. استرس عظیمی وجودِ شبنم و لاله را در بر می گیرد. فرشته با اضطراب وارد اتاق می شود.)

شبنم: چی شده فرشته؟

فرشته: (با دلهره) کمک کنید ... نازی داشت کتابشو می خوند که یه دفعه از حال رفت. فکر کنم بار بیستم بود داشت می خوند.

شبنم: لابد به خودش خیلی سخت گرفته.

فرشته: خب، منم 19 بار خوندم، این طوری نشدم. زود باشید، ببریمش دکتر.

(تمام ساکنین آن واحد، سراسیمه برای یاری نازی از اتاق خارج می شوند. چراغ ها خاموش می شود.)

 

شب – خوابگاه پسران – سکانس دوم

 

(مهدی و آرمان روی زمین دراز کشیده اند. مهدی در حال نصب برنامه روی لپ تاپ و آرمان مشغول نوشتن مطالبی روی چند برگه است. میثاق در حالی که با موبایلش ور می رود وارد اتاق می شود)

 

میثاق: مهدی ... شایعه شده فردا صبح امتحان داریم.

مهدی: نه، راسته. امتحان پایان ترمه.

میثاق: اوخ اوخ! من اصلاً خبر نداشتم. چقدر زود امتحانا شروع شد.

مهدی: آره ... منم چند دقیقه پیش فهمیدم. حالا چیه مگه؟ نگرانی؟ مگه تو کلاستون دختر ندارید؟

میثاق: من و نگرانی؟ عمرا. (به آرمان اشاره می کند) وای وای نیگاش کن! چه خرخونیه این آقا آرمان! ببین از روی جزوه های زیر قابلمه چه نوتی بر می داره!

آرمان: چی؟! این برگه های تقلبه. دخترای کلاس ما که مثل دخترای شما پایه نیستن. اگه کسی بهت نرسوند، باید یه قوت قلب داشته باشی یا نه؟ کار از محکم کاری عیب نمی کنه.

مهدی: (همچنان که در لپ تاپش سیر می کند) آرمان جون ... اگه واست زحمتی نیست چند تا برگه واسه منم بنویس. دستت درست.

(در همین حال، صدای فریاد و هیاهویی از واحد مجاور بلند می شود. رضا با خوشحالی وسط اتاق می پرد.)

میثاق: چت شده؟ رو زمین بند نیستی.

رضا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد.

مهدی:اصلا حواسم نبود. توپ تانک فشفشه پرسپولیسی آبکشه.

(تمام ساکنین آن واحد، برای دیدن ادامه ی مسابقه به اتاق مجاور می شتابند. چراغ ها روشن می مانند.)

دسته ها : طنز
پنج شنبه بیست و یکم 11 1389 20:1

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانی هوائی کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.

برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: «مایلی با همدیگر بازی کنیم؟»

مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روی خودش کشید.

برنامه‌نویس دوباره گفت: «بازی سرگرم‌کننده‌ای است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید5  دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من 5 دلار به شما می‌دهم.»

مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روی هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگری داد.

گفت: «خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ? دلار بدهید ولی اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم 50 دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازی کند.»

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟»

مهندس بدون اینکه کلمه‌ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود.

مهندس گفت: «آن چیست که وقتی از تپه بالا می‌رود 3 پا دارد و وقتی پائین می‌آید 4 پا؟»

برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزی کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخوری پیدا نکرد. سپس برای تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکی دو نفر هم گپ (chat) زد ولی آنها هم نتوانستند کمکی کنند.

بالاخره بعد از 3 ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و 50 دلار به او داد. مهندس مودبانه 50 دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد.

برنامه‌نویس بعد از کمی مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟»

مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید!

دسته ها : متنوع
چهارشنبه بیستم 11 1389 20:41

استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند ٥٠ گرم، ١٠٠ گرم، ١٥٠ گرم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی‌دانم دقیقاً وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقى خواهد افتاد.
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقى نمی‌افتد.
استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقى می‌افتد؟
یکى از شاگردان گفت: دست‌تان کم‌کم درد می‌گیرد.
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگرى جسارتاً گفت: دست‌تان بی‌حس می‌شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار می‌گیرند و فلج می‌شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلى خوب است. ولى آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روى عضلات می‌شود؟ من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند: یکى از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقاً. مشکلات زندگى هم مثل همین است.
اگر آنها را چند دقیقه در ذهن‌تان نگه دارید، اشکالى ندارد. اگر مدت طولانی‌ترى به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
اگر بیشتر از آن نگه‌شان دارید، فلج‌تان می‌کنند و دیگر قادر به انجام کارى نخواهید بود.
فکر کردن به مشکلات زندگى مهم است. اما مهم‌تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی‌گیرید، هر روز صبح سرحال و قوى بیدار می‌شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشى که برایتان پیش می‌آید، برآیید!
دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذار. زندگى همین است!

دسته ها : متنوع
چهارشنبه بیستم 11 1389 20:36

مهندس
افغانی
 

درآمد روزانه

برو آخر برج

20 تا 25 هزار تومان
 

کارکرد روزانه

8 تا 10 ساعت
 

6 تا 8 ساعت
 

ساعت خواب

4 تا 6 ساعت
 

10 ساعت شب + 2 ساعت ظهر
 

فاصله منزل تا محل کار

10 تا 50 کیلومتر
 

5 تا 20 متر
 

درآمد ماهانه

250 تا 400 هزار تومان
 

500 تا 750 هزار تومان
 

مالیات

هرچی زور برسه

هاااا؟!!

بیمه

40 تا 80 هزار تومان
 

ای بابا!!

میزان تحصیلات

16 تا 20 سال
 

تحصیلات چیه؟!!

وسیله کار

مغز + خودکار بیک + زبان

کلنگ + فرغون

امید به زندگی

40 تا 50 سال
 

120 سال

دسته ها : طنز
چهارشنبه بیستم 11 1389 20:32

یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضی او مورد پذیرش قرار گرفت .

قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد . پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست یا به تازگی به شما ارث رسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !

مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد 20 هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت 10 صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت 10 صبح برنامه ای برایش نگذارد .

روز بعد درست سر ساعت 10 صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت . پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به درآورد . مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .

وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد . پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر 100 هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند !

دسته ها : متنوع
چهارشنبه بیستم 11 1389 20:27

فال نیک

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟ 

 

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

دسته ها : نوشته ادبی
چهارشنبه بیستم 11 1389 20:13

- قیصر امین پور شاعر، ادیب و فارسى پژوه متولد ، 1338 گتوند خوزستان

- ترک تحصیل از رشته دامپزشکى دانشگاه تهران 1357

- ترک تحصیل از رشته علوم اجتماعى دانشگاه تهران 1363

- اخذ دکتراى ادبیات فارسى از دانشگاه تهران با راهنمایى دکتر شفیعى کدکنى 1376

- تدریس در دانشگاه الزهرا 70 - 1367

- تدریس در دانشگاه تهران 1370 تاکنون

- دبیر شعر هفته نامه سروش 71-60

- سردبیر ماهنامه ادبى - هنرى سروش نوجوان 83- 67

- عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى

- برخى از آثار او عبارتند از: ظهر روز دهم (برنده جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکرى) به قول پرستو (برنده جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکرى) تنفس صبح، در کوچه آفتاب، منظومه روز دهم، توفان در پرانتز، بى بال پریدن، گلها همه آفتاب گردانند و...

- برنده تندیس مرغ آمین 1368

- برنده تندیس ماه طلایى (برگزیده شعر کودک و نوجوان 20 سال انقلاب)

اگر بخواهیم شعرى از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد همانکه روزگارى براى من و هم نسلانم سروده بود:

 

مى خواستم شعرى براى جنگ بگویم

دیدم نمى شود

دیگر قلم زبان دلم نیست.

گفت:

باید زمین گذاشت قلم ها را

دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست

باید براى جنگ

از لوله تفنگ بخوانم

با واژه فشنگ

قیصر امین پور در آستانه دهه پنجم عمرش اما دیگر به دنبال واژه و فشنگ نیست. چه مدتهاست که زادگاه و سرزمین مادرى اش به دور از «وضعیت خطر» و «آژیر قرمز» نفس مى کشد. با این همه گویى غبار آن سالهاى نه چندان همچنان بر چهره شاعر «خانه هاى خونین» و «عروسک خون آلود» تازه مانده که گاه به گاه به یاد آن ایام داغ ولى تازه مى کند. گر چه «این حرمهاى داغ دلش را دیوار هم توان شنیدن نداشته است.» از همین روست شاید که امین پور لحظه هاى کاغذى اش را مى سراید و مى گوید:

خسته ام از آرزوها، آرزوهاى شعارى

شوق پرواز مجازى، بال هاى استعارى

لحظه هاى کاغذى را روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانى، زندگى هاى ادارى

آفتاب زرد وغمگین، پله هاى رو به پایین

سقف هاى سرد و سنگین، آسمان هاى اجارى

عصر جدول هاى خالى، پارک هاى این حوالى

پرسه هاى بى خیالى، نیمکت هاى خمارى

رونوشت روزها را روى هم سنجاق کردم:

شنبه هاى بى پناهى، جمعه هاى بى قرارى

عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزى، باد خواهد برد بارى

روى میز خالى من، صفحه باز حوادث

درستون تسلیت ها، نامى از مایادگارى

قیصر امین پور، چنانچه از شعرهایش مى آید، جنوبى است و اهل «گتوند». منطقه اى در محدوده دزفول. به همین خاطر هست که جنگ را مى توان در اشعار روزگار جوانى اش به دیده ذهن دید و پریشان شد و بارید. او که در سال 1338 متولد شده، تا سال 1357 در همان منطقه به تحصیل پرداخت و در این سال بود که براى ادامه تحصیلات و ورود به دانشگاه تهران عزیمت کرد.

امین پور جوان در بدو ورودش به تهران و آغاز تحصیلات دانشگاهى جذب حوزه هنرى آن سالها مى شود و آشنایى اش با شاعران جوانى که در حوزه هنرى گردآمده بودند او را به حضور در جمع آنان کشاند و باعث شد تا او تحت تأثیر یاران هم سلک و مرامش و به اشتیاق شاعرانگى هایش رشته تحصیلى اش را از علوم اجتماعى به ادبیات تغییر دهد.

او در سال 1366 به همراه دوستان نویسنده و شاعرش، بیوک ملکى و فریدون عموزاده خلیلى، نشریه سروش نوجوان را طراحى و منتشر کرد که تا چندى پیش هم انتشار این مجله و مسؤولیت قیصر امین پور در سمت سردبیرى ادامه داشت.

 

 

از سال 1367 امین پور تدریس در دانشگاه الزهرا را آغاز کرد و دبیرى بخش ادبیات فصلنامه هنر و مسؤولیت در دفتر شعر جوان را به کارهاى خود ضمیمه کرد که تاکنون ادامه دارد. امین پور در سال 1376 با دفاع از رساله خود با عنوان «سنت و نو آورى در شعر معاصر» که با راهنمایى دکتر محمدرضا شفیعى کدکنى به سامان رسیده بود و موفق به اخذ مدرک دکتراى ادبیات فارسى از دانشگاه تهران شد و بعدها این پایان نامه در شمارگان بالایى به چاپ رسید.

قیصر امین پور درباره این اثر مى گوید: « پیشنهاد بررسى درباره این موضوع از طرف استاد ارجمند دکتر شفیعى کدکنى بود و من از میان موضوعات مختلف، این موضوع را به ضرورت بحث سنت و نوآورى، براى پایان نامه دکترى برگزیدم.»(1)

او مى گوید: «دشوارى کار آنجا بود که چون من به نسلى آرمانگرا تعلق دارم و کار ادبى و خلاق را براى خود انجام مى دهم، شعرى که دلم مى خواهد مى نویسم و هیچ کس هم در آن دخالت ندارد، فکر کردم در کار تحقیقى هم مى شود، این گونه بود؛ اما چنین نبود.»(2)

او ادامه مى دهد:« به هر حال من، آدمى دوزیست بودم. هم در مطبوعات هستم و هم در دانشگاه. دانشگاه از من توقعى داشت و لابد انتظار داشت از چشم انداز سنت، نو آورى را بررسى کنم و دوستان مطبوعات بر عکس. بین این دو دیدگاه سرگردان بودن مشکل کار من بود و موقعى این مسأله حل شد که تصمیم گرفتم یک چشم سوم برگزینم و به قول گادامر یک جور فاصله گرایى.»(3)

با این همه آنچه پس از بررسى این کتاب نصیب خواننده مى شود، این موضوع است که امین پور در این کتاب قصد نداشته تا تاریخ معاصر ادبیات را به رشته تحریر درآورد. چه ،کار این کتاب به جاى اینکه تاریخ ادبیات باشد، این است که سنت و نو آورى را با توجه به تفکیک تعاریف سنت به معناى دینى و ادبى، به شکل دو عرصه لازم و ملزوم نگاه مى کند. او در این کتاب از نظریه پردازى پرهیز کرده و به بررسى مکاتب مختلف پرداخته است.

اهمیت این کتاب به زعم کسانى چون ضیاء موحد در آن است که بعد از حافظ تماماً نقد شعر ما تقلید و چسبیدن به قالبهاى آهنین تا دوره مشروطه است و کتابهاى شعر ما از اول تا زمان حاضر تماماً تکرار و امر به تقلیدات و اینکه مبادا پایتان را از سنت بیرون بگذارید.

موحد متذکر مى شود: اگر کسى عظمت نیما را با این کتاب نفهمد و متوجه نشود که جاى این آدم در تاریخ شعر ما کجاست، در جاى دیگرى نمى فهمد. من واقعاً بى طرفانه مى گویم که با این کتاب حق نیما ادا شده است.(4)

گرچه این کتاب در سال 1372 آماده به چاپ بود اما به اقتضاى اینگونه پژوهشهاى دانشگاهى دامنه موضوع معین و محدود بود و تبدیل آن به کتاب نیازمند گسترش و پرورش یا پردازش بیشتر بود. پس قیصر امین پور به امید ادامه پژوهش و کشاندن دامنه سخن تا شعر امروز و شاخه هاى گونه گونش، در چاپ آن تا سال 1383 دریغ کرد. با این همه خودش مى گوید: دریغا که در این درنگ 5 ساله، از بسیارى کار و گرفتارى و بیمارى و دیگر پیشامدهاى ناگوار روزگار، حتى فرصت و فراغت بازنگرى در آن را نداشته ام چه رسد به بازنگارى.

 آثار قیصر امین پور در محافل و جشنواره هاى ادبى همواره مطرح بوده و هستند. چنانکه او درسال 1368 توانست تندیس مرغ آمین را از جایزه ویژه نیما دریافت کند و دو کتابش با نام هاى «ظهر روز دهم» و «به قولى پرستو» در همان سالهاى نشریعنى در سال هاى 1365 و 1375 جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوان را از آن خود کرد.

قیصر امین پور همچنین جایزه تندیس ماه طلایى را که به برگزیدگان شعر کودک و نوجوان 20 ساله اخیر تقدیم شده است، به دست آورده است.

درباره کتاب معروف او «سنت و نو آورى در شعر معاصر» برخى از اهالى شعر و ادب معتقدند که او درباره شاملو کمى بى عنایتى کرده و به حرفهاى اخوان بیشتر پرداخته که شاید مأخذ لازم را در اختیار نداشته و درباره بعضى ها هم مثل خانلرى و توللى، گزینش غیر لازم صورت گرفته است.

با این همه بسیارى از کارشناسان مثل محمود فتوحى معتقدند که این کتاب امین پور در نوع خودش اولین پژوهش جدى دانشگاهى است که به مسأله سنت و تجدد پرداخته است. او درباره این کتاب مى گوید: «بررسى کتاب را مى توان از سه نظر تاریخ ادبى، مدرنیزم و توهم مدرنیزم و جامعه شناسى ساختگراى تکوینى مورد بررسى قرار داد و به نظر من از فصل نهم تا پانزدهم کتاب ماهیتاً نگرش تاریخ ادبى دارد؛ اما شاهد آن سنت تاریخ نویسى که خلأیى 80 ساله محسوب مى شود، نیستیم و در این کتاب تا حدى جبران شده است. در حقیقت بخش هاى مغفول تاریخ ادبیات مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلاً تقى رفعت، محمد مقدم و تندرکیا مورد توجه هستند؛ اما مثلاً پروین اعتصامى در این کتاب نمى تواند جایگاهى داشته باشد.»(5)

چنانچه پیش از این آمد امین پور محصول تلاش فکرى سالهاى 57 و نسل دوم انقلاب است. او که در سال 1357 زادگاهش را براى تحصیل در رشته دامپزشکى در دانشگاه تهران ترک کرده بود و پس از مدتى از این رشته انصراف داده بود و به رشته علوم اجتماعى نقل مکان کرده بود و باز هم این رشته را پس زد و در رشته موردعلاقه اش ادبیات سرانجام گرفته بود، در همان سالها در شکل گیرى حلقه هنرى و اندیشه اسلامى در حوزه هنرى با افرادى چون سید حسن حسینى، سلمان هراتى، محسن مخملباف، حسام الدین سراج، محمدعلى محمدى، یوسفعلى میر شکاک، حسین خسروجردى و ... همکارى داشت. گروهى که بنیانگذاران جوان حوزه هنرى نام گرفتند و بعد ترها چهره هایى چون سهیل محمودى، ساعد باقرى، عبدالملکیان، کاکایى و فاطمه راکعى و علیرضا قزوه نیز به آنان پیوستند. البته هشت

سال بعد یعنى در سال 1366 او به همراه بسیارى از هم دوره اى هایش، از حوزه هنرى خارج شد و 2 سال بعد به کمک دوستانش دفتر شعر جوان را راه اندازى کرد.

 

  

امین پور در دهه هاى دوم و سوم زندگى اش شاعرى انقلابى و جنگ زده مى نماید و شعرهاى دوران جنگش از نوادر ادبیات جنگ و پایدارى آن سالهاست. اوخودش در پاسخ به این سؤال که «قضاوت شما در مورد شعر دفاع مقدس از ابتدا تا کنون چیست؟» مى گوید: قضاوت به ویژه براى ادبیات و هنر دوره هاى خاص، بسیار دشوار است. منظور از دوره هاى خاص دوره هایى مانند مشروطیت، انقلاب، جنگ و دفاع مقدس است که انگار شعر و ادبیات در این دوره ها وظیفه، کار کرد و رسالت و در نتیجه گویى تعریف دیگرى پیدا مى کند. بنابراین اگر بخواهیم با همان معیارهاى آرمانى و همیشگى دوره هاى دیگر به سراغ این دوره ها برویم چه بسا که دست خالى بر گردیم و گمان کنیم که خبرى از هنر و ادبیات نبوده است. در حالى که در بررسى چنین دوره هایى بهتر است که به جاى نقد ایده آل به نقد رئال بیشتر بپردازیم. یعنى واقعگرایانه تر نگاه کنیم نه صرفاً آرمانى و ایده آل.

امین پور که تجربه تدریس و مقطع راهنمایى را در فاصله سال هاى 60 تا 62 در کارنامه خود دارد، از سال 67 نیز به تدریس در دانشگاه الزهرا پرداخت، اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال 1370 بر مى گردد که همچنان ادامه دارد.

فعالیت هاى قیصر امین پور سال گذشته از فعالیت هاى مطبوعاتى اش فاصله گرفت و از مهرماه سال گذشته نیز به همراه کامران فانى، حسن انورى، محمد على موحد، یدالله ثمره، سلیم نیسارى و هوشنگ مرادى کرمانى، به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسى در آمد.

قیصر امین پور و اشعارش هر چه که باشند، نمونه کامل زبان نسل دوم انقلاب است. نسلى که از آرمان گرایى رفته رفته به واقع گرایى رخ پوشانده و همین واقع گرایى موجب نوشدن افکار و آراى آنها را داشته است. شاید به همین خاطر باشد که اشعار دهه آخر عمر امین پوربیش از پیش مورد استقبال و اشتیاق نسل سوم انقلاب قرار گرفته است و آنها در کتابخانه هاى خود لااقل یکى از دیوان هاى او را در کتابخانه خود به غنیمت برده اند.

دسته ها : نوشته ادبی
چهارشنبه بیستم 11 1389 20:8

*فروردین ماه
- ایرانی
فریدون جنیدی ( شاهنامه پژوه و نویسنده)
علی دایی (بازیکن فوتبال)
محمد علی فردین (بازیگر)
مجید مجیدی (کارگردان)
محمدعلی کشاورز (بازیگر)
خسرو شکیبایی (بازیگر)
ژاله علو (بازیگر)
مریلا زارعی ( بازیگر)
بیتا فرحی (بازیگر)
پوران درخشنده (کارگردان)
علیرضا افتخاری (خواننده)
رخشان بنی اعتماد (کارگردان)
محمد رضا گلزار (بازیگر)
خشایار اعتمادی (خواننده)
- فرنگی
ژوزف پولیتزر (روزنامه نگار آمریکایی)
هنری جیمز (نویسنده آمریکایی)
ونسان ونگوک (نقاش هلندی)
نیکیتا خروشچوف (نخست وزیر سابق روسیه)
تنسی ویلیامز (نویسنده آمریکایی)
چارلی چاپلین (هنرپیشه انگلیسی)
مارلون براندو (هنرپیشه آمریکایی)
بیسمارک (صدراعظم آلمان)

 

*اردیبهشت ماه
- ایرانی
عمر خیام (ریاضیدان و اخترشناس)
دکتر محمّد معین (ادیب)
سیمین دانشور (شاعر)
قیصر امین پور (شاعر)
غلامحسین بنان (خواننده)
رهی معیری (شاعر)
فریماه فرجامی (بازیگر)
پرویز مشکاتیان (نوازنده)
آرش لباف (خواننده)
رضا عطاران (بازیگر)
بهنوش بختیاری (بازیگر)
آندره آغاسی (تنیسور)
همایون شجریان (خواننده)
آتوسا پور کاشیان (استاد بزرگ شطرنج)
سعید شهروز (خواننده)
پویا امینی (بازیگر)
جواد کاظمیان (فوتبالیست)
فریدون زندی (فوتبالیست)
- فرنگی
اونوره دوبالزاک (نویسنده فرانسوی)
ویلیام شکسپیر (نمایشنامه نویس انگلیسی)
برتراند راسل (فیلسوف و نویسنده انگلیسی)
ولادمیر ناباکف (نویسنده روس)
یوهان برامس (آهنگساز آلمانی)
سالوادور دالی (نقاش اسپانیایی)
هری ترومن (رئیس جمهور آمریکا)
روبسپیر (انقلابی فرانسوی)
کاترین کبیر (ملکه روسیه)
الیور کرامول (رهبرانقلابی انگلیس)
نانسی عجزم (خواننده لبنانی)
ملکه الیزابت دوم (ملکه انگلیس)
هیتلر (دیکتاتور آلمانی)
زیگموند فروید (روانشناس اتریشی)
هنری فوندا (هنرپیشه آمریکایی)
گری کوپر (هنرپیشه آمریکایی)
ارسون ولز (کارگردان آمریکایی)

*خرداد ماه
- ایرانی
عزت الله انتظامی (بازیگر)
محسن مخملباف (کارگردان)
محمدرضا شریفی نیا (بازیگر)
امین حیایی (بازیگر)
رضا کیانیان (بازیگر)
جواد رضویان (بازیگر)
هادی ساعی (قهرمان تکواندو المپیک)
امامعلی حبیبی (قهرمان کشتی)
فرهاد مجیدی (فوتبالیست)
سعید نفیسی (نویسنده و شاعر)
عباس یمینی شریف (شاعر و ادیب)
جلیل شهناز (نوازنده)
محمد محیط طباطبایی (اندیشمند و روزنامه نگار)
احمدرضا عابدزاده (بازیگر و مربی فوتبال)
وحید طالب لو (فوتبالیست)
مژده شمسایی (بازیگر)
پرستو گلستانی (بازیگر)
کمند امیرسلیمانی (بازیگر)
مهناز افشار (بازیگر)
مژده شمسایی (بازیگر)
شهره لرستانی (بازیگر)
- فرنگی
والت ویتمن (شاعر آمریکایی)
تامس هاردی (نویسنده انگلیسی)
فرنسواز ساگان (نویسنده فرانسویی)
یان فلمینگ (نویسنده انگلیسی)
پول گوگن (نقاش فرانسوی)
مریلین مونرو (هنرپیشه آمریکایی)
جان.اف کندی (رئیس جمهور آمریکا)

*تیر ماه
- ایرانی
آیت الله سید علی خامنه ای (رهبر معظم انقلاب)
علی اکبر ولایتی (وزیر خارجه پیشین)
سیمین بهبهانی (شاعر)
صمد بهرنگی (نویسنده)
صادق چوبک (نویسنده)
داود رشیدی (بازیگر)
عباس کیارستمی (کارگردان)
سهراب شهید ثالث (کارگردان)
روح انگیز سامی نژاد (اولین هنر پیشه ی زن)
فاطمه گودرزی (بازیگر)
شادی پریدر (نخستین استاد بزرگ شطرنج بانوان ایران)
محمود فکری (فوتبالیست)
عباس مرادی (دروازه بان بزرگ)
مصطفی رحماندوست (شاعر)
نسرین مقانلو (بازیگر)
سحر ولد بیگی (بازیگر)
هدیه تهرانی (بازیگر)
رضا شفیعی جم (بازیگر)
گلشیفته فراهانی (بازیگر)
وحید هاشمیان (فوتبالیست)
نیوشا ضیغمی (بازیگر)
الناز شاکردوست (بازیگر)
- فرنگی
ارنست همینگوی (نویسنده آمریکایی)
آن لیندبرگ (نویسنده آمریکایی)
ژان کوکتو (نویسنده فرانسوی)
هلن کلر (نویسنده آمریکایی)
مارک شاگال (نقاش روس)
رامبراند (نقاش هنلدی)
مارسل پروست (نویسنده فرانسوی)
ولادیمیر پوتین (رییس جمهور سابق روسیه)
اینگمار برگمن (نویسنده و کارگردان سوئدی)
لویی آرمسترانگ (نوازنده جاز آمریکایی)
راکفلر (سرمایه دار آمریکایی)ژولیوس سزار (سردار روم)
جان گلن (فضانورد آمریکایی)
جینالو لوبریجیدا (هنرپیشه ایتالیایی)
هنری هشتم (پادشاه فرانسه)
محمد داود خان (اولین رییس جمهور افغانستان)
بی نظیر بوتو (نخست وزیر پیشین پاکستان)

*مرداد ماه
- ایرانی
محمود دولت آبادی (نویسنده)
علی حاتمی (کارگردان)
انوشیروان روحانی (آهنگساز)
عارف عارف کیا (خواننده)
شقایق فراهانی (بازیگر)
حسن جوهرچی (بازیگر)
داریوش فرضیایی"عمو پورنگ" (بازیگر)
منیرو روانی پور (نویسنده)
امین تارخ (بازیگر)
پوپک گلدره (بازیگر)
رضا صادقی (خواننده)
مهدی مهدوی کیا (فوتبالیست)
داریوش ارجمند (بازیگر)
امین زندگانی (بازیگر)
- فرنگی
آلدوس هاکسلی (نویسنده آمریکایی)
جورج والتر اسکات (نویسنده اسکاتلندی)
جان گالز ورثی (نویسنده آمریکایی)
جورج برنارد شاو (نویسنده انگلیسی)
دوروتی پارکر (نویسنده انگلیسی)
کارل گوستاو یونگ (روانشناس سوئیسی)
آلفرد هیچکاک (کارگردان انگلیسی)
موسیلینی (دیکتاتور ایتالیایی)
فیدل کاسترو (رهبر انقلابی کوبا)
ناپلئون بناپارت (پادشاه فرانسه)
لوسیل بال (کمدین آمریکایی)
*شهریور ماه
- ایرانی
حضرت امام خمینی ره (رهبر کبیر انقلاب)
اکبر هاشمی رفسنجانی(مرد اول سیاست)
مرتضی آوینی (نویسنده و کارگردان مستند)
تهمینه میلانی (کارگردان)
فریدون مشیری (شاعر)
غلامرضا تختی (ورزشکار)
قادر میزبانی (قهرمان دوچرخه سواری)
علیرضا دبیر (قهرمان کشتی)
مهدی شجاعی (نویسنده)
هوشنگ مرادی کرمانی (نویسنده)
کیومرث صابری فومنی (طنز نویس)
اکبرعبدی (بازیگر)
پارسا پیروز فر (بازیگر)
امین زندگانی (بازیگر)
نیکی کریمی (بازیگر)
حسام نواب صفوی (بازیگر)
مجید صالحی (بازیگر)
امیر تاجیک (بازیگر)
جواد نکونام (فوتبالیست)
حسین پناهی (بازیگر و شاعر)
شهلا ریاحی (بازیگر)
بنیامین بهادری (خواننده)
- فرنگی
تئودور رایزر (نویسنده آمریکایی)
گوته (شاعر آلمانی)
دی.اچ لارنس (داستان نویس انگلیسی)
قوام نکرومه (سیاستمدار غنایی)
ملکه الیزابت اول (ملکه انگلستان)
جوزف کندی (سیاستمدار آمریکایی)
لیندون جانسون (رئیس جمهور آمریکا)
ویلیام هوارد تافت (رئیس جمهور آمریکا)
لئونارد برنشتاین (آهنگساز آمریکایی)
اینگرید برگمن (هنرپیشه سوئدی)
سوفیا لورن (هنرپیشه ایتالیایی)
الیاکازان (کارگردان آمریکایی)ه
نری فورد (مدیرکارخانه ماشین سازی)
پیتر سلرز (هنرپیشه انگلیسی)
دمیتری مدودف (رییس جمهور روسیه)
احمدشاه مسعود (فرمانده مبارزین افغانستان)

*مهر ماه
- ایرانی
منوچهر آتشی (شاعر)
محمدرضا شَفیعی کَدکَنی (شاعر)
سهراب سپهری (شاعر)
محمد رضا شجریان (خواننده)
محمد خاتمی (رییس جمهور پیشین ایران)
علی پروین (بازیکن و مربی فوتبال)
سامویل خاچیکیان (کارگردان)
ابراهیم گلستان (نویسنده و کارگردان)
علی مصفا (بازیگر)
مهتاب کرامتی (بازیگر)
پوری بنایی (بازیگر)
الهام حمیدی (بازیگر)
باران کوثری (بازیگر)
عادل فردوسی پور ( مجری تلویزیون)
گلی ترقی (نویسنده)
- فرنگی
تامس ولف (نویسنده آمریکایی)
اسکار وایلد (نمایشنامه نویس ایرلندی)
گراهام گرین (نویسنده انگلیسی)
ویلیام فاکتر (نویسنده آمریکایی)
یوجین اونیل (نمایشنامه نویس آمریکایی)
تی.سی الیوت (نویسنده انگلیسی)
آیزنهاور (رئیس جمهور آمریکا)
جورج.سی اسکات (هنرپیشه آمریکایی)
بریژیت باردو (هنرپیشه آمریکایی)
سر والتر رالی (شاعر انگلیسی)
جی.بی راین (روانشناس آمریکایی)
مهاتما گاندی (رهبر ملی هند)
لویی فیلیپ (پادشاه فرانسه)
فرانتس لیست (آهنگساز مجار)
مارچلو ماسترویانی (هنرپیشه ایتالیایی)
چارلتون هستون (هنرپیشه آمریکایی)
فردریش نیچه (فیلسوف و نویسنده آلمانی)
محمد ظاهرشاه (آخرین پادشاه افغانستان)
بیل کلینتون (رییس جمهور پیشین آمریکا)
کریس دیبرگ (خواننده ایرلندی)
جیمی کارتر (رییس جمهور پیشین آمریکا)

*آبان ماه
- ایرانی
محمد حسینی بهشتی (ریاست پیشین دیوانعالی)
نیما یوشیج (شاعر ایرانی)
علی تجویدی (موسیقیدان ایرانی)
آیدین آغداشلو (نقاش ایرانی)
فاطمه معتمد آریا (بازیگر)
آتنه فقیه نصیری (بازیگر)
مریم حیدر زاده (شاعر)
ویشکا آسایش (بازیگر)
علی کریمی (فوتبالیست)
شیلا خداداد (بازیگر)
احسان خواجه امیری (خواننده)
امید تاجیک (بزرگترن تاجر ایران)
- فرنگی
فرانسوا میتران (رییس جمهور پیشین فرانسه )
ماری کوری (دانشمند فرانسوی)
سالک (میکروبیولوژیست آمریکایی)
پابلو پیکاسو (نقاش اسپانیایی)
ایندیرا گاندی (رهبرملی هند)
جواهر لعل نهرو (رهبرملی هند)
ماری آنتوانت (ملکه فرانسه)
مارتین لوتر (کشیش آلمانی بنیانگذار مذهب پروتستان)
رابرت کندی (سناتور آمریکایی)
چیانگ کای چک (رهبرچین)ت
ئودور روزولت (رئیس جمهور آمریکا)
شارل دوگل (ژنرال فرانسوی)
ریچارد برتون (هنرپیشه انگلیسی)
علامه اقبال لاهوری (اندیشمند و شاعر هندی)

*آذر ماه
- ایرانی
داریوش مهرجویی (کارگردان)
علی شریعتی (اندیشمند و متفکر)
جمشید مشایخی (بازیگر)
مهتاب نصیر پور (بازیگر)
داریوش فرهنگ (کارگردان و بازیگر)
محمدتقی بهار (شاعر و سیاستمدار)
جلال آل احمد (نویسنده)
لاله اسکندری (بازیگر)
بهاره رهنما (بازیگر)
امید زندگانی (بازیگر)
ناصر حِجازی ( بازیکن و مربی فوتبال)
علی صادقی (بازیگر)
- فرنگی
مارک تواین (نویسنده آمریکایی)
بتهوون (آهنگساز آلمانی)
جان آزبرن (نویسنده انگلیسی)
وینستون چرچیل (نخست وزیر انگلیس)
فرانک سیناترا (هنرپیشه آمریکایی)
پاپ ژان پل سیزدهم (رهبر کاتولیک های جهان)
جان میلتون (شاعر انگلیسی)

*دی ماه
- ایرانی
فردوسی (بزرگترین حماسه سرای تاریخ)
ایرج جنتی عطایی (شاعر)
فروغ فرخزاد (شاعر)
حسین الهی قمشه ای (سخنور و نویسنده)
کتایون ریاحی (بازیگر)
ترانه علیدوستی (بازیگر)
فریبا کوثری (بازیگر)
ناصر عبداللهی (خواننده)
ماهایا پطروسیان (بازیگر)
حدیث فولادوند (بازیگر)
افسانه بایگان (بازیگر)
مریم زندی (عکاس)
رامبد جوان (بازیگر)
محمد رضا فروتن (بازیگر)
فرهاد مهراد (خواننده)
رضا رویگری (خواننده)
بهرام بیضایی (کارگردان)
رزیتا غفاری (بازیگر)
- فرنگی
ژاندارک (زن انقلابی فرانسوی)
رودیارد کیپلینگ (نویسنده انگلیسی)
لویی پاستور (شیمیدان فرانسوی)
ادگار آلن پور (نویسنده آمریکایی)
کارل سند برگ (شاعر آمریکایی)
آلبرت شوایتزر (پزشک و فیلسوف فرانسوی)
یوهان کپلر (ستاره شناس آلمانی)
بنجامین فرانکلین (نویسنده و سیاستمدار آمریکایی)
مائوتسه تونگ (رهبر انقلابی چین)
هنری ظمیلر (نویسنده آمریکایی)
ایزاک نیوتن (دانشمند انگلیسی)
ریچارد نیکسون (رئیس جمهور سابق آمریکا)
مارتین لوترکینگ (رهبرسیاهان آمریکا)
اواگاردنر (هنرپیشه آمریکایی)
همفری بوگارت (هنرپیشه آمریکایی)
جبران خلیل جبران (اندیشمند و شاعر لبنانی)
حامد کَرزی (رییس جمهور افغانستان)

*بهمن ماه
- ایرانی
خسرو گلسرخی ( شاعر و مبارز)
صادق هدایت (نویسنده)
سیروس قایقران (فوتبالیست)
محمود فرشچیان (مینیاتوریست)
علی نصیریان (بازیگر )
علیرضا خمسه (بازیگر )
علیرضا عصار (خواننده)
تورج نگهبان (ترانه سرای)
افشین قطبی (مربی فوتبال)
احسان حدادی (پرتاب گر دیسک)
شهاب حسینی (بازیگر)
سمیرا مخملباف (کارگردان)
رویا نونهالی (بازیگر)
شَهرنوش پارسی پور (نویسنده)
بزرگ علوی ( نویسنده)
- فرنگی
ادیسون (مخترع آمریکایی)
گالیله (دانشمند ایتالیایی)
فرانسیس بیکن (فیلسوف انگلیسی)
چارلز داروین (طبیعیدان انگلیسی)
لنگستن هیوز (نویسنده آمریکایی)
سامرست موآم (نویسنده انگلیسی)
چارلز دیکنز (نویسنده انگلیسی)
پرلمان (نویسنده آمریکایی)
پل نیومن (هنرپیشه آمریکایی)
کیم نواک (هنرپیشه آمریکایی)
کلارک گیبل (هنرپیشه آمریکایی)
جیمز دین (هنرپیشه آمریکایی)
فرانکلین روزولت (رئیس جمهور سابق آمریکا)
آبراهام لینکلن و رونالد ریگان(روسای جمهور سابق آمریکا)
ملک عبدالله دوم (پادشاه اردن)
دمیتری مندلیف (شیمیدان روس)

*اسفند ماه
- ایرانی
آیت الله محمود طالقانی (فعال سیاسی)
حاج احمد خمینی (فرزند رهبر پیشین انقلاب)
ایرج نوذری (بازیگر)
پروین اعتصامی (شاعر)
هوشنگ ابتهاج (شاعر)
مرجانه گلچین (بازیگر)
لیلا فروهر (خواننده)
عمران صلاحی (نویسنده)
- فرنگی
میکل آنژ (نقاش ایتالیایی)
ریمسکی کرساکف (آهنگساز روسی)
فردریک شوپن (آهنگساز فرانسوی)
اوگوست رنوار (نقاش فرانسوی)
جان اشتاین بک (نویسنده آمریکایی)
ادوارد آلبی (نمایشنامه نویس آمریکایی)
الیزابت تیلور (هنرپیشه آمریکایی)
جورج واشنگتن (رئیس جمهور سابق آمریکا)
ویکتور هوگو (نویسنده فرانسوی)
میخائیل گورباچف (آخرین رییس جمهور شوروی)

دسته ها : متنوع
چهارشنبه بیستم 11 1389 19:46

  نزدیک ترین نقطه به خدا هیچ جای دوری نیست  . نزدیک ترین نقطه به خدا نزدیک ترین لحظه به اوست، وقتی حضورش را درست توی قلبت حس   می کنی، آنقدر نزدیک که نفست از شوق التهاب بند می آید. آنقدر هیجان انگیز که با   هیجان هیچ تجربه ای قابل مقایسه نیست. تجربه ای که باید طعمش را   چشید  .

 اغلب درست همان لحظه که گمان می کنی در برهوت تنها ماندی، درست همان جا که دلت سخت می خواهد او با تو حرف بزند، همان لحظه که آرزو داری دَستان پر مهرش را بر سرت بکشد، همان لحظه نورانی که از شوق این معجزه دلت می خواهد تا آخر دنیا از ته دل و با کل وجودت اشک شوق بریزی و تا آخرین لحظه وجودت بباری.

 نزدیک ترین لحظه به خدا می تواند در دل تاریک ترین شب عمر ناخواسته تو و یا در اوج بزرگ ترین شادی دل خواسته تو رخ دهد، می تواند درست همین حالا باشد و زیباترین وقتی که می تواند پیش بیاید همان دمی است که برایش هیچ بهانه ای نداری. جایی که دلت برای او تنگ است.

 زیبا ترین لحظه ی عمر و هیجان انگیزترین دم حیات همان لحظه باشکوهی است که با چشم خودت خدا را می بینی. درست همان لحظه که می بینی او با همه عظمت بی کرانش در قلب کوچک تو جا شده است. همان لحظه که گام گذاشتن او را در دلت حس، و نورانی و متعالی شدن حست را درک می کنی.

 آن لحظه که می بینی آنقدر این قلب حقیر ارزشمند شده است که خدا با همه عظمت بی کرانش آن را لایق شمرده و بر گزیده و تو هنوز متعجب و مبهوتی که این افتخار و سعادت آسمانی چگونه و از چه رو از آن تو شده است و این را همیشه به یاد داشته باشید...

دسته ها : نوشته ادبی
چهارشنبه بیستم 11 1389 8:57

نمی دانم چه حسی هست این عاشقی؟

وقتی می نشینم ، وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارم

وقتی صدایی می اید دوستت دارم ، وقتی سکوت است دوستت دارم

چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای ؟

 

I don’t know what is this sense lover? When will sit down, when the way, when sleep I love you when you have a voice that I love you, when silence is what I love you so you have with me that such a permanent comfortable?

دسته ها :
چهارشنبه بیستم 11 1389 8:52

خوبی این روزها این است که تکراری نیستند...

 هر روز روز یک ماجرای تازه... یک دردسر تازه...

 و همین هاست که رنگین کمان آسمان زندگی ام را هفت رنگ کرده است....

 

قهوه ای... سیاه... خاکستری... بنفش... سرمه ای... یشمی... و زرشکی...

 

می توانم خوشحال باشم... که زندگی من تکراری نیست...

 هر روز می میرم و دوباره زنده می شوم...

 اما نه مثل روز قبل...

 و این تنها نقطه ی مثبت زندگی مرگبار من است...

دسته ها :
چهارشنبه بیستم 11 1389 8:48

Since the beginning of time

Since it started to rain

Since I heard you laugh

Since I felt your pain

I was too young, you were much younger

We were afraid of each other's hunger

 

I have always loved you

There's never been anyone else

I knew you before I knew myself

Oh my baby, I have always loved you

 

Since we kissed the first time

Since we slept on the beach

You were too close for comfort

You were too far out of reach

You walked away, I should have held you

Would you have stayed for me to tell you?

 

I have always loved you

There's never been anyone else

I knew you before I knew myself

Oh my baby, I have always loved you

Years go by in a matter of days

And though we go separate ways

I never stop dreaming of you

I have always loved you

 

When you call it makes me cry

We never made time for you and I

If I could live it all again

I'd never let it end, I'd still be with you

Oh God, I miss you

 

I have always loved you

There's never been anyone else

I knew you before I knew myself

Oh my baby, I have always loved you

Years go by in a matter of days

And though we go separate ways

I never stop dreaming of you

I have always loved you

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 20:29

We were both young, when I first saw you

I close my eyes and the flashback starts

I'm standing there, on a balcony of summer air

 

I see the lights, see the party, the ball gowns

I see you make your way through the crowd-

and say hello, little did I know...

 

That you were Romeo, you were throwing pebbles

And my daddy said, "Stay away from Juliet"

And I was crying on the staircase

Begging you please don't go

And I said...

 

Romeo take me somewhere, we can be alone

I'll be waiting all there's left to do is run

You'll be the prince and I'll be the princess

It's a love story, baby just say yes.

 

So I sneak out to the garden to see you

We keep quiet, because we're dead if they knew

So close your eyes escape this town for a little while

Oh, Oh

 

'Cause you were Romeo, I was a scarlet letter

And my daddy said, "Stay away from Juliet" But you were everything to me

I was begging you, please don't go

And I said...

 

Romeo take me somewhere, we can be alone

I'll be waiting all there's left to do is run

You'll be the prince and I'll be the princess

It's a love story, baby just say yes

 

Romeo save me, they're trying to tell me how to feel

This love is difficult, but it's real

Don't be afraid, we'll make it out of this mess

It's a love story, baby just say yes

Oh, Oh

 

I got tired of waiting

Wondering if you were ever coming around

My faith in you was fading

When I met you on the outskirts of town

And I said...

 

Romeo save me, I've been feeling so alone

I keep waiting, for you but you never come

Is this in my head, I don't know what to think

He knelt to the ground and pulled out a ring and said...

 

Marry me Juliet, you'll never have to be alone

I love you, and that's all I really know

I talked to your dad go pick out a white dress

It's a love story, baby just say... yes

Oh, Oh, Oh, Oh, Oh

'cause we were both young when I first saw you

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 20:25

  شاید دیگرمرا نشناسی! شاید مرابه یاد نیاوری امامن خوب تورامیشناسم
ماهمسایه شما بودیم و یادم می آید همه مان همسایه خدا
یادم می آید گاهی وقتها می رفتی و زیربال فرشته ها قایم می شدی
ومن همه آسمان را دنبالت میگشتم تو میخندیدی و من پشت خنده ها پیدایت می کردم
خوب یادم هست آن روزهاعاشق آفتاب بودی توی دستت همشه قاچی از خورشید بود نور از لای انگشتهای نازکت می چکید راه که می رفتی ردی از روشنی روی کهکشان می ماند
یادت می آید؟گاهی شیطنت می کردیم و می رفتیم سراغ شیطان
تو گلی بهشتی به سمتش پرت میکردی واو کفرش در می آمد
اما زورش به ما نمی رسید فقط میگفت :همین که پایتان به زمین برسد میدانم چطور از راه به درتان کنم
تو شلوغ بودی آرام و قرار نداشتی آسمان راروی سرت می گذاشتی و شب تا صبح از این ستاره به ان ستاره می پریدی و صبح که می شددر آغوش نور به خواب می رفتی
اماهمیشه خواب زمین را می دیدی آرزوی رویاهایی توراقلقلک می داد
دلت می خواست به دنیا بیایی و همیشه این را به خدا می گفتی و آن قدر گفتی وگفتی تا خدا به دنیایت آورد.
من هم همین کارراکردم بچه های دیگر هم همینطور
ما به دنیا آمدیم و همه چیز تمام شد تو اسم مرا از یاد بردی ومن اسم تو را ما دیگر  نه همسایه هم بودیم ونه همسایه خدا .
ما گم شدیم و خدا را گم کردیم ...............
دوست من. همبازی بهشتی ام ! نمی دانم چقدر دلم برایت تنگ شده
هنوز آخرین جمله خدا توی گوشم زنگ می زند .
از قلب تو تا من یک راه مستقیم است اگر گم شدی این راه رابیا
بلند شو
            از دلت شروع کن شاید دوباره همدیگر را پیدا کنیم

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 20:20

 

نگو کفر است
 
نمی خواهم خدایم بیکران   باشد
نمی خواهم عظیم و قادر و رحمان
نمی خواهم که باشد این چنین آخر
خدا را لمس باید کرد.
 
نگو کفر است
خدا را می توان در باوری جا داد
که در احساس و ایمان غوطه ور باشد
خدا را می توان بوئید
و این احساس شیرینی است
 
نگو کفر است
که کفر این است
که ما از بیکران مهربانیها
برای خود
خدایی لامکان و بی نشان سازیم
خدا را در زمین و آسمان جستن
ندارد سودی ای آدم
تو باید عاشقش باشی
و باید گوش بسپاری
به بانگ هستی و عالم
که در هر خانه ای آخر خدائی هست
 
نگو کفر است
اگر من کافرم، باشد
نمی خواهم  خدایا زاهدی چون دیگران باشم
نمی خواهم خدایم را
به قدیسی بدل سازم
که ترسی باشد از او در دل و جانم
 
نگو کفر است
که سوگند یاد کردم من
به خاک و آب و آتش بارها ای دوست
خدا زیباترین معشوق انسانهاست
خدا را نیست همزادی
که او یکتاترین
عاشق ترین
                  
معبود انسانهاست. 

 

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 20:16

یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود .وقتی مرد همه می گفتند به بهشت رفته است .آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت.
در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فرا گیر نرسیده بود.استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را راه می داد و دربان در بود نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد.
در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود .مرد وارد شد و آنجا ماند.
چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس حواری را گرفت و گفت:
این کار شما تروریسم خالص است!
پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟
ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت:آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده و کار و زندگی ما را به هم زده.
از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد...در چشم هایشان نگاه می کند...به درد و دلشان می رسد. حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت و گو می کنند...هم را در آغوش می کشند و می بوسند. دوزخ جای این کارها نیست!! لطفا این مرد را پس بگیرید!!
وقتی رامش قصه اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی، خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند

  پائولو کوئلیو

 

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 20:11

الهی!

من خودم را نشناختم تا تو را بشناسم.

الهی!

شکرت! که دل بی‌دردم را به درد آوردی.

الهی!

ذلّت و لذّت، قریب هم بلکه قرین همند، که ” إنّ مَعَ العُسرِ یُسراً ”

راهرو در رنج تن گنج روان یابد و در این بار گران، بار گران.

الهی!
دل چگونه کالایی است که شکسته آن را خریداری

و فرموده‌ای : « پیش دل شکسته‌ام.  »

الهی نامه – حسن زاده آملی

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 20:5

بودن را باور کن و تا زمانی که زنده هستی با   عشق زندگی کن، لازمه عشق یک ارتباط عارفانه است پس به نیت قربت آماده شو، وضو بگیر   و با تن پوشی از دعا و نیایش در محلی آرام، دلبستگی دنیوی را قطع کن و به هیچ چیز   جز او نیندیش  .

 شماره بگیر و از ته قلب صدایش کن و او را به   بزرگی و یکتا بودن یاد کن. می خواهی آسمان دلت آبی و خورشید، روشنگر زندگی ات باشد  . می خواهی زبان گل ها را بدانی و راز خلقت را دریابی پس به او توکل کن، دست هایت را بالا ببر، وجودت را سرشار از عشق و تمنا کن و به او بگو دوستش داری و فقط او را می ستایی، از او کمک می جویی، بخواه که راه راست را به تو نشان دهد.

خودت را گم کن بگذار هیچ نقشی از تو بر زمین نماند بال هایت را باز کن به سوی معبود حقیقی پرواز کن، از او بخواه گاهی مواقع اختیار را از دست تو گرفته و به جایت تصمیم بگیرد، وقتی او را به بزرگی یاد کردی و در برابرش سر بر سجده نهادی،

وقتی صدای ناله هایت به عرش کبریا رفت و قلبت تپید، قطرات اشک در چشمان زیبایت حلقه زد و گرمی اش را بر گونه هایت حس کردی، آن هنگام که در گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین، دلت شکست و صدایت لرزید، بدان که گوشی را برداشته است و بشارت می دهد بنده به من بگو چه می خواهی تا دعایت را اجابت نمایم.

در این لحظه فرشته ها ناظر این همه شکوه و عظمت هستند بدان که اگر به صلاح تو باشد همه چیز به تو عنایت می کند. دوست من دعا کن همیشه با تو در تماس باشد و اگر روزی یادت رفت زنگ بزنی، تو را بیدار کند و عبادت را در تو بپروراند. هر لحظه منتظر باش تا تو را در مسیر زندگی هدایت کند

 تنها سعی کن برای چند لحظه به جز او همه چیز را فراموش کنی.

 

 

 

 

 

 

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 20:2

گاهی وقتا چه ساده فراموش می کنیم...پس باید انتظار فراموش شدن رو داشته باشیم...
گاهی وقتا چه بی توجه مغرور میشیم...پس باید طاقت خورد شدن رو داشته باشیم......
گاهی وقتا چه راحت اعتماد می کنیم...پس تاوان اشتباهمون رو باید بپردازیم...
گاهی وقتا چه تنها می شویم...و این عاقبت همون تنها گذاشتن ساده ایست در روزهای نه چندان ور...
گاهی وقتا چه دیوانه وار می خندیم. بدون توجه به گریه های عاشقانه ی یک دوست...پس باید غمگین شویم تا درد عاشق شدن رو بفهمیم...
گاهی وقتا چه آروم تکیه می کنیم به آدمی از جنس سنگ...پس بی احساس میشیم و بی تفاوت می گذریم از کنار دلهای شکسته...
گاهی وقتا مغرورانه به پیروزی خود لبخند می زنیم در حالی که شکست خورده ایم...پس شکست رو می پذیریم در حالی که هنوز جرات به زبون آوردن اون رو نداریم...

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 19:57

دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟
عاشقم !
با من ازدواج می‌کنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر ساده‌ای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله می‌شوی
چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه‌ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانه‌های اشک کاشت.

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 19:55

به هیچ کس اعتماد نکن

به هیچ کس راز دل نگو

به هیچ کس نگو که دل بسته ام به تو

به هیچ کس نگو که عاشقش شدی

نه، نه، نگو

نه، نه، به هیچ کس اعتماد نکن

به هیچ کس نگو که یک شبی کنار پنجره گریه کردی به خاطرش

به هیچ کس نگو که از دیدنش سرعت قلبت از ثانیه جلو می زند

به هیچ کس نگو که روزها گذشت و پیر شدی در انتظار دیدنش

به هیچ کس نگو به هر دری زدی برای باز دوباره دیدنش

به هیچ کس حتی کسی که چتر شد زیر باران برای تو

به هیچ کس حتی کسی که گفت عاشقت شده است

به هیچ کس حتی کسی که نیمه شب برای تو شعر گفته است

به هیچ کس حتی کسی که گفت از بی اعتناییت دلم شکسته است

شک نکن او روزی با تمام عشق رها می کند تو را

نه کسی به احساس پاک تو که مثل یک گل شکفته است توجهی نمی کند

آری گل تازه شگفته ات به دست عابران چیده می شود

یا که زیر پایشان مثل یک علف لهیده می شود

دیدی که گفتم به هیچ کس اعتماد نکن

پس اگر اعتماد کردی و عاشقش شدی و قلب تو شکست گلایه ای نکن

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 11 1389 16:31

فروغ 15 دی ماه 1313 در تهران در خانواده ای متوسط به دنیا آمد . فروغ چهارمین فرزند خانواده بود. نام مادرش (( توران وزیری تبار )) و نام پدرش (( سرهنگ محمد فرخزاد )) است.همچنین نام برادرانش(( امیر مسعود - فریدون – مهرداد – مهران )) و نام خواهرانش(( پوران و گلوریا )) بود. پدرش شخصیتی دو سویه داشت. یک افسر ارتش مستبد که در کودتای رضاخان نقش داشت و یک عاشق شعر که در می بست و با اشعار حافظ و سعدی راز و نیاز می کرد. فروغ از نوجوانی شعر می سرود و نقاشی می کرد. در 16 سالگی برای فرار از فضای بسته محیط خانوادگی بسیار زود با (( پرویز شاپور )) نوه ی خاله ی مادری که از او 15 سال کوچکتر بود ازدواج کرد و به اهواز رفت و در سال 1334 از او جدا شد. ثمره ای ازدواج در سال ۱۳۳۱فرزندی به نام« کامیار» بود. فروغ بعد از این جدایی تا پایان عمر فرزندش را هیچوقت ندید.



در سال 1331 که 17 سال داشت نخستین مجموعه شعرش را با نام «اسیر» که مجموعه ای از ۴۴ قطعه شعر است به چاپ رسانید. و در سال 1335 دومین آن را با نام «دیوار» منتشر کرد. در بیست و دو سالگی سومین مجموعه شعر را با نام «عصیان» نیز بدست چاپ سپرد. خود وی بعدها این هر سه را به ارزش و حاصل احساسات سطحی یک دختر جوان دانست .

در سال 1337 فروغ به چنان آگاهی نسبت به ارزش های فکری خود می رسد که در می یابد می تواند در شعر به راهی جدا از دیگران برود . در همین سال سینما توجه او را جلب می کند و در کار ساختن بسیاری از فیلمهای مستند با « ابراهیم گلستان » همکاری می کند . در سال 1338 برای آموختن فن سینما به انگلستان می رود و برداشت درخشان سینمائی او هنگامی جلوه می کند که فیلم «‌خانه سیاه است »‌را از زندگی جذامیان در جذامخانه تبریز می سازد . در سال 1342 در نمایشنامه «‌شش شخصیت در جستجوی نویسنده » بازی چشمگیری دارد و در زمستان همان سال خبر می رسد که فیلم «‌خانه سیاه است » جایزه اول فستیوال «اوبرهاوزن» ‌را برده است و منتقدین اروپائی به شایستگی از او تجلیل می کنند . و باز در همان سال که سال اوج نبوغ اوست با یک مجموعه تازه به نام « تولدی دیگر » مشهور شد.

در سال 1343 به آلمان و ایتالیا و فرانسه سفر می کند . سال بعد در دومین فستیوال سینمای مؤلف در « پزارو» شرکت می کند تهیه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد می کنند و ناشران اروپائی مشتاق نشر آثارش می شوند.

آخرین مجموعه شعری که فروغ فرخزاد که خود آن را به چاپ رسانید مجموعه تولدی دیگر است. این مجموعه شامل ۳۱ قطعه شعر است که بین سال‌های ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ سروده شده‌اند. به قولی دیگر آخرین اثر او «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است» که پس از مرگ او منتشر شد.



فروغ فرخزاد در روز ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ بر اثر تصادف رانندگی در جاده دروس - قلهک در تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیر الدوله به خاک سپرده شد.

دسته ها :
دوشنبه هجدهم 11 1389 17:6

 

فقر
میخواهم بگویم ……
فقر همه جا سر میکشد …….
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ……فقر ، چیزی را ” نداشتن ” است ، ولی ، آن چیز پول نیست ….. طلا و غذا نیست…….
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ……
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ……
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …..
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …..
فقر ، همه جا سر میکشد …….
فقر ، شب را ” بی غذا ” سر کردن نیست ..
فقر ، روز را ” بی اندیشه” سر کردن است

فقر از دیدگاه دکتر شریعتی

 

دسته ها :
يکشنبه هفدهم 11 1389 22:19

یینه چون شکست

قابی سیاه و خالی از او به جای ماند

با یاد دل که آینه بود

در خود گریستم

بی آینه چگونه در این قاب زیستم؟؟؟؟



مشیری

دسته ها :
يکشنبه هفدهم 11 1389 22:14

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.

هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای قضاوت نکن.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  "برای چه می خواهید بدانید؟"

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

 راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

 هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

 شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

 سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "  

هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

 هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

در حمام آواز بخوان.

در روز تولدت درختی بکار.

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.

ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند

 

دسته ها :
يکشنبه هفدهم 11 1389 22:10

دیروز سر همین کوچه ایستاده بودم

نگاه کردم

خیالم راحت شد

«ورود ممنوع» نبود

آنقدر ذوق کردم

که توجه نکردم

به آن دو تابلوی به ظاهر بی خطر

که به طرز احمقانه و خطرناکی کنار هم بودند

«یک طرفه»

«بن بست»!

و اکنون ایستاده ام

اینجا

در انتهای این کوچه احمق!!

در انتهای این «خروج ممنوع!»

 

دسته ها :
يکشنبه هفدهم 11 1389 22:9

مراقب افکارت باش که گفتارت می شود

مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود

مراقب رفتارت باش که عادتت می شود

مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود

مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود

امام علی علیه السلام

دسته ها :
يکشنبه هفدهم 11 1389 22:5

پا رویه احساس میزارم  رد میشم حتی از خودم

فقط به این خاطر که بتو ثابت کنم نیستم اون ادم قدیم

می دونم سخته که قبول کنی عوض شدم  شایدم که بزرگ شدم

دسته ها :
يکشنبه هفدهم 11 1389 21:47

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد

دسته ها :
يکشنبه هفدهم 11 1389 21:34
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ ها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود


--------------------------------------------------------------------------------

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است


--------------------------------------------------------------------------------

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند


--------------------------------------------------------------------------------

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد


--------------------------------------------------------------------------------

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است


--------------------------------------------------------------------------------

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است


--------------------------------------------------------------------------------

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم


--------------------------------------------------------------------------------

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری



دسته ها :
يکشنبه هفدهم 11 1389 21:27

سلام. امروز تکست یکی از بهترین آهنگهای james blunt رو گذاشتم

YOURE BEAUTIFUL

My life is brilliant.

My life is brilliant.

My love is pure.

I saw an angel

Of that I'm sure.

She smiled at me on the subway.

She was with another man.

But I won't lose no sleep all night

'Cause I've got a plan.

You're beautiful, You're beautiful,

You're beautiful, it's true.

I saw your face in a crowded place,

And I don't know what to do

'Cause I'll never be with you.

Yes, she caught my eye

As I walked on by.

She could see from my face that I was f***ing high,

And I don't think that I'll see her again,

But we shared a moment that will last 'til the end.

You're beautiful, You're beautiful,

You're beautiful, it's true,

I saw your face in a crowded place,

And I don't know what to do

'Cause I'll never be with you.

Dahlalala Dahlalala Dahlalalalaaaaaa

You're beautiful, You're beautiful,

You're beautiful, it's true.

There must be an angel

With a smile on her face

When she thought up that I should be with you,

But it's time to face the truth.

I will never be with you.

دسته ها :
پنج شنبه جهاردهم 11 1389 12:59

عوامل پیدایش آرامش

بخند،تا دنیا بهت بخنده

1- حفظ سلامت روان در حوادث ناگوار و ناملایمات زندگى

حوادث ناگوار و مصائب و بحران‏ها بخش جدایى‏ناپذیر زندگى دنیوى است و تقریباً همه ی انسان‏ها در زندگى خود با چنین مسائلى روبه‏رو مى‏شوند و این امرى گریزناپذیر است؛ امّا همه ی انسان‏ها در برابر این مسائل، برخورد یکسانى ندارند. برخى در مقابل کم‏ترین سختى و ناگوارى، خود را مى‏بازند و به کام ناامیدى و بیم و اندوه مى‏اُفتند و به غیر از جزع و فزع و گریه و زارى و شکوه و ناله، کار دیگرى نمى‏کنند و نه تنها نمى‏توانند مشکل را برطرف کنند، بلکه بر پیچیدگى و دشوارى آن نیز مى‏افزایند. امّا برخى دیگر در مقابل ناملایمات و مصائب، چون کوه استوارند و از لابه‏لاى سخت‏ترین دشوارى‏ها راهى به سوى جلو پیدا مى‏کنند و مشکل را پشت سر مى‏گذارند. با قاطعیت مى‏توان گفت همه ی مردان و زنان بزرگ و تاریخْ‏ساز و کسانى که توانسته‏اند نام خود را در تاریخ ثبت کنند و ماندگار شوند، از دسته ی دوم بوده‏اندانسان‏هاى بزرگ، مشکلات بزرگ نیز داشته‏اند؛ ولى در برابر آنها خود را نباخته و توانسته‏اند با سرپنجه ی تدبیر، اراده، ایمان، صبر، تلاش و مبارزه، در برابر بزرگ‏ترین مشکلات و سخت‏ترین بحران‏ها بایستند و راه خود را به سوى اهداف بزرگ خود باز کنند و بپیمایند.این انسان‏ها در مقابل مشکلات و ناملایمات، زانو نزده‏اند و بیمارگونه ناله نکرده‏اند؛ بلکه سرافرازانه با کمال قوّت و قدرت و در نهایت سلامت و اقتدار، در برابر هر مشکلى مناسب‏ترین راه حل را پیدا کرده و پى‏گرفته‏اند. اگر قرار بود که انبوه مشکلات و بزرگى مصائب آنان را از پا بیندازد، هرگز حماسه‏اى پدیدار نمى‏گشت و اسطوره‏اى پا نمى‏گرفت و قهرمانى خلق نمى‏شد. راز این استوارى و ماندگارى، سلامت روان است که بدون آرامش، مفهومى براى آن متصوّر نیست.  

2-رهایى از چنگال بیم و اندوه

در منابع اسلامى بسیار به این مضمون برمى‏خوریم: آنان که به ساحل امنیت و آرامش و ایمان رسیده‏اند از دو چیز در امانند: یکى بیم و دیگرى اندوه (لاخَوفٌ َعلیهِم و لا هُم یَحْزَنُون)(4) معمولاً انسان مضطرب، به دلیل این که از نظر سازمان روانى، به هم ریخته است، انسانى است متزلزل و تزلزل، پایه‏سازِ بیم و هراس است. انسان متزلزل، از یک طرف خود را هر لحظه در معرض سقوط مى‏بیند و از طرف دیگر تکیه‏گاهى براى خود سراغ ندارد تا به آن تکیه کند و از افتادن خویش جلوگیرى نماید؛ ولى انسانِ برخوردار از آرامش که آرامش خود را در سایه ی باور به تکیه‏گاهى مطمئن و پشتیبانى قدرتمند به دست آورده است و معتقد است که در همه جا و همه حال و همه وقت، خدا با اوست، دلیلى براى ترسیدن نمى‏یابد. غُصه و اندوه نیز از همین قرار است. انسان، هنگامى اندوهگین مى‏شود که چیز عزیز و گرانبهایى را از دست بدهد و راه دست‏یابى مجدّد به آن را براى خود بسته ببیند؛ امّا انسان باورمندى که در سایه ی ایمان و باور به خداوندِ حکیم و قادر به آرامش رسیده است، مى‏داند که حکیم، بدون مصلحت و حکمت، تصمیم نمى‏گیرد . قادر مطلق مى‏تواند چیزى را که در برهه‏اى و به خاطر مصلحتى از دست ما رفته، جبران کند و خودِ آن یا بهتر از آن را به ما بازگرداند؛ پس چه دلیلى براى حزن و اندوه باقى مى‏ماند؟ البته حزن و اندوه به عنوان یکى از حالات انسانى در برابر از دست رفتنِ چیزى یا کسى تا آن‏جا که به درهم‏ریختگى سازمان روانى انسان منجر نشود، خود به خود، پدیده ی مذمومى - که باید با آن مقابله شود - نیست. پیامبر و امامان در فقدان عزیزان خود، اندوهگین مى‏شدند و مى‏گریستند؛ ولى اوّلاً اندوه آنان به خاطر امور پیش پا افتاده نبود و ثانیاً این اندوه، چنان آنان را بى‏اختیار و از خود بى‏خود نمى‏کرد که از کارآیى بیفتند و نتوانند راجع به سایر وظایف خود، آن چنان که باید، عمل کنند.

عوامل ایجاد آرامش

از نظر قرآن، دست‏یابى به آرامش، تنها از یک راه ممکن است و بس و آن، یاد خداست (ألا بِذِکرِاللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوب).(5) «خدا» به عنوان خالق و برپادارنده ی نظام هستى و به عنوان ناظم و سبب آرامش و استقرار آن، تنها حقیقتى است که یاد آن مى‏تواند به انسان وابسته و نیازمند به این حقیقت یگانه ی بى‏نیاز، آرامش ببخشد و اطمینان را براى او به ارمغان آورد: أنزَلَ اللَّهُ سَکینَتَه عَلى رَسُولِهِ و عَلى المُؤمِنین.(6)از نظر قرآن منشأ آرامش و اعطا کننده ی آن، فقط خداوند است و هیچ کس و هیچ چیز از هیچ منبع و روش دیگرى نمى‏تواند انسان را به آرامش برساند.یاد خداوند، محصول ایمان به خداوند است (الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب)؛(7) یعنى اوّل باید خدا را باور داشت تا بتوان از ثمره ی اطمینان و آرامش به وسیله ی یاد خدا برخوردار شد. ناگفته پیداست که منظور از یاد خدا، صرف ذکر زبانى نیست و ذکر حقیقى، ذکر دل است. اگر خداوند به عنوان پدید آورنده و برپا دارنده هستى، در عمقِ وجود هر انسانى، یعنى دل او حضورى دائمى و قوى داشته باشد، هیچ مشکل و مصیبت و حادثه ی ناگوارى نمى‏تواند انسان را به لرزش و لغزش بیندازد و آرامش درونى او را به هم زند. یاد خدا بودن به این معناست که دائماً متوجّه باشیم عالم طبیعت، مالکى دارد و هدفى و انسان در محضر خداى حکیم، قادر، مهربان و خیرخواهى است که در سخت‏ترین شرایط، بنده ی خود را تنها نمى‏گذارد و همیشه و همه جا با اوست. خدایى که بر بندگان خویش از هر والدینى مهربان‏تر است و دوست دارد که همه به کمال و صلاح و فلاح (رستگارى) برسند.

عوامل از بین بَرنده ی آرامش

غفلت وگناه که هر دو در بستر «خدا فراموشى» زمینه ی بروز و رشد پیدا مى‏کنند، از مهم‏ترین عوامل برهم زننده ی آرامش‏اند. انسانِ غافل، خود را، هدف را و مسیر و جهت را گم مى‏کند و انسان بى‏هدف در وادى تحیّر و سرگردانى قدم مى‏زند و سر از گرداب تشویش و نگرانى و اضطراب درمى‏آورد. گناه نیز جز از غافل سرنمى‏زند و دواى هر دو درد، همانا یاد خداست: الا بذکر الله تطمئن القلوب.(8)
دسته ها : روانشناسی
سه شنبه هجدهم 1 1388 15:21

آموزش Excel - بخش دوم

اطلاعات در Excel اطلاعات در محیط Excel میتوانند اعداد ، حروف ، تاریخ ، زمان و یادداشت باشند که در زیر به شرح تک تک آنها میپردازیم : ( توجه داشته باشید که با فرمت اطلاعات در آینده بیشتر آشنا میشوید و این قسمت فقط برای آشنایی با انواع اطلاعات میباشد. ) 1- اطلاعات عددی کار کردن با اعداد : Excel تمام اعداد را یکسان فرض میکند. بنابراین دقت زیادی در نمایش اعداد به صورت مبلغ ، تاریخ و کمیت یا هر شکل دیگری از اعداد ندارد. در Excel اعداد را به دو روش میتوان وارد نمود : 1- با استفاده از کلید های عددی موجود در بالای حروف 2- با استفاده از کلید های موجود در سمت راست صفحه کلید در مد Num Lock. ( در صورتی که اعداد این قسمت کار میکنند که کلید Num Lock روشن باشد .) علاوه بر ارقام 0 تا 9 میتوان نمادهای خاص + و – و ، و . و $ و % و E و e را وارد نمود. نکته Excel به طور صحیح علائم کاما و دلار را قبول نموده و اعداد را در نماد علمی نیز دریافت کند. نکته هنگامی که از علائم دلار ، درصد یا کاما استفاده میشود، Excel قالب بندی اعداد را تغییر میدهد. برخوردExcel با اعداد : 1- اگر طول عدد از سلول کوچکتر باشد تغییری در سلول داده نمیشود. 2- اگر طول عدد به اندازه چند کاراکتر بزرگتر از سلول باشد اندازه سلول بزرگ شده تا عدد در آن بگنجد. 3- اگر طول اعداد برای خانه مورد نظر بزرگ باشد یکی از اتفاقات زیر رخ میدهد : الف- اعداد در نماد علمی نمایش داده میشوند. ب- عدد گرد میشود. ج- سلول با یکسری از علائم # پر میشود. این حالت زمانی اتفاق میافتد که فرمت سلول General نباشد. 2- اطلاعات متنی : میتوانیم در سلولهای Excel هر متن دلخواهی را چه به فارسی و چه انگلیسی تایپ کنیم. توانایی Excel برای در نظر گرفتن اعداد مثل متن : اگر عددی مثل 2/6 را وارد کنیم ، پس از Enter کردن ، Excel، 6 مارس را نمایش میدهد. یعنی این اعداد را به تاریخ در نظر میگیرد. برای اینکه این اعداد با همین قالب نوشته شد قبل از آن علامت (') آپستروف قرار میدهیم. یعنی بنویسیم ( '6/2 ) 3- اطلاعات از نوع تاریخ : اگر در سلول Excel یک تاریخ به فرم dd-mm-yy یا dd/mm/yy وارد کنیم به طور اتوماتیک قالب سلول تبدیل به قالب تاریخ شده و خط فاصله ها تبدیل به ( / ) شده و سال در چهار رقم نمایش داده می شود. 4- اطلاعات از نوع زمان : میتوانیم در سلول Excel یک زمان را با فرمت H:M:S وارد کنیم که قالب سلول به طور اتوماتیک زمان میشود. 5- اطلاعات از نوع یادداشت : این نوع اطلاعات توضیحات یا یادداشتهایی هستند که بر روی سلول ظاهر شده و در مورد آن توضیح می دهند. فرمول نویسی در Excel عملگر های Excel •عملگر های محاسباتی : عملگر های محاسباتی به ترتیب تقدم ها عبارتند از : ( ^ ) توان و ( % ) درصد و ( * , /) ضرب و تقسیم و ( + و -) جمع و تفریق •عملگر های رشته ای : تنها عملگر رشته ای ( & ) است. از این عملگر برای ترکیب رشته ها استفاده میشود. • عملگر های آدرس : از این عملگر زمانی استفاده میشود که بخواهیم محدوده ای را مشخص کنیم که ابتدا آدرس ابتدای محدوده را نوشته و سپس علامت ( : ) را میگذاریم و بعد آدرس انتهای محدوده را مینویسیم. ( از این عملگر در درسهای آتی استفاده میکنیم ) ایجاد فرمول و مشاهده نتیجه : در Excel به چند روش میتوان فرمولها را نوشت : 1- در خط فرمول ( یا در سلول ) قبل از فرمول علامت = را تایپ کرده سپس فرمول را تایپ میکنیم و بعد Enter میزنیم. 2- فرمول را در خط فرمول یا و بعد علامت = در خط فرمول سلول نوشته ( بدون علامت = ) سپس بر روی علامت میکنیم. پنجره ای باز ، Click که نتیجه را نمایش می دهد. در صورتی که بخواهیم نتیجه نمایش داده شودPمیشود ، OK را میزنیم. 3- در خانه ای که میخواهیم فرمول نوشته شود، Click میکنیم ، علامت تساوی را تایپ کرده ، سپس با ماوس بر روی خانه ای که میخواهیم عمل بر روی آن انجام شود Click میکنیم ، سپس عملگر را تایپ کرده و سپس بر روی عملوند بعدی Click میکنیم. فرض کنید در سلول A1 عدد 2 و در سلول A2 عدد 5 را نوشتیم و میخواهیم در سلول A3 حاصل جمع این دو را بدست آوریم ، برای این کار ابتدا در سلول A3 علامت = را تایپ کرده سپس بر روی سلول A1 ( اولین عملوند ) کلیک کرده تا آدرس آن در سلول A3 نوشته شود. سپس علامت + ( عملگر ) را تایپ کرده و بعد بر روی سلول A2 ( دومین عملوند) کلیک می کنیم و در انتها Enter می کنیم. ویرایش سلول : برای ویرایش محتویات یک سلول به یکی از روشهای زیر عمل می کنیم : روش اول : بر روی سلول کلیک کرده و سپس در نوار فرمول در محل مورد نظر کلیک کرده ، ویرایش را انجام می دهیم. روش دوم : بر روی سلول double Click کرده و ویرایش را انجام می دهیم. انتخاب یک یا چند خانه 1- توسط صفحه کلید : - برای انتخاب یک خانه کافی است با جهت نما (Arrow key)بر روی آن برویم. - برای انتخاب تعدادی خانه مجاورکافی است دکمه Shift را پایین نگه داشته و با کلید های جهت نما ( Arrow Key)بر روی آن حرکت کنیم. - برای انتخاب سطر جاری کافی است کلید های Shift + Spacebar را بفشاریم. - برای انتخاب یک ستون کافی است کلید های Ctrl+ Spacebar را بزنیم. - برای انتخاب کاربرگ جاری کافی است کلیدهای Ctrl + Shift+ Spacebar را بزنیم. 2- توسط ماوس : - برای انتخاب یک خانه کافی است با ماوس بر روی آن کلیک کنیم. - برای انتخاب تعدادی خانه مجاور کافی است دکمه سمت چپ ماوس را پایین نگه داشته و روی خانه ها Drag کنیم. - برای انتخاب یک سطر کافی است روی شماره سطر Click کنیم. - برای انتخاب یک ستون کافی است روی حرف ستون Click کنیم. - برای انتخاب یک کاربرگ کافی است از منوی Edit ، گزینه Select All را انتخاب کنیم. نکته برای انتخاب تعدادی خانه غیر مجاور با ماوس به تنهایی یا صفحه کلید به تنهایی نمیتوان انتخاب را انجام داد و باید از ماوس و صفحه کلید ،هر دو استفاده کنیم. برای این کار کافی است کلید Ctrl را پایین نگه داشته و روی خانه های مورد نظر Click کنیم. دستور برگشت : میتوانیم عمل انجام داده شده را برگردانیم . فرض کنید در سلول A1 عدد 10 را می نویسیم و سپس آنرا پاک می کنیم . اگر در این زمان ازدستور Undo استفاده کنیم . عدد 10 بر میگردد . برای استفاده از Undo به یکی از روشهای زیر عمل می کنیم. روش اول: 1- انتخاب منوی Edit 2- انتخاب Undo روش دوم : فشردن همزمان کلیدهای ctrl+z روش سوم : استفاده از آیکون Undo در نوار ابزار Standard ( ) دستور Redo : با این دستور می توانیم عمل Undo را برگردانیم .برای اجرای این دستور به یکی از روشهای زیر عمل می کنیم: روش اول : 1- انتخاب منوی Edit 2- انتخاب Redo روش دوم : فشردن همزمان کلیدهای ctrl+y روش سوم : استفاده از آیکون Redo در نوار ابزار نسخه برداری و انتقال سلولها نسخه برداری از سلولها : 1- موضوعات مورد نظر را انتخاب میکنیم. 2- به یکی از روشهای زیر Copy را انتخاب میکنیم : الف- استفاده از آیکون Copy ( ) ب- انتخاب منوی Edit، گزینه Copy ج- Right Click بر روی موضوع و انتخاب گزینه Copy د- فشردن همزمان کلیدهای Ctrl+C 3- Click بر روی مکانی که میخواهیم اطلاعات اضافه شوند. 4- با یکی از روشهای زیر Paste را انتخاب میکنیم : الف- استفاده از آیکون Paste ( ) ب- انتخاب منوی Edit ، گزینه Paste ج- Right Click بر روی موضوع و انتخاب گزینه Paste د- فشردن همزمان کلید های Ctrl+V انتقال سلولها : 1- انتخاب موضوعات مورد نظر 2- به یکی از روشهای زیر Cut را انتخاب میکنیم : الف- استفاده از آیکون Cut ( ) ب- انتخاب منوی Edit، گزینه Cut ج- Right Click بر روی موضوع مورد نظر و انتخاب گزینه Cut د- فشردن همزمان کلیدهای Ctrl +X 3- Click بر روی محل انتقال موضوعات 4- به یکی از روشهای گفته شده در حالت قبل گزینه Paste را انتخاب حذف سلول وقتی یک سلول را حذف میکنیم محتویات آن به همراه خود سلول حذف میشود که جای این سلول یک فضای خالی ایجاد میشود. این فضای خالی باید توسط سلولهای مجاور پر شود. برای حذف یک سلول به یکی از روشهای زیر عمل میکنیم : روش اول : 1- انتخاب موضوعات 2- انتخاب منوی Edit 3- انتخاب گزینه Delete روش دوم : 1- انتخاب موضوعات 2- Right Click بر روی خانه 3- انتخاب گزینه Delete با انتخاب گزینه Delete پنجره ای ظاهر میشود که شامل چهار گزینه زیر است ( در این پنجره میتوانیم تعیین کنیم که محل خالی سلول حذف شده با کدام یک از سلولهای مجاور پر شود. ) : الف- Shift Cell Left : باعث انتقال خانه سمت راست خانه پاک شده به جای آن میشود. ب- Shift Cells Up : خانه زیرین خانه پاک شده را بجای آن منتقل میکند. ج- Entire Row : سطر زیرین خانه پاک شده را به جای سطری که خانه پاک شده در آن قرار دارد منتقل میکند. د- Entire Column : ستون سمت راست خانه پاک شده را به جای ستونی که خانه پاک شده در آن قرار دارد منتقل میکند. نکته اگر محیط فارسی باشد بجای ستون سمت راست , ستون سمت چپ جایگزین میشود. پاک کردن سلول : در این حالت خود سلول حذف نمیشود و فقط محتویات داخل آن یا قالب بندی آن یا توضیحات آن و یا هر سه پاک میشوند. 1- خانه های مورد نظر را انتخاب میکنیم. 2- از منوی Edit ، گزینه Clear را انتخاب میکنیم. 3- زیر منویی باز میشود که شامل گزینه های زیر است :

الف- All : هم محتوای خانه ، هم Format خانه و هم توضیحات را پاک میکند.

ب- Format : فقط Format خانه های انتخابی را پاک میکند.

ج-Comment: فقط توضیحات را پاک میکند. 

د- Content : فقط محتوای خانه های انتخابی را پاک میکند

دسته ها : رایانه
سه شنبه هجدهم 1 1388 15:9
آموزش Excel - بخش اول Excel یک نرم افزار صفحه گسترده (Spread Solution) است. از Excel برای محاسبات ریاضی ، آماری و نمودار کشی استفاده می شود . برای مطالعه ی این دوره ی آموزشی نیاز است کاربران محترم آشنایی مقدماتی با محیط Windows داشته باشند . جهت نصب و اجرای نرم افزارهای Office که Excel نیز شامل آن می شود ، نیاز به سیستمی با مشخصات ذیل می باشد : - حداقل سیستم مورد نیاز پنتیوم 233 - 16 مگابایت Ram - حدود 600 مگا بایت فضای آزاد تعریف صفحه گسترده تعریف صفحه گسترده : صفحه گسترده این امکان را فراهم می نماید که داده ها را بصورت سطرو ستون وارد نمائید .بعد از وارد کردن داده ها عملیاتی نظیر محاسبات ، مرتب سازی و فیلتر نمودن را روی آنها انجام داده، همچنین میتوان این داده ها را چاپ کرده و نمودار هایی بر اساس آنها ایجاد کرد. انواع صفحه گسترده : اولین صفحه گسترده VisiCalc در سال 1978 به بازار آمد. این صفحه گسترده از نخستین ''برنامه های کاربردی عالی '' محسوب میشد. لوتوس 1و2و3 در سال 1983 به بازار آمد و برای مدت طولانی بیشترین سهم بازار را به خود اختصاص داد. کواتروپرو و اکسلExcel در سال 1987 به بازار معرفی شدند که هر دو تحت محیط گرافیکی Windows عمل میکردند. ورود به محیط Excel : Excel جزء نرم افزار های گروه Office میباشد . نرم افزار های Office نصبی میباشند. پس به طور پیش فرض در منوی Program قرارمیگیرند. برای ورود به محیط Excel مسیر زیر را طی میکنیم : Start/ Programs/ Microsoft Excel اجزاء پنجره Excel با اجرای Excel پنجره ای باز میشود که شامل اجزاء زیر است : 1- نوار عنوان برنامه (Title Bar) نواری است که بالاترین بخش پنجره محسوب میشود. این نوار شامل نام محیط( Microsoft Excel ) و نامBook و دکمه های هدایت ( Caption Button) که شامل دکمه های مربوط به بستن، بزرگ نمایی و کوچک نمایی پنجره میباشد است. 2- فهرست انتخاب اصلی یا نوار منو (Menu Bar ) منو به معنی لیست انتخاب میباشد و میتوانیم دستور مورد نظر را از منو انتخاب کرده ، اجرا کنیم. 3- نوار ابزار (Tool Bar ) در زیر نوار منو ، نواری وجود دارد که فرمانهای موجود در منوها را به شکل یک ابزار در اختیار کاربر قرار میدهد. بعضی از این ابزار ها ممکن است در منو ها وجود نداشته باشد. به طور پیش فرض دو نوار ابزار Standard و Formatting فعال هستند. 4- نوار فرمول (Formula Bar) از این نوار برای ایجاد ، ویرایش و نمایش فرمولها استفاده میکنیم این نوار مختص محیط Excel میباشد. 5- نوار انتخاب صفحه کاری (Sheet Bar) در قسمت پایین پنجره کار پوشه نواری وجود دارد که میتوان Sheet مورد نیاز برای کارکردن را انتخاب نمود. برروی این نوار عناوینی مثل Sheet1, Sheet2, …. وجود دارند که با Click کردن روی هر کدام ، کاربرگ مورد نظر باز خواهد شد. 6- سطر وضعیت (Status Bar ) در زیر نوار انتخاب کاربرگ ، نواری به نام سطر وضعیت وجود دارد که وضعیت جاری برنامه را نمایش میدهد. فعال کردن نوار ابزار ها : نوار ابزار ها را میتوان از دو طریق فعال نمود. 1- از طریق منوی View ، گزینه Toolbars 2- بر روی یکی از نوار ابزار ها Right Click کنیم فعال کردن نوار فرمول و سطر وضعیت : برای فعال کردن سطر وضعیت و سطر فرمول (Formula Bar) بر روی منوی View، Click کرده و در کنار گزینه های مربوط به آنها علامت تیک میزنیم. اصطلاحات صفحه گسترده Excel 1- فایل صفحه گسترده یا کارپوشه یا Work Book یا Book : به فایل ها در Excel کارپوشه اطلاق میشود . فایل ها در Excel با پسوند XLS ذخیره میشوند. 2- صفحه کاری یا کاربرگ یا Work Sheet یا Sheet : هر فایل Excel از چندین زیر صفحه تشکیل شده است که به آنها کاربرگ گفته میشود. در حقیقت Book محل نگهداری چند صفحه به نام Sheet است. یعنی اطلاعاتی که ما وارد میکنیم در Sheet ها وارد میشود. به طور پیش فرض هر Book شامل 3 Sheet است. 3- سطر یا Row هر Sheet از چندین ردیف یا سطر تشکیل شده است که معمولاً با شماره های 1 و 2 ... مشخص میشوند. 4- ستون یا Column هر Sheet از چندین ستون تشکیل شده است که معمولاً با حروف الفبای A, B, … مشخص میشوند. 5- سلول یا خانه (Cell) محل برخورد یک سطر و ستون خاص در روی Sheet سبب ایجاد فضایی میشود که به آن سلول گفته میشود. این سلولها میتوانند شامل مقادیر عددی ، کاراکتری ، شیء، و ... باشد. 6- نشانی یا آدرس سلول : هر سلولی در Sheet با نام یا آدرس خاصی مشخص میشود. برای نوشتن آدرس هر سلول ابتدا حرف ستون و سپس شماره سطر آنرا مینویسیم. مثلاً آدرس E5 با سلول ستون E در سطر پنجم اشاره میکند. رفتن سریع به یک آدرس : برای رفتن سریع به آدرس سلول مورد نظر کافی است در اولین کادر خط فرمول ( Name Box ) آدرس سلول را تایپ کرده و Enter کنیم. کار با کارپوشه ها در Excel ایجاد یک Book جدید در Excel : برای ایجاد یک Book یا یک File جدید در Excel به یکی از روشهای زیرعمل میکنیم : روش اول : 1- انتخاب منوی File 2- انتخاب گزینه New 3- در پنجره باز شده Workbook را در General Tab: انتخاب میکنیم 4- OK میکنیم روش دوم : فشردن همزمان کلید های Ctrl + N روش سوم : استفاده ازآیکون New در نوار ابزار)Standard ) روش چهارم : اگر توجه کنیم در زیر یک حرف هر منو خط کشیده شده. اگر دکمه Alt را با آن حرف بگیریم منو باز میشود. بعد برای فعال کردن هر گزینه منو کافی است دکمه مربوط به حرفی از آن که زیر آن خط کشیده شده را بفشاریم. پس برای New کافی است Alt + F + N را بفشاریم. ذخیره کردن یک Book : اگر بخواهیم Bookیی را که ایجاد کرده ایم نگهداری کنیم ، باید آنرا ذخیره کنیم. برای ذخیره کردن به یکی از روشهای زیر عمل میکنیم : روش اول : 1- انتخاب منوی File 2- انتخاب گزینه Save روش دوم : فشردن همزمان کلید های Ctrl + S روش سوم : استفاده از آیکون Save در نوار ابزار Standard ( ) روش چهارم : فشردن کلید های Alt + F + S اگر برای اولین بار باشد که Save را انتخاب میکنیم ، پنجره ای با نام Save as باز میشود که شامل قسمتهای زیر است : 1- Save In : مسیر ذخیره سازی را در این قسمت تعیین میکنیم. 2- File Name : نامی را که میخواهیم file را با آن نام ذخیره کنیم در این قسمت تایپ میکنیم. 3- Save as Type : پسوندی ( نوعی ) را که میخواهیم فایل با آن ذخیره شود تعیین میکنیم. به این قسمت مگر در موارد خاص دست نمیزنیم. اگر برای دفعاتی غیر از بار اول Save را انتخاب کنیم پنجره Save as ظاهر نمیشود و تغییرات داده شده با همان نام ذخیره میشود. نکته وقتی فایل را با یک نام ذخیره میکنیم آن نام در نوار عنوان ظاهر میشود. نکته پسوند فایلهای Excel ، .xls میباشد. Save As : اگر بخواهیم Book ذخیره شده را با نام دیگر یا در مسیر دیگر یا نام دیگر و مسیر دیگر ذخیره کنیم Save as را از منوی File انتخاب کنیم. ذخیره کردن Book بر روی دیسکت : برای ذخیره کردن یک فایل بر روی دیسکت باید در پنجره Save as ، در قسمت Save in ، 3.5 floppy ( A: ) را انتخاب کنیم. ذخیره کردن Book با فرمت مناسب برای صفحات وب : اگر بخواهیم فایل Excel را با فرمتی ذخیره کنیم که مانند یک صفحه وب باشد و بتوان آن را در Browser دید ، کافی است مراحل زیر را انجام دهیم : 1- انتخاب منوی File 2- انتخاب گزینه Save as a Web Page نکته در این حالت فایل را پسوند .htm ذخیره میشود. باز کردن Book ذخیره شده : اگر یک Book را که ذخیره کرده ایم بخواهیم باز کنیم به یکی از روشهای زیر عمل میکنیم : روش اول : 1- انتخاب منوی File 2- انتخاب گزینه Open روش دوم : فشردن همزمان کلید های Ctrl + O روش سوم : استفاده از آیکون Open در نوار ابزار Standard ( ) روش چهارم : فشردن کلید های Alt + F + O با انجام یکی از اعمال بالا پنجره ای باز میشود که شامل قسمتهای زیر است : الف- Look in : در این قسمت مسیر فایلی را که میخواهیم باز کنیم انتخاب میکنیم. ب- File Name : میتوانیم اسم فایل را در این قسمت تایپ کنیم و Open کنیم . همچنین میتوانیم فایل را در لیست انتخاب کرده و فایل را باز کنیم. بستن یک Book باز : در این حالت فقط فایل بسته میشود و محیط بسته نمیشود. روش اول : 1- انتخاب منوی File 2- انتخاب گزینه Close روش دوم : کلیک بر روی آیکون Close که در نوار منو قرار دارد ( ) روش سوم : فشردن کلید های Alt + F + C بستن محیط Excel : در این حالت اگر فایلی باز باشد ، بسته میشود و سپس محیط Excel بسته میشود. در صورتی که فایلهای باز ، ذخیره نشده باشند ابتدا سئوالی مبنی بر ذخیره یا عدم ذخیره آنها ظاهر میشود. روش اول : 1- انتخاب منوی File 2- انتخاب Exit روش دوم : کلیک بر روی آیکون Close که در نوار عنوان قرار دارد. ( ) روش سوم : فشردن کلید های Alt+ F4 روش چهارم : فشردن کلید های Alt + F + X
دسته ها : رایانه
سه شنبه هجدهم 1 1388 15:3

آموزش فتوشاپ (بخش دوم) 

با لایه ها پنجرة Layer ( کار با جدول لایه ها) : مرحله اول باز کردن صفحه ای جدید می باشد . پس باید جدول لایه ها را باز کنید . برای این کار گزینة Show Layer را از منوی Window انتخاب می کنیم . پنجره لایه ها محلی است که می توانید از طریق آن عملکرد لایه ها را کنترل کنید . یعنی لایه ها را ایجاد ،اضافه ،حذف ، پنهان و یا آشکار کنید . ایجاد لایه : برای اضافه کردن و یا ایجاد لایه ی جدید از روشهای زیر می توان استفاده کرد. روش 1 : از منوی Layer گزینه New و آنگاه Layer را انتخاب می کنیم . روش 2 : روی آیکون ( Creat new layer ) که زیر پنجره لایه ها قرار دارد ،کلیک می کنیم. روش 3 : فشار همزمان سه کلید shift + ctrl + N ، لایه یی جدید ایجاد می کنیم . پنهان کردن لایه : برای پنهان کردن یک لایه کافیست آیکون چشم کنار لایه را غیر فعال کنیم . برای این کار یکبار روی آیکون چشم کلیک می کنیم . سپس برای ظاهر کردن مجدد لایه همین کار را تکرار می کنیم ،تا لایه فعال شود . حذف لایه : به روشهای مختلفی می توان لایه ای را حذف نمود که عبارتند از : روش 1 : لایه مربوطه را به سمت سطل باز یابی که در زیر پنجره لایه ها قرار دارد drag می کنیم . روش 2: روی نوار رنگی لایه مورد نظر کلیک راست کرده ، گزینه Delete layer را انتخاب می کنیم. روش 3 : ابتدا لایه مورد نظر را فعال کرده ( روی لایه یکبار کلیک می کنیم ) سپس روی آیکون سطل بازیابی که در زیر پنجره لایه ها قرار دارد کلیک می کنیم ، در این حالت کادری باز می شود که در مورد اطمینان از حذف ،از ما سوال می کند . روش 4 :ابتدا لایة مورد نظر را فعال کرده ، سپس از منوی Layer ، گزینة Delete layer را انتخاب می کنیم . نکته : در مجموعة لایه ها، لایه ای فعال است که نوار رنگی روی آن باشد و همچنین آیکون قلم مو کنار آیکون چشم آن قرار داشته باشد. کپی گرفتن از لایه : به روشهای مختلفی می توان از یک لایه کپی تهیه نمود که عبارتند از : روش 1 : روی لایه مورد نظر R-Click کرده و گزینة Duplicate را انتخاب میکنیم روش 2 : از منوی Layer گزینة Duplicate Layer را انتخاب می کنیم روش 3 : دو کلید Ctrl + J را همزمان فشار می دهیم روش 4 : لایة مربوطه را به طرف آیکون Create New Layer که در زیر پنجرة لایه هاست Drag میکنیم کار با چندین لایه : تا این قسمت نحوة ایجاد ، اضافه کردن ، و یا حذف لایه را فراگرفتید . اما هنوز مشخص نکرده ایم که مورد استفاده آن چیست . ممکن است لایه ها را در موقعیتهای بسیار متفاوتی بکار برید . برای ترکیب دو یا چند تصویر با یکدیگر ( که در فتوشاپ اصطلاح composition در مورد آن بکار می رود .) عنصرهایی که در پس زمینه قرار داده اید به لایه های متفاوت اضافه خواهد شد . برای کنترل دقیق نحوه ترکیب عنصرهای موجود در لایه ها می توانید از جدول لایه ها استفاده کتید . همچنین می توانید میزان کدر بودن Opacity عنصرهایی که به لایه ای دیگر منتقل می شوند را کنترل کنید ( لایه ها به خودی خود شفاف می باشند . حتی اگر رنگی با میزان کدر بودن 100 درصد را برایشان نعیین کنید .) علاوه بر این می توانید با استفاده از حالتهای آمیختگی [Blending Modes] تعیین کنید که رنگهای یک لایه ، چگونه بر روی لایه ای دیگر ظاهر شوند . یعنی درست همان قابلیتهایی که در هنگام ترسیم یا رنگ آمیزی تصویر موجود در لایه پس زمینه در اختیار دارید . کار با جعبه ابزار فتوشاپ ابزار انتقال Move Tool -V : از این ابزار جهت جابجا کردن قسمتی از تصویر در یک فایل و یا از فایلی به فایل دیگر استفاده می شود. - عمل انتقال را می توان توسط صفحه کلید نیز انجام داد . کلیدهای میان بر : Ctrl + C = Copy Ctrl + X = Cut Ctrl + V = Paste -همچنین عمل انتقال را با استفاده از منوی Edit، گزینه های Copy، Cut و Paste نیز می توان انجام داد. همانطور که مشاهده می شود در صورتی که قسمتی از فایلی را به فایل دیگری انتقال دهیم به صورت اتوماتیک در فایل جدید با هر عمل انتقال یک لایه اضافه می شود. در حقیقت به ازای هر عمل Paste یک لایه اضافه می شود. باید در نظر داشته باشید که برای جابجا کردن هر قسمتی از تصویر ابتدا باید لایة مربوطه را در پنجرة لایه ها فعال کنیم. برای تصاویری که فاقد لایه های متعدد می باشند ابزار move کل تصویر را جابجا می کند. نکته : برای دسترسی سریع به لایة مربوط به هر جسم، کافیست روی جسم مورد نظر در فایل کلیک راست کنیم، از زیر منوی باز شده گزینة اول شمارة لایه میباشد، آنرا انتخاب میکنیم. مشاهده می کنیم که در پنجرة لایه ها لایة مربوط به همین جسم فعال می شود. پنجرة History عمل Redo , Undo : برای باز شدن این پنجره گزینة History Show را از منوی Window انتخاب می کنیم پنجرة History جدول تاریخچه فهرستی از تمام ابزارهای استفاده شده و همچنین تمام تغییراتی که ایجاد کرده اید را نگه می دارد. تا بتوان بیش از یک عمل را باز گرداند در این پنجره می توانید هر یک از عملکردهای مزبور که نمی خواهید اعمال شود، را باز گردانید. این کار در بعضی از اعمال ملغی سازی Undo مکرر مفید واقع می شود. زیرا در این حالت می توانید عملکرد Undo و Redo را بصورت انتخابی قرار دهید. نکته : معادل عمل Undo فشار همزمان سه کلید Ctrl+Alt+Z است . معادل عمل Redo فشار همزمان سه کلیدCtrl+Shift+Z است . ابزار ذره بین Zoom Tool : برای بزرگنمایی تصاویر از این ابزار استفاده می شود. این ابزار هنگام بزرگ کردن تصاویر علامت + دارد و چنانچه برای کوچک نمایی از این ابزار استفاده شود علامت - بخود می گیرد. اگر بخواهیم تصویر بزرگ شود کافیست بوسیله این ابزار روی تصویر مورد نظر چند بار کلیک کنیم. چنانچه بخواهیم عکس عمل فوق انجام شود کوچک نمایی هنگام استفاده از این ابزار کلید Alt را پایین نگه دارید . بزرگنمایی و کوچک نمایی تصاویر بوسیله صفحه کلید: با فشار همزمان دو کلید Ctrl , + تصویر بزرگتر می شود. با فشار همزمان دو کلید Ctrl , - تصویر کوچکتر می شود. بزرگنمایی و کوچکنمایی تصاویر با استفاده از منو: با انتخاب گزینه های Zoom in و Zoom out موجود در منوی View نیز می توانیم تصاویر را بزرگتر و یا کوچکتر کنیم. پنجرة Navigator : برای باز کردن پنجره Navigator، گزینة Show Navigator را از منوی Window انتخاب می کنیم. بوسیله این پنجره می توانیم قسمتی از تصویر که در میدان دید ما می باشد را نسبت به کل تصویر مشاهده کنیم در حقیقت می توانیم موقعیت قسمت مورد نظر را نسبت به کل تصویر داشته باشیم. در این پنجره دور تادور محدوده ای که در میدان دید ما می باشد کادر قرمز رنگی مشاهده می شود. برای مشاهده یک قسمت خاص از تصویر، روی کادر قرمز رنگ موجود در پنجرة Navigator کلیک کرده و ماوس را بکشید. توسط این پنجره می توانیم درصد بزرگنمایی را از 15% تا 1600% روی قسمت Zoom in و Zoom out که در پایین پنجره قرار گرفته است تنظیم کنیم. ابزار دست جابجایی تصویر Hand Tool -H: چنانچه تصویری بزرگتر از میدان دید ما باشد یا قبلا تصویر را بوسیله ذره بین بزرگ کرده باشیم . برای مشاهده قسمتهای دیگر آن ، می توانیم بوسیله ابزار جابجایی تصویر را حرکت داده و بقیه قسمتهای آن را نیز مشاهده کنیم . پنجرة Info : برای بازکردن پنجره Info گزینة Show Info را از منوی Windows انتخاب می کنیم . Info مخفف کلمة Information می باشد ،از این پنجره همانطور که از نامش پیداست جهت مشاهده اطلاعات مربوط به اندازه ، مختصات و رنگ های نقاط مربوطه استفاده می شود . برای نمایش اطلاعات هر نقطه از تصویر کافیست بوسیله نشانگر ماوس روی تصویر حرکت کنیم . انتخاب یک ناحیه نامنظم : ابزار کمند Lasso Tool : هرچند ابزار محدودة انتخاب Marquee و کلیدهای تغییر دهندة آن بسیار مفیدند، اما ممکن است که بخواهید ناحیه ای را غیر منظم انتخاب کنید ، مثلا شاید بخواهید گلی منفرد را از بین گلهای موجود در یک دسته گل و یا فردی را از بین افراد مختلف در یک عکس ،انتخاب کنید . توسط ابزار کمند می توانیم ، انتخابی به صورت آزاد داشته باشیم این ابزار دارای سه زیر مجموعه می باشد که عبارتند از : Lasso tool : استفاده از این ابزار برای یک شی ء به دستی بدون لرزش ، و ارتباط خوب بین عملکرد چشم و دست نیاز دارد . در صورتی که در حین انتخاب دست خود را از روی کلیک ماوس برداریم همانجا انتخاب بسته می شود . Polygonal lasso : این ابزار ،به ابزار کمند چندضلعی معروف است . درست مانند ابزار کمند معمولی عمل می کند . اما همان طور که از نام آن بر می آید تنها تفاوتشان در این است که ابزار کمند چندضلعی ناحیه مورد نظر را به صورت شکل هندسی نامنظم انتخاب می کند . وقتی می خواهید به جزئیات تصویر بپردازید این روش بسیار آسان تر خواهد بود . زیرا در این حالت بهتر می توان اجزای آن را کنترل کرد . در اینجا به جای اینکه مانند ابزار کمند معمولی فقط خطهای محدودة انتخاب ترسیم شوند ،نقطه های ایجاد چند ضلعی را کلیک خواهید کرد و فتوشاپ خط صافی را بین نقاط کلیک ترسیم می کند . به این ترتیب محدودة انتخاب شده را به صورت چندضلعی نامنظم مشاهده می کنیم . می توانید تعداد نقطه ها را بیشتر کنید در حقیقت فاصله کلیکها را کمتر کنید تا انتخاب نرمتری داشته باشید . Magnetic lasso tool : این زیر مجموعه ،به ابزار کمند مغناطیسی معروف می باشد . از ابزارهایی است که زیاد مورد استفاده قرار می گیرد وقتی آن را پیرامون شیء با کناره های مشخص استفاده کنید به طور خودکار به سمت کناره های شیء مزبور کشیده می شوند و روی آن قرار می گیرد . د رمورد شیء هایی که کناره های نامنظمی دارند و کناره های آن نسبت به رنگ پس زمینه کاملا مشخص می باشد ، ابزار کمند مغناطیسی بهترین ابزار برای انتخاب آنها به شمار می آید . برای تعیین پارامترهای مربوطه می توانید از پنجره Option این ابزار استفاده کنید. - گزینة Feather : مانند گزینة Feather در ابزار Marquee tool عمل می کند . کناره های نامشخص هاله یی انتخاب می کند . - گزینة Antialized : کناره های انتخاب را هموار می کند . - گزینة Lasso Width : بیانگر حداقل فاصله قابل تشخیص بین کناره های شی ء می باشد . گزینة Edge con: برای تعیین کناره های محدودة انتخاب شده ،نسبت به اختلاف کنتراست ، بین کنارة شی ء که باید انتخاب شود ، و ناحیه پیرامون شی ء مورد نظر است . ابزار عصای جادویی Magic Wand Tool : این ابزار نیز یکی دیگر از ابزارهای انتخاب می باشد . تا اینجا ابزارهایی را مورد بررسی قرار دادیم که پیکسل ها را بسته به محلشان در نقشه بیتی یعنی تصویر انتخاب می کنند اما ابزار عصای جادویی [Magic wand tool] پیکسل ها را به صورت متفاوتی انتخاب می کند . یعنی بسته به مقادیر رنگشان ،آنها را بر می گزیند . با این کار می توانید شی ء هایی که در پیش زمینه قرار گرفته اند ، را نسبت به رنگ پس زمینه انتخاب کنید . Magic wand option : گزینة Tolerance : تولرانس میزان دقت ابزار را تعیین می کند که عددی بین 0 تا 255 را می پذیرد . هرچه عدد اعمال شده در این کادر کوچکتر باشد ، ابزار عصای جادویی میزان انحراف کمتری را در افتراق رنگها اعمال می کند . بنابراین هرچه عدد بالاتری را برای تولرانس انتخاب کنید ،رنگهای بیشتری که در گروه رنگ انتخاب شده قرار داشته باشند، انتخاب خواهد شد . چنانچه گزینه Contiguous : غیر فعال باشد می توانید کاری کنید که فقط پیکسلهایی که در کنار یکدیگر قرار دارند و به صورت ممتد هستند ، انتخاب شوند . مثلا اگر گل قرمز رنگی داشته باشند که از یک سمت آن به سمت دیگر رنگش تغییر می کند و عدد بزرگی را برای پارامتر تولرانس انتخاب کرده باشید ، تمام گلهایی که با تولرانس تعیین شده مطابقت داشته باشند ، انتخاب خواهند شد ، اما اگر در جدول option گزینة Contiguous را انتخاب کنید فقط می توانید آن دسته از گلهایی که در محدودة تولرانس مزبور قرار داشته باشند را انتخاب که در تماس با یکدیگر نیز باشند . منوی Select : - گزینه All : Ctrl + A چنانچه بخواهیم کل فایل را انتخاب کنیم از این قسمت استفاده می کنیم. - گزینه Deselect : Ctrl + D این گزینه هنگامی فعال است که انتخابی Select داشته باشیم. با انتخاب این گزینه Select مورد نظر حذف می شود. - گزینه Reselect : برای برگرداندن Select از این گزینه استفاده می شود. این قسمت زمانی فعال است که قبلا از گزینه Deselect استفاده شده باشد. - گزینه Inverse : توسط این گزینه محدوده انتخاب برعکس میشود.همة قسمتها بجز قسمت انتخاب شده را بر میگرداند - گزینه Feather : - گزینه Feather این امکان را برایتان فراهم می کند که به جای کناره های مشخص، کناره های نامشخص پرزدار ایجاد کنید. برای انتخاب شیء از طریق گزینه Feather باید مراحل زیر را دنبال کنید: 1-ابزار انتخاب مناسبی را انتخاب کنید و با استفاده از آن بخشی از تصویر یا شیء مورد نظر خود را در حالت انتخاب شده قرار دهید. 2-برای باز شدن کادر محاورای مربوطه، گزینه Feather را از منوی Select انتخاب کنید. 3-عددی را در پنجرة باز شده وارد کنید. سپس روی دکمة OK کلیک کنید. 4-حال با جابجایی قسمت انتخابی دقیقا هالة اطراف انتخاب مشاهده می شود. تغییر شکل : هنگام کپی کردن تصویری بر روی تصویر دیگر، معمولا بزرگ یا کوچک کردن آن ضروری می باشد. حتی شاید لازم شود کمی آن را در جهت افقی بکشید و یا حتی مقداری آن را مایل کنید. همچنین ممکن است ناچار شوید. نیمرخ سمت چپ صورت فردی را به نیمرخ سمت راست تبدیل و یا شی را وارونه کنید. فقط با استفاده از چند دستور و چند کلیک ساده ماوس می توانید تمام این کارها و حتی کارهای بیشتری را انجام دهید. Transform (( Transform ها )) تغییر اندازة تصویر کپی شده Transform ها: برای تغییر اندازه در تصویر مورد نظر گزینه Free Transform را از منوی Edit انتخاب می کنیم و یا اینکه دو کلید (Ctrl+T) را همزمان با هم فشار می دهیم. مشاهده می شود که پنجره ای در پیرامون شیء ایجاد می شود که شبیه پنجره برش می باشد. برای تغییر اندازة شیء مزبور می توانید یکی از چهار اهرم کنترلی که در گوشه های تصویر قرار دارد را بر روی صفحه بکشید. برای حفظ تناسب تصویر باید در حین انجام کار کلید Shift را پایین نگه دارید. اگر هریک از این اهرمها را بصورت ساده (بدون فشار دادن کلید Shift) بکشید. فقط ارتفاع یا پهنای تصویر را در همان جهت کشیده تر خواهید کرد. چنانچه نشانگر ماوس را خارج از اهرمها قرار دهید نشانگر حالت یک فلش دو جهتة هلالی شکل به خود می گیرد و این نشان دهندة این است که می توانیم شیء انتخاب را در هر زاویه ای که می خواهیم بچرخانیم. همانطور که مشاهده می شود در حالت Free Transform ، می توانیم به طور آزاد تغییراتی در شکل ایجاد کنیم ، چنانچه بخواهیم هر یک از موارد فوق به صورت تفکیک شده روی شکل اعمال شود باید به روش زیر عمل کنیم. گزینة Transform را از منوی Edit انتخاب می کنیم با انتخاب این گزینه زیر منوی مربوط به آن باز می شود (یا اینکه روی شکل کلیک راست کنیم تا این منو باز شود) که تمامی موارد مربوط به Transform ها در آن بصورت مجزا قرار دارد. گزینه های زیر منو عبارتند از: Scale : (مقیاس) در این حالت می توانیم در شکل انتخابی تغییر اندازه داشته باشیم در صورتی که بخواهیم در صورت تغییر مقیاس طول و عرض تصویر متناسب با هم بزرگ یا کوچک شوند نشانگر ماوس را روی یکی از گوشه ها قرار داده ودر هنگام تغییر اندازه کلید Shift را پایین نگه می داریم. Rotate : (چرخاندن) در این حالت می توانیم شکل را به هر جهتی که می خواهیم بچرخانیم همچنین می توانید مرکز ثقل ( نقطة محوری که در مرکز شی ء قرار دارد ) را در نقطه ای خارج از کادر قرار دهید و شی ء را حول این نقطه بچرخانید . Skew : Skew به معنای در امتداد اضلاع حرکت دادن ، است. اگر بخواهیم حرکت در امتداد اضلاع به صورت قرینه باشد ، هنگام استفاده از این گزینه کلید Alt را پایین نگه می داریم Distort : در این حالت چنانچه یکی از اهرمهای گوشه را حرکت دهیم مشاهده می کنیم که همان گوشه را آزادانه حرکت می دهد . Perspective : این یکی از مفیدترین ابزارهای موجود در این قسمت می باشد . وقتی می خواهید تصویری ایجاد کنید ، که چند بعدی باشد از این گزینه استفاده می کنیم . تغییری که این ابزار ایجاد می کند کاملا محسوس است . وقتی شی در حالت انتخاب شده قرار داشته باشد و با استفاده از این گزینه موقعیت گوشه ای از آن را در جهت خاصی بکشید گوشة مقابل نیز به صورت تصویر آینه ای ( یعنی در جهت قرینه ) حرکت می کند . 180 Rotate : جسم را 180 درجه می چرخاند . Rotate 90 CW : جسم را 90 درجه در جهت عقربه های ساعت می چرخاند . Rotate 90 CCW : جسم را در جهت خلاف عقربه های ساعت 90 درجه می چرخاند Flip Horizental : قرینة جسم نسبت به محور Y ها (در حقیقت جسم را حول محور افقی بر می گرداند.) Flip Vertical : قرینة جسم نسبت به محور X ها (در حقیقت جسم را حول محور عمودی بر می گرداند) تغییر شکل با استفاده از واحدهای عددی Numeric : در این قسمت تمامی تغییرات فوق را می توانیم بصورت عددی اعمال کنیم چنانچه روی علامت گره ای که بین عرض و ارتفاع قرار گرفته است کلیک کنیم تغییرات مربوط به عرض و ارتفاع را متناسب با هم تغییر می دهد. در قسمت (Angle) : می توانیم مقدار عددی زاویه چرخش مورد نظر را وارد کنیم. (Horizontalو Vertical) : این قسمت مربوط به گزینة Skew می باشد. این قسمت می توان با عدد دادن به قسمت H و V، ضلع را در امتداد افقی و عمودی امتداد دهیم. نکته: تا زمانی که این اهرمها دورتادور جسم قرار داشته باشد با هیچ یک از ابزارها نمی توان کارکرد. برای رهایی از این اهرمها دو روش وجود دارد: روش 1: جهت اعمال تغییرات کلید Enter را فشار می دهیم. روش 2: جهت لغو تغییرات کلید ESC را فشار می دهیم.

دسته ها : رایانه
چهارشنبه بیست و هشتم 12 1387 12:40
در ویندوز XP می توانید قبل از فعال شدن هر حساب کاربری ( USER ) ها پسورد دیگری قبل از همه ا

 

در ویندوز XP می توانید قبل از فعال شدن هر حساب کاربری ( USER ) ها پسورد دیگری قبل از همه اینها قرار دهید .

انتخاب این پسورد سبب خواهد شد تا دیگران قبل از ورود به ویندوز از دو سپر امنیتی عبور کنند.

برای اضافه نمودن این پسورد به ویندوز مراحل زیر را دنبال کنید :

1)
در کادر محاوره ای RUN عبارت Syskey را تایپ کنید و سپس OK کنید .

2)
در پنجره ظاهر شده با سر برگ Securing the Windows XP Account Database روی گزینه Update کلیک کنید.

3)
حال در قسمت Password Startup پسورد دلخواه خود را وارد کنید و پنجره را با OK ببندید.

4)
در صورت لزوم می توانید در قسمتSystem Generated Password پسورد را بر روی Floppy Disk ذخیره نمائید تا فقط با استفاده از آن قادر به عبور باشید.

از این پس زمانی که سیستم روشن و یا ریبوت شود . پسورد امنیتی قبل از ورود به حساب های کاربری ظاهر می شود و برای ورود از شما پسورد در خواست می کند.

(
توجه :اگر پسورد را سه مرتبه اشتباه وارد کنید سیستم ریبوت می شود.)

دسته ها : رایانه
سه شنبه بیست و هفتم 12 1387 15:33
ترفند: استفاده حرفه‌ای تر از کی‌بردابتدا قصد داریم به معرفی چند کلید کاربردی در محیط ویندوز بپردازیم که با استفاده از آنها می‌توانید تنها با دو کلید، یکی از برنامه های موجود در ویندوز را فراخوانی کنید. این کلیدها می‌توانند سرعت شما را در کار با کامپیوتر بالاتر ببرند و شما را حرفه ای تر جلوه دهند.

 

 

 • شما می توانید با نگه داشتن کلید WINDOWS و در همان حالت که آن کلید را نگه داشته اید کلید E را بزنید مشاهده می کنید که MY COMPUTER فعال می شود . • با نگه داشتن کلید WINDOWS، کلید D را بزنید مشاهده می کنید که SHOW DESKTOP نمایان می شود. برای آنکه با مفهوم این جمله آشنا شوید قبل از اجرا این ترفند یک پنجره مانند MYCOMPUTER باز داشته باشید. بعد از اجرای این ترفند می بینید که صفحه فعال شما به صورت HIDEN قرار می گیرد. • با نگه داشتن کلید WIDNOWS، کلید R را بزنید مشاهده می کنید که پنجره RUN در سیستم شما اجرا می شود. • با نگه داشتن کلید WINDOWS، کلید F را بزنید مشاهده می کنید که پنجره SEARCH برای شما فعال می شود . • با نگه داشتن کلید WINDOWS، کلید U را بزنید مشاهده می کنید که برنامه UTILITY MANAGER فعال می شود . • اگر همین ترفند را برای سایر کلیدها امتحان کنید خواهید دید که اگر برنامه ای در DESKTOP داشته باشید که ابتدای آن با همان حرفی که شما زده اید شروع شود اجرا می شود.

 

در بخش دوم به نحوه استفاده از کی‌برد برای سرعت بیشتر در انجام عملیات‌هایSTANDBY ، HIBERNATE ، LOGOFF ، RESTART ، SHUTDOWN و SWITCH USER می پردازیم. بدین منظور: • برای SHUTDOWN: برای SHUTDOWN نمودن سیستم با کی‌برد ، ابتدا کلید WINDOWS را فشار داده و پس از نمایش منوی START حرف U انگلیسی را دوبار با اندکی مکث می‌زنیم. خواهید دید که سیستم خاموش می‌شود. • برای RESTART: برای RESTART نمودن سیستم با کی‌برد، ابتدا کلید WINDOWS را فشار داده و پس از نمایش منوی START این بار کلیدهای U و سپس R را با اندکی مکث بزنید. خواهید دید که سیستم RESTART می‌شود. • برای STANDBY: برای STANDBY نمودن سیستم با کی‌برد، ابتدا کلید WINDOWS را فشار داده و پس از نمایش منوی START این بار کلیدهای U و سپس S را با اندکی مکث فشار دهید، خواهید دید که سیستم STANDBY می‌شود. • برای HIBERNATE: برای STANDBY نمودن سیستم با کی‌برد، ابتدا کلید WINDOWS را فشار داده و پس از نمایش منوی START این بار کلیدهای U و سپس H را با اندکی مکث می‌زنیم ، خواهید دید که سیستم HIBERNATE می‌شود. • برای LOGGOFF: برای LOGGOFF نمودن سیستم با کی‌برد، ابتدا کلید WINDOWS را فشار داده و پس از نمایش منوی START این بار کلید L را دوبار با اندکی مکث می‌زنیم. خواهید دید که سیستم LOGOFF می‌گردد. • برای SWITCH USER: برای SWITCH USER نمودن سیستم با کی‌برد ، ابتدا کلید WINDOWS را فشار داده و پس از نمایش منوی START این بار کلیدهای L و سپس S را با اندکی مکث می‌زنیم ، خواهید دید که سیستم SWITCH USER می‌گردد. 
دسته ها : رایانه
سه شنبه بیست و هفتم 12 1387 15:17

شکسپیر:
اگه عاشق کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره

اگه برگشت که ماله توئه
اگر برنگشت، سم که داری، خودتو بکش!

Shakespeare:
If you love someone,
Set her free....

If she ever comes back, she's yours,
If she doesn't, here's the poison, suicide yourself for her.
دسته ها : نوشته ادبی
شنبه بیست و چهارم 12 1387 13:23
خوشبخت ترین فرد کسی است که بیش از همه سعی کند دیگران را خوشبخت سازد. (اشو زرتشت)
دسته ها : متنوع
شنبه بیست و چهارم 12 1387 13:17

خداحافظ همین حالا همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خدا حافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
خداحافظ خداحافظ…همین حالا
امیر علیزاده

دسته ها : عاطفی
شنبه بیست و چهارم 12 1387 13:8
علم بدون مذهب ننگ است و مذهب بدون علم کور است.  آلبرت اینیشتین

دسته ها : متنوع
جمعه بیست و سوم 12 1387 19:10
این تست فقط 3 پرسش دارد و جواب ها شما را شگفت زده خواهند کرد.
جواب ها را نخوانید زیرا مغز مانند چتر نجات عمل میکند، وقتی که باز است بهتر کار میکند.
اگر به جواب ها نگاه کنید نتیجه درستی نخواهید گرفت.
یک قلم و کاغذ بردارید و به سوالها پاسخ دهید.
این یک تست صادقانه است که اطلاعات زیادی از خودتان به شما می دهد.
حالا شروع کنید.....!!!

1- نام های این حیوانات را به ترتیب علاقه خود قراردهید:
گاو
ببر
گوسفند
اسب
خوک

2- یک کلمه برای توصیف اسامی زیر بنویسید:
سگ
گربه
موش صحرایی
قهوه
دریا

3- به کسانی فکر کنید (کسانی که شما را بشناسند و برای شما مهم باشند) و آن ها را به رنگ های زیر ربط دهید ( افراد تکراری نباشند. برای هر رنگ، نام یک فرد).
زرد
نارنجی
قرمز
سفید
سبز

توجه: جواب های شما باید دقیقاً همانی باشند که مطلوب شماست.

حالا تعابیر و تفاسیر جواب هایتان را بخوانید.

1-
گاو یعنی "کار."
ببر یعنی "غرور و فخر."
گوسفند یعنی "عشق."
اسب یعنی "خانواده."
خوک یعنی "پول."

2-
توصیف شما از سگ، "شخصیت شماست."
توصیف شما از گربه، "شخصیت شریک زندگی تان است."
توصیف شما از موش صحرایی، "شخصیت دشمن شماست."
توصیف شما از قهوه، "تعبیر شما از رابطه زناشویی است."
توصیف شما از دریا، "زندگی خود شماست."

3-
زرد : "کسی که هیچ وقت فراموشش نخواهید کرد."
نارنجی : "کسی که به نظر شما دوست واقعیتان است."
قرمز : "کسی که شما به او عشق می ورزید."
سفید : "جفت روح شما."
سبز : "کسی که تا آخر عمرتان او را به خاطر خواهید داشت."
دسته ها : روانشناسی
جمعه بیست و سوم 12 1387 19:4

 Wireless چیست ؟

Wirelessبه تکنولوژی ارتباطی اطلاق می شود که در آن از امواج رادیویی، مادون قرمز و مایکروویو ، به جای سیم و کابل ، برای انتقال سیگنال بین دو دستگاه استفاده می شود.از میان این دستگاه ها می توان پیغامگیرها، تلفن های همراه، کامپیوتر های قابل حمل، شبکه های کامپیوتری، دستگاه های مکان یاب، سیستم های ماهواره ای و PDA ها را نام برد.تکنولوژی Wireless به سرعت در حال پیشرفت است و نقش کلیدی را در زندگی ما در سرتاسر دنیا ایفا می کند.

فواید تکنولوژی Wireless

تکنولوژی Wireless به کابر امکان استفاده از دستگاه های متفاوت ، بدون نیاز به سیم یا کابل ،  در حال حرکت  را می دهد.شما می توانید صنوق پست الکترونیکی خود را بررسی کنید، بازار بورس را زیر نظر بگیرید، اجناس مورد نیاز را خریداری کنید و یا حتی برنامه  تلویزیون مورد علاقه خود را  تماشا کنید.بسیاری از زمینه های کاری از جمله مراقبت های پزشکی، اجرا قوانین و سرویس های خدماتی احتیاج به تجهیزات Wireless دارند.تجهیزات Wireless به شما کمک می کند تا تمام اطلاعات را به راحتی برای مشتری خود به نمایش در بیاورید.از طرفی می توانید تمامی کارهای خود را در حال حرکت به سادگی به روز رسانی کنید و آن را به اطلاع همکاران خود برسانید.تکنولوژی Wireless در حال گسترش است تا بتواند ضمن کاهش هزینه ها، به شما امکان کار در هنگام حرکت را نیز بدهد.در مقایسه با شبکه های سیمی ، هزینه نگهداری شبکه های Wireless کمتر می باشد.شما می توانید از شبکه های Wireless برای انتقال اطلاعات از روی دریاها، کوهها و ... استفاده کنید و این در حالی است که برای انجام کار مشابه توسط شبکه های سیمی، کاری مشکل در پیش خواهید داشت.

سیستم های Wireless 

سیستم های Wireless می توانند به سه دسته اصلی تقسیم شوند : سیستم Wireless ثابت : از امواج رادیویی استفاده می کند و خط دید مستقیم برای برقراری ارتباط لازم دارد. بر خلاف تلفن های همراه و یا دیگر دستگاههای Wireless، این سیستم ها از آنتن های ثابت استفاده می کنند و به طور کلی می توانند جانشین مناسبی برای شبکه های کابلی باشند و می توانند برای ارتباطات پرسرعت اینترنت و یا تلویزیون مورد استفاده قرار گیرند.امواج رادیویی وجود دارند که می توانند اطلاعات بیشتری را انتقال دهند و در نتیجه از هزینه ها می کاهند. سیستم Wireless قابل حمل : دستگاهی است که معمولا خارج از خانه، دفتر کار و یا در وسایل نقلیه مورد استفاده قرار می گیرند.نمونه های این سیستم عبارتند از : تلفن های همراه، نوت بوکها، دستگاه های پیغام گیر و PDA ها.این سیتم از مایکروویو و امواج رادیویی جهت انتقال اطلاعات استفاده می کند. سیستم Wireless مادون قرمز : این سیستم از امواج مادون قرمز جهت انتقال سیگنالهایی محدود بهره می برد.این سیستم معمولا در دستگاه های کنترل از راه دور، تشخیص دهنده های حرکت، و دستگاه های بی سیم کامپیوترهای شخصی استفاده می شود.با پیشرفت حاصل در سالهای اخیر، این سیستم ها امکان اتصال کامپیوتر های نوت بوک و کامپیوتر های معمول به هم را نیز می دهند و شما به راحتی می توانید توسط این نوع از سیستم های Wireless ، شبکه های داخلی راه اندازی کنید.

آینده Wireless 

نسل سوم شبکه ها ،3G، نسل آینده شبکه های Wireless نامگذاری شده است.سیستم های 3G کمک می کنند تا صدا و تصویر و داده را با کیفیت مناسب و به سرعت انتقال دهیم.پیش بینی IDC برای کاربردی شدن 3G سال 2004 می باشد و تا آن موقع در حدود 29 میلیون کاربر m-commerce) mobile commerce) در آمریکا وجود خواهند داشت.از طرفی IBM معتقد است که بازار کلی تجهیزات Wireless در سال 2003 به رقمی بالغ بر 83 بیلیون دلار خواهد رسید.

دسته ها : علمی
جمعه بیست و سوم 12 1387 15:48

کیک نارگیلی 

مواد لازم :

آرد  یک و نیم لیوان
شکر  1 لیوان
شیر خشک  6 قاشق غذاخوری
آب  1 لیوان
تخم مرغ  3 عدد
روغن  نصف لیوان
وانیل  1 قاشق مرباخوری
بیکینگ پودر   2 قاشق غذاخوری
پودر نارگیل  نصف لیوان
 طرز تهیه :- روغن و شکر را به خوبی با هم مخلوط بکنید. - سپس تخم مرغ و شیر خشک را به آن اضافه کنید و خوب هم بزنید. - آب، وانیل و پودر نارگیل را به آن اضافه کنید و خوب با هم مخلوط کنید. - در آخر آرد را با بیکینگ پودر به مواد اضافه کنید و کمی هم بزنید. - ته ظرف کیک را چرب کنید و کمی آرد روی آن بپاشید. - مواد را داخل ظرف کیک بریزید. - ظرف کیک را در فری که قبلا گرم کرده اید، برای مدت یک ساعت با درجه حرارت 160 درجه سانتیگراد قرار دهید. 
دسته ها : متنوع
جمعه بیست و سوم 12 1387 15:47

یک ماسک برای رفع چروک 

ترکیبات مورد نیاز این ماسک عبارتند از:

دو فنجان سرکه،

نصف فنجان رازیانه خشک،

نصف فنجان بابونه خشک،

نصف فنجان گل رز خشک،

نصف فنجان شبدر قرمز خشک،


برای تهیه این ماسک گیاهان خشک شده را در سرکه گذاشته و به آرامی تکان دهید. در ظرف را بسته و آن را به مدت دو تا سه هفته در دمای 10 تا 15 درجه سانتی گراد نگه دارید. لازم است هر روز ظرف را به مدت 15 دقیقه تکان دهید.

پس از طی سه هفته، محلول را با صافی صاف کنید و در یک ظرف تمیز بریزید. برای هر بار مصرف کافی است صورتتان را با آب ولرم شست و شو داده و سپس خشک کنید. آن گاه محلول (سرکه و گیاهان خشک) را به نسبت شش به یک با آب مقطر رقیق کنید و سپس آن را روی صورتتان با حرکات چرخشی ماسا? دهید. دقت کنید ماسا? حداقل باید 15 دقیقه ادامه پیدا کند. حرکات ماسا? باید نرم و در جهت صحیح انجام شود تا موجب آسیب به پوست شما نشود. این محلول کمی قابض بوده و برای پوست های شل و کمی چرب و منافذ باز صورت بسیار مناسب است. بهتر است از این محلول یک روز در میان برای برطرف کردن چروک های صورت استفاده کنید.


یک راه دیگر برای مقابله با پیری پوست، بخور پوست با گیاهان جوان کننده است. برای تهیه این بخور کافی است یک قاشق سوپخوری بابونه را به همراه یک قاشق سوپ خوری رازیانه و یک قاشق سوپخوری گل رز خشک شده در یک کاسه آب جوش بریزید.


افرادی که پوست های خشک و حساس دارند بهتر است یک قاشق سوپ خوری گل همیشه بهار را به این بخور خود اضافه کنند و افرادی که پوست های چرب و آکنه دارند به جای گل همیشه بهار بهتر است از مرهم لیمو استفاده کنند. سپس طبق مراحلی که گفته شد، پوست صورتتان را با این معجون گیاهی بخور دهید.

شاید تصور کنید که این بخور ساده چه فایده ای می تواند برای پوست شما داشته باشد؟ حق با شماست. تا زمانی که این بخور را به صورت یک روز در میان، به همراه شست و شو و ماسا? با محلول سرکه ی گفته شده به مدت یک ماه انجام ندهید، متوجه تاثیر معجزه آسای آن نمی شوید!

جمعه بیست و سوم 12 1387 15:33

آموزش فتوشاپ (بخش اول)

فتوشاپ یکی از نرم افزارهای گرافیکی است که اساس کار آن بر پایه ی Bitmap می باشد. نرم افزار فتوشاپ متعلق به شرکت Adobe بوده و برای ویرایش تصاویر ، طراحی موارد گرافیکی چاپی یا غیر چاپی و ... مورد استفاده ی کاربران قرار می گیرد . ضمن اینکه این نرم افزار با چاپگرها و دستگاههای خروجی فیلم و زینک بصورت استاندارد هماهنگی دارد . برای مطالعه ی این دوره ی آموزشی نیاز است کاربران محترم آشنایی با سیستم عامل ویندوز داشته باشند . ضمنا سیستم شما باید دارای مشخصات سخت افزاری ذیل باشد : - حداقل سیستم مورد نیاز پنتیوم 233 - 16 مگابایت Ram - حدود 600 مگا بایت فضای آزاد - کارت گرافیکی 64 گیگا بایت حالتها و مدهای رنگ : مدلهای رنگ به صورت زیر می باشد : مدل RGB : مدل رنگ RGB - Red, Green , Blue- که در مانیتور ها و تلویزیون برای نمایش رنگها مورد استفاده قرار می گیرد. مقادیر هر یک از رنگهای اصلی RGB با عددی بین (255-0) نشان داده می شود . برای ایجاد رنگ سفید خالص مقادیر رنگهای اصلی RGB معادل 255 می باشد و برای ایجاد رنگ سیاه خالص مقادیر رنگ های اصلی RGB معادل صفر می شود . مدل CMYK : مدل رنگ CMYK معمولا برای چاپ مورد استفاده قرار می کیرد . در این مدل رنگها بر حسب درصد بیان می شوند . (Cyan – Magenta – Yellow - Black) این چهاررنگ بعنوان جوهر چاپ مورد استفاده قرار می گیرند. محدودة رنگی هر یک از ، (0 تا 100 ) تعریف می شود . مدل Grayscale : در این مدل تصاویر به صورت سیاه و سفید می باشند و در پنجره کانالهای فقط یک کانال Black مشاهده می شود . در این حالت طیف رنگی از سفید تا سیاه می باشد (سفید خاکستری سیاه ) و محدودة رنگی آن صفر تا 255 می باشد بنابراین بهتر است که برای کارهای تک رنگ مدیا حالت رنگی را روی Grayscale تنظیم نماییم . مدل Bitmap : Bitmap کوچکترین حجم اطلاعات برای هر پیکسل را به همراه دارد . اغلب ابزارهای برنامه فتو شاپ در حالت رنگ Bitmap قابل دسترسی نیستند . برای کار با ابزارها بهتر است ، تصاویر Bitmap را به انواع دیگر حالت رنگ تبدیل کنید . یک تصویر طرح بیتی (Bitmap) ، فقط شامل پیکسلهای سیاه و سفید است . تصویری که دارای چنین حالت رنگی است از درجه وضوح کمتری برخوردار است . به طور کلی در این حالت رنگ نمی توان از رنگهای دیگر و نیز لایه ها و فیلتر ها استفاده کرد . همچنین هیچ گونه تغییری به جز چرخش 60و 180 درجه و معکوس کردن در جهتهای افقی و عمودی روی تصویر اعمال نمی شود . (برای تبدیل یک فایل رنگی به حالت Bitmap،ابتدا باید تصویر را به حالت Grayscale تبدیل کنید . ) شروع کار : برنامه فتوشاپ محصول شرکت Adobe می باشد . هنگام نصب این نرم افزار بر روی سیستم ، لیست این برنامه ها هم نظیر دیگر برنامه ها در منوی Start می نشیند . جهت ورود به این برنامه مسیر زیر را طی می کنیم : Start > programs> adobe> photo shop 6 در نظر داشته باشید که فایل اجرایی این برنامه آیکونی شبیه یک چشم دارد . پس از کلیک بر روی فایل اجرایی ، برنامه فتو شاپ باز می شود . وقتی برای اولین بار ، فتو شاپ را باز می کنید ، جعبه ابزاری را در قسمت سمت چپ صفحه مشاهده میکنید که تمامی ابزارهای مربوط به طراحی در این Box موجود می باشد . در سمت راست نیز چهار پنجره قرار دارد . عنوان منوها در نوار منو قرار گرفته است . زمینه این پنجره میزکار (Desktop) محیط فتوشاپ می باشد . فتوشاپ بر خلاف سایر برنامه های گرافیکی به صورت خودکار صفحة جدیدی را برایتان باز نمی کند . برای باز کردن فایل جدید (بوم نقاشی) گزینة New را از منوی File انتخاب می کنیم ، با انتخاب این گزینه کادر New ظاهر می شود . Name : نام فایل را در این قسمت تایپ می کنیم . Width : پهنای فایل را در این قسمت وارد می کنیم و در کادر مقابل آن واحد را تعیین می کنیم . Height : ارتفاع فایل را در این قسمت وارد می کنیم و در کادر مقابل آن واحد را تعیین می کنیم . Resolution : این قسمت مربوط به تعداد نقاط جوهر بر اینچ است. این پارامتر به علت تعیین کیفیت تصویر از اهمیت زیادی برخوردار است. هرچه تفکیک پذیری بالاتر باشد ، کیفیت تصویر نیز بهتر می باشد . اما حافظة بیشتری را نیز مورد استفاده قرار می دهد . تفکیک پذیری مانیتور 72 نقطه بر اینچ و برای چاپ 300 نقطه بر اینچ (DPI) می باشد . ( به طور کلی کیفیت و وضوح تصویر بستگی به Resulation دارد .) Mode : در این قسمت مدیا حالت رنگ را مشخص می کنیم . طراحی برای چاپ با مد CMYK ، برای مانیتور RGB ، و ... Contents : زمینة بوم نقاشی را مشخص می کند ، که شامل سه حالت : White :سفید Background color : به رنگ B.G Transparent : بی رنگ ، می باشد . جعبه ابزار (Tool Box) مانند جعبه رنگ هنرمند نقاش است . یعنی ابزارهای مورد نیاز برای ترسیم ، رنگ آمیزی ، پاک کردن و سایر عملکردهای مربوط به تصویر را در خود جای داده است.

دسته ها : رایانه
جمعه بیست و سوم 12 1387 15:14

 هیچ کسی زیبا نمی شه
انقدر دوست دارم آه تو کتاب جا نمی شه ... پی چاره ام با حرفای الفبا نمی شه

من که هیچ ، ساعتمم دیوونته دروغ که نیست ... تو از اون روزی که رفتی خوابیده  پا نمی شه
هی می گم کاش که یه روز معجزه شه با همدیگه ... دو سه ساعتی بریم کنار دریا ، نمی شه

آسمون دلش گرفته ، مث اخمای تو ... یه گره افتاده رو پیشونیشو ، وا نمیشه

نامتم باهام لجه ، می خوام بذارمش کنار ... انقدر بد باهام ، هر چی کنم تا نمی شه

مگه کم ناز چشاتو کشیدم دسته گلم ؟ ... که دیگه یه ذره خندتم مال ما نمیشه

سرخیا مال تو ، هر چی زرده بفرس واسه من ... ماهی مثل تو که پنهون لای ابرا نمی شه

دیدی خواستن میون من و تو رو ابری کنن ؟ ... تو نفگتی بهشون برید ، چه حرفا ، نمی شه ؟

مگه از من چی شنیدی که یهو دلت شکست ... دل عاشق بیشتر از یک دفه رسوا نمی شه

چه شبایی که نشستم تا سحر به این امید ... که به هرکسی به جز من بگی نه ، یا نمی شه

روزی که خواستی بیای پیشم مث دیوونه ها ... از همه می پرسیدم پس چرا فردا نمی شه

اینه رسمش ؟ تا یه چیز شنیدی باورت بشه ؟ ... این جوری که قصه مون عبرت دنیا نمی شه

یعنی حق با شعر یه شاعر اون روزاش که گفت ؟...برو مجنون واسه تو هیچ کسی لیلا نمی شه

خوابتو دیدم و پرسیدم ازت کجا بودی ؟ ... گفتی طولانیه قصه ، توی رؤیا نمی شه

یادته ؟ تماس گرفتم که ببینم چی شده ؟ ... گفتی بعدا ، جایی ام ، صحبتش اینجا نمی شه

دفترم عادتشه ، فقط تو روش خط بکشی ... خودتم خوب می دونی بدون امضا نمی شه

تو رو باید تو تمام کتابا ، نه کمته ... حرف تو خلاصه نیس ، پس توی انشا نمی شه

چشاتو نمی شه گفت چه رنگیه بس که گلی ... هیچ چشی ، چش نزنم ، انقد زیبا نمی شه

راستی تو منو یادت رفته ، آره ؟ ... من همونم که بدون تو شباش به غیر یلدا نمی شه

با خودت قرار گذاشتی دیگه اسممو نگی ... جمله هات تموم می شه ، با نمی خوام ، با نمی شه

باشه هر چی تو بگی قبول ، فقط اینو بدون ... حکم قتلمم بدی ، هیچی کسی زیبا نمی شه

دسته ها : عاطفی
جمعه بیست و سوم 12 1387 15:7

چه کار کنیم که استرس نداشته باشیم؟

1- شتاب زده تصمیم گیری نکنید.

اگر هنگام تصمیم گیری آگاهی کافی ندارید، تصمیم نگیرید. می توانید بسیاری از تصمیم گیری ها را به حالت تعلیق درآورید. تا زمانی که تمام جوانب کار را به خوبی در نظر نگرفته اید صبر کنید. هرگز تصور نکنید اگردر یک حراجی خرید نکنید، فرصت بسیار مناسبی را از دست داده اید. صبر داشته باشید . تا زمانی که از مساله ای اطمینان کامل پیدا نکرده اید موافقت خود را اعلام نکنید.

2- بپذیرید که گاهی اوقات زندگی می تواند بسیار سخت و آزار دهنده باشد.

اهمیتی ندارد که تا چه اندازه در زندگی تان برنامه ریزی می کنید، یا تصور می کنید که تمام برنامه ریزی هایتان قرین موفقیت می شود. باور داشته باشید که برخی اتفاقات موجبات حیرت، ناراحتی یا دلخوری شما را فراهم می آورد و شما ناتوان از توضیح و تبیین علل آنها هستید. شاید خلق و خوی شما، فاکتورهای خارجی، شرایط آب و هوایی، وضعیت جسمانی و... یا ترکیبی از کلیه این عوامل تأثیر گذار باشند. در هر صورت، لازم است این موقعیت های ناجور و آزار دهنده را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرید. ایمان داشته باشید که آرامش و نشاط ، خیلی زودتر از آن چه که تصورش را می کنید از راه می رسد.

3- امان بدهید.

امروزه همه انتظار دارند که تلاششان خیلی زود به ثمر برسد. بنابراین بسیاری از افراد فوراً تسلیم شده و دست از تلاش برمی دارند. هیچ کتابی را تا به انتها نمی خوانند، سرمایه گذاری های مشترک را به هم می زنند، نواختن یک ساز را به تمامی یاد نمی گیرند و خیلی زود با دیگران قطع رابطه می کنند. اگر فکر می کنید کاری نتیجه فوری نمی دهد، خیلی سریع تسلیم نشوید. به تلاش خود ادامه دهید. صبور باشید. به ثمررسیدن هر کاری نیازمند گذشت زمان است.اگر چیزی ارزش به دست آوردن داشته باشد، بهتر است با صبر و تلاش آن را به دست آورید و تسلیم سختی های راه نشوید.

4- اگر هر روز صبح آشفته هستید، کمی زودتر از خواب بیدار شوید!

تاکنون چند بار از زبان دیگران شنیده اید که «من صبح ها به هیچ عنوان وقت کافی ندارم». این که چیزی نیست. وقت را خودتان بیافرینید. کافی است صبح ها زودتر از خواب برخیزید. با فراغ بال لباس بپوشید. صبحانه ای کامل بخورید و آن گاه به جایی که می خواهید بروید. به همین سادگی. بدین ترتیب در تمام طول روز به کلیه کارهای خود آهنگی آرام می دهید. شب هنگام زود به رختخواب بروید، آرام بخوابید و صبح ها زود از خواب برخیزید تا بدین ترتیب بتوانید فعالیت های روزمره تان را در کمال آرامش و بدون دستپاچگی انجام دهید.

5- شادمانی کردن را به تأخیر نیندازید.

اکثریت قریب به اتفاق انسان ها تمام عمر خود را تلف کرده و در کمین شادی به انتظاری بیهوده می نشینندد. به نظر آنها شادی در هر لحظه و در همه یافت می شود. شک ندارند شادی در انتظار است تا آنها تحصیلاتشان را به اتمام برسانند، صاحب شغل شوند، ازدواج کنند، بچه دار شوند، آنها را سروسامان بدهند، وضعیت ارث و میراثتشان را مشخص کنند، به سن بازنشستگی برسند و ... مسلم بدانید که با چنین روشی هیچ گاه روی شادی را نخواهید دید. شا دی را همین حالاجاودانه تجربه کنید. به جای آن که چشم به راه رخدادی بیرونی و اغواکننده بمانید، قدردان مواهب و نعمت هایتان باشد تا بتوانید طعم شادی را بچشید.

6- سعی نکنید همه چیز را بدانید.

نمی توانید از همه چیز سر در بیاورید. بنابراین همه حواس خود را معطوف آن مسایلی کنید که نیازمند و مشتاق دانستنش هستید. مسایلی که به زندگی تان جهت داده و آن را سهل تر، شادتر و خلاق تر می سازد. به منظور آموختن آن چه که سایرین می دانند و کمترین ارتباطی به شما ندارد خود را تحت فشار قرار ندهید. این رقابت نیست. شاید هزاران هزار مساله وجود داشته باشد که شما از آنها آگاه هستید ولی دیگران اطلاعی در آن زمینه ها ندارند. اما آیا درست است که با دانسته هایتان به جنگ آنها بروید؟ به اندازه ای که نیاز دارید، بدانید.

7- بیش از حد داوطلب نشوید.

وقتی انجام کاری را بیش از حد توان خود می بینید، یا می بینید که آن کار تمام وقت آزادتان را اشغال می کند، خود را داوطلب نکنید. داوطلب شدن خوب است، اما بر عهده گرفتن مسوولیت های سنگین مانع از آن می شود که به اندازه کافی به خانواده و روابط فردی تان بپردازید. اگر می بینید کاری شاق و توان فرساست، خیلی ساده جواب رد بدهید. هیچ کس دیگر به خوبی خودتان نمی تواند از شما مراقبت کند. اگر خود داوطلب شویم که بخشی از وقتمان را به فرزندان، دیدار از والدین و ایجاد محیطی سرشار از عشق در خانه اختصاص دهیم، آن گاه دیگر نیازی به یاری طلبیدن از دیگران حس نخواهد شد.

دسته ها : روانشناسی
جمعه بیست و سوم 12 1387 14:48
عشق از دیدگاه معلمین
دبیر زیست:عشق مرضی است که میکروب آن از راه چشم وارد بدن میشود.
دبیر شیمی:عشق تنها اسیدی است که در قلب اثر دارد.
دبیردینی:عشق یک موهبت الهی است که خداوند برای بندگانش هدیه کرده است.
دبیر ریاضی:نسبت عشق به بدن مثل نسبت خون است به بدن.
دبیر فیزیک:جوان مانند آهنربایی است که هر عشقی را به طرف خود جذب میکند.
دبیر ادبیات:عشق باید مثل عشق لیلی و مجنون پاک باشد.
دبیر ورزش:عشق یک توپ فوتبال است که به دروازه ی هر قلبی اصابت میکند!!!

دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 22:4

تو از بقیه خوشبخت تری

امروز که بیدار شدی بیشتر احساس سلامت کردی تا مریضی ، تو خوشبخت تر از یک میلیون نفری هستی که تا آخر این هفته بیشتر زنده نیستند.

اگر هیچ وقت خطر جنگ را تجرب نکرده ای و تنهایی زندان را حس نکرده ای ، در شمار 500 میلیون نفر آدم خوشبخت دنیا هستی .

اگر می توانی در یک جلسه مذهبی شرکت کنی بدون اینکه اذیت و آزار، دستگیری ، شکنجه و وحشت از مرگ داشته باشی خوشبخت تر از سه میلیون نفر در جهان هستی.

اگر در جیب یا کیف خود پول داری و می توانی گاهی کمی پول خرج کنی ، جزو 8 درصد آدمهای پولدار دنیایی.

اگر پدر و مادرت هنوز زنده اند و هنوز با هم زندگی می کنند . تو واقعا بی نظیری!

اگر سرت را بالا می گیری و لبخند می زنی و احساس خوبی داری ، تو خوشبختی ، چون خیلی ها می توانند این کار را بکنند ، ولی اکثرا نمی کنند.

اگر امروز و دیروز دعا کردی ، واقعا خوشبختی ، چون اعتقاد داری که خدا صدای ما را می شنود و به ما جواب می دهد.

اگر می توانی این مطلب را بخوانی خوشبخت تر از کسانی هستی که نمی توانند این مطلب را بخوانند .

دسته ها : روانشناسی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 21:42

بذار دنیا جلوت کم بیاره

این مقاله به پنج قاعده ی کلیدی موفّقیّت تضمینی در تمام صحنه های زندگی اشاره می کنیم. قاعده هائی که اگر به درستی درک شوند، و با همّت و پشتکار و سماجت درونی اشخاص پیگیری و اجرا شوند، می توانند موفّقیّت تضمینی آن اشخاص را در هر حوزه ای از زندگی، باعث شوند:

 قاعده ی اوّل:
اگر به این نتیجه رسیده ایم که کاری باید انجام شود، پس بدون هیچ بهانه جویی و معطّلی و با جدّیّت، کمر همّت ببندیم که آن کار انجام شود.

 قاعده ی دوّم:
کاری که باید انجام شود را همین الان انجام بدهیم.

قاعده ی سوّم:
مهم نیست که از کاری که باید انجام شود خوشمان بیاید یا خوشمان نیاید! چون باید انجام شود، پس در هر حالت و روحیّه ای که باشیم با جدّیّت و سرسختی و یک دندگی تمام آن کار را انجام می دهیم.

قاعده ی چهارم:
وقتی کار انجام شد آرام نمی گیریم و به این می اندیشیم که کار بعدی که باید حتماً انجام شود کدام است.
قاعده ی پنجم:
سراغ قاعده ی اوّل می رویم!
حال یک دقیقه سکوت می کنیم و می گذاریم آن چه با صدای بلند خواندیم ،دوباره در وجود ما جاری شود تا برایمان قابل درک شود.

(بعد از یک دقیقه سکوت)
خوب دوستان راز موفّقیّت صد در صد را فهمیدید!؟ راز موفّقیّت حتمی در تمام امور زندگی همین پنج قاعده ای است که الان با هم با صدای بلند خواندیم. خوب فکر کنید و ببینید چقدر موفّقیّت ساده است و ما به راستی چقدر می توانیم خودمان را کاهل و سست و ضعیف بسازیم که از پس چنین کار ساده ای برنیاییم؟!
قاعده ی یک می گوید که به هر حال مجموعه ای از شرایط زندگی و استعدادهای درونی و نیازهای شخصی و خانوادگی و اجتماعی تو را وادار می سازند که یک سری کارها را حتماً و بدون قید و شرط انجام دهی! مثلاً برای فارغ التّحصیل شدن از دبیرستان و قبولی در دانشگاه لازم است یک سری درس ها را خوب و دقیق بخوانی! خوب شروع کن! معطّل چه هستی! بالاخره تو و خانواده به این نتیجه رسیده اید که الان وقت درس خواندن است. پس چرا دایم خودت را به کم هوشی و بی خیالی می زنی و وقتت را تلف می کنی. شروع کن!
اگر بیکاری و برای کسب درآمد و جمع آوری سرمایه مجبوری مدّتی را به خدمتکاری و کارهای ساده مشغول شوی، پس چرا دایم در رختخواب غلت می زنی و شروع نمی کنی؟ چرا صدای دستگاه پخش موسیقی را زیاد کرده ای و خودت را درون اتاقت محبوس کرده و با موجودات خیالی ات مشغول گپ زدن شده ای.

آهای! با تو هستم برخیز و جارو را در دست بگیر و کارت را شروع کن. بله حق با توست! تو قرار بوده مدیر یک شرکت بزرگ شوی. هنوز هم می توانی بشوی. هیچ کس به جز تو نمی تواند و حق ندارد در مورد مدیر شدن یا نشدن تو صحبت کند.اما الان شرایط چیز دیگری از تو می خواهد. برخیز و شروع کن. چرا ایستاده ای و خودت را در آیینه نگاه می کنی؟
شاید هم یک زن خانه دار هستی و باید امروز کلّی ظرف و لباس بشویی و غذا بپزی و خرید کنی و بچه ها را حمّام ببری و خلاصه کلی کار برای انجام دادن داری. پس چرا روی مبل خوابیده ای و به میز صبحانه زل زده ای، پاشو و کاری بکن. الان و امروز این کاری است که باید انجام شود و تو هم باید انجام دهی. پس برخیز و شروع کن.
قاعده ی دوّم می گوید: وقتی همین الان وجود دارد، چرا کاری را که باید حتماً انجام شود به بعد موکول میکنی. اصلاً به من بگو چه کار داری می کنی! ورزش می کنی؟ امّا تو که الان باید کاری دیگر انجام دهی؟ چرا اوّل آن "باید" را تمام نمی کنی و با تعویق و تاخیر بی دلیل، دایم اوضاع را بر ضدّ خودت بدتر می سازی. وقتی به این نتیجه رسیده ای که آن کار حتماً و باید انجام شود دیگر چرا خودت را به کارهای حاشیه ای و جنبی سرگرم ساخته ای. همین الان زمان برای انجام آن کار لازم و ضروری در اختیار تو گذاشته شده. تو چرا این زمانی را که متعلّق به کار مهم و ضروری است، برای انجام کاری فرعی و حاشیه ای صرف می کنی؟
قاعده ی سوّم می گوید که: اصلاً مهم نیست از انجام آن کار ضروری خوشت می آید یا نه! خوش آمدن یا خوش نیامدن تو اصلاً اهمیتی ندارد. مهم این است که آن کار الزامی و ضروری باید در زمان خودش به طور کامل و بی نقص و توسط شخص تو انجام شود.
این که تو خوشت نمی آید یا ترجیح می دهی به کار دیگری بپردازی، الان اصلاً مهم نیست.اگر شور و شوق کم داری، از هر جا که فکرت می رسد قرض بگیر و بدون بهانه جویی و معطّلی بی مورد، کار را انجام بده.
این کار مال توست. سود و منفعت آن هم به نفع توست. پس این که خوشت نمی آید یا زیاد در شان شخصیت ذهنی تو نیست دیگر چه صیغه ای است؟ آخر مگر قرار است همه کارهای عالم اوّل به مذاق تو مورد پسند افتد و بعد در دستور کار طبیعت قرار گیرد؟ اصلاً این طور نیست! اتفاقاً بعضی از کارهایی که باید حتماً توسط تو و همین الان انجام شوند، به هیچ وجه جذاب و خواستنی نیستند. تمیز کردن وان حمام و کاسه توالت و یا جمع کردن آشغال ها و یا مرتب ساختن و نظافت اتاق کار مشترک خودت با دیگران و یا کار در گاراژ و دست و صورت خود را روغنی کردن و یا دودکش را تمیز کردن و هزاران کار دیگر که معلوم است خیلی ها دوست ندارند، انجام دهند. اما راهی برای گریز نیست. تو باید این کارهای الزامی و ضروری را به هر قیمتی که شده همین الان به طور کامل و بی نقص انجام دهی و شخص تو هم برای این کار فعلاً انتخاب شده است.
پس چرا معطّل می کنی و با لوس بازی و ادا و اصول های عجیب و غریب و داد و فریاد و خودکشی و اعتیاد و صدها کار فرعی و بی معنای دیگر سعی می کنی نفرت خودت را از کاری که باید انجام دهی به نمایش بگذاری.

دوست خوب من! آیا هیچ می دانی که وقتی کاری را باید حتماً انجام دهی، دیگر عشق و نفرت تو در این میان هیچ اهمیّتی ندارند و قضاوت این موضوع را به هر کسی بسپارید آن ها هم خواهند گفت که خوب! کاری را که باید انجام دهی، انجام بده و خودت را خلاص کن!
می فهمی! حتّی دیگران هم با تو همدردی نمی کنند و برای نفرت و بیزاری تو در انجام کاری که نفعش متعلّق به توست و باید انجام دهی هیچ ارزشی قایل نیستند. پس همه ی داد و فریادها و نمایش ها و تظاهرات روانی که از خود نشان می دهی بیهوده است و دیر یا زود باید تسلیم شوی و در شرایط بدتری کاری که دوست نداری را انجام دهی. پس چرا کار را به آن جا می کشانی؟! همین الان نسبت به دوست داشتن یا دوست نداشتن کارهایی که انجامشان وظیفه ی توست بی اعتنا شو و این کارها را به هر قیمتی که هست با تمام دقّت و حواس و کمالی که در خود سراغ داری انجام بده تا تمام شود.
و وقتی کار تمام شد، استراحت کوتاهی کن و بلافاصله سراغ کار بعدی برو! بله دوست من! موفّق ها وقت زیادی برای تلف کردن ندارند. مثلاً شاید در حوزه ی تحصیل یا امور منزل کارها را سر و سامان دادی. امّا اگر نگاهی به دفترچه ی فعّالیّت های ضروری ات بیندازی خواهی دید که در شاخه ها و حوزه های دیگر زندگی هنوز ده ها کار دیگر باقی مانده است که حتماً باید انجام شوند. پس چرا معطّلی و وقت خود را به میهمانی گرفتن و استراحت بیش از حد تلف می کنی. سریع کار مهم بعدی را برای خودت مشخّص کن و همین الان چه دلت بخواهد یا نخواهد انجام بده. بدون تاخیر و بهانه جویی و به طور کامل و بی نقص!
می بینی دوست من، خیلی ساده است! تو با انجام این چرخه پایان ناپذیر، تغییرات شگرفی را در زندگی خود باعث می شوی و بعد از مدتی به جرگه ی موفّق ها می پیوندی. تو از الان به بعد دیگر یک موفّق صد در صد هستی!

 منبع:مجموعه سخنرانی های آنتونی رابینزبرای تقویّت انگیزش   

دسته ها : روانشناسی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 21:38

آشپزخانه به مثابه قلب خانه است و خانم های خانه دار اکثر اوقات روزشان را در این مکان سپری می کنند. پس علاوه بر این که آشپزخانه باید جای کافی برای قرار دادن وسایل مختلف داشته باشد و از حداکثر فضای آن برای چینش وسایل استفاده شود، باید مکانی امن برای آشپزی و حتی برای بچه ها باشد. در تصاویر چندین نمونه از ابتکارهایی تازه برای آشپزخانه را مشاهده می کنید. با این راه حل ها، با استفاده بهینه از فضای آشپزخانه، دیگر نگران کمبود جا نباشید

1- قفسه مخصوص سبزیجات در کابینت:در یک کابینت ساده که به شکل یک چهارچوب است با تعبیه قفسه های ساده پلاستیکی، مکانی برای قرار دادن سیب زمینی، پیاز و سبزیجاتی دیگر می سازید که در فضای آزاد نگهداری می شوند. برای استفاده آسان تر، این قفسه ها به صورت کشویی ساخته شده اند.

2- استفاده از قفسه کوچک برای جای دادن قابلمه های بزرگ:با تعبیه قفسه ای به شکل یک نیم دایره، به آسانی با باز و بسته کردن در کابینت قفسه ها به همراه در به قسمت بیرون منتقل می شوند.

3- جای مخصوص مواد شوینده در کابینت ظرفشویی:قسمت پایین کابینت ظرفشویی، جای مناسبی برای قرار دادن مواد شوینده و ... است، برای حفظ بیشتر این مواد، با تعبیه قفسه فلزی در قسمت داخلی در کابینت، می توان از بقیه فضای داخل کابینت برای مصارف دیگر استفاده کرد

4- کمدچه به شکل ویترین:در کابینت های جدید، به جای تعبیه ویترین هایی با درهای شیشه ای، از کمدچه های ساده ای با درهایی از جنس پلاستیک مات، استفاده می شود. در تصاویر، دو مدل از این کمدچه های تزئینی را مشاهده می کنید. درهای یکی، به شکل کرکره در قسمت بالا جمع می شوند و دیگری یک کمدچه ساده که قفسه های آن فلزی و به صورت ریلی تعبیه شده است که به آسانی جابه جا می شود.

5- قفسه های ساده به شکل کیسه:در این مدل ابتکار بسیار جالبی صورت گرفته است. برای نگهداری خوراکی هایی مثل پفک، شکلات و ... که در بسته بندی نگهداری می شوند، طبقات مخصوصی ساخته شده که بسیار ساده هستند و به آسانی قابل استفاده می باشند. در این مدل دو عدد چهارچوب فلزی به شکل کشو تعبیه شده که سبدی حصیری داخل آن قرار گرفته و از فضای داخل سبد برای نگهداری این خوراکی ها استفاده می شود.

6- کشویی بزرگ برای یک سرویس قاشق و چنگال کامل:این کشوی کم حجم و باریک، با فضایی کاملاً تقسیم بندی شده قابلیت این را دارد که یک سرویس قاشق و چنگال داخل آن جای گیرد. بدین ترتیب در یک فضای تقسیم بندی شده، هر چیز در جای مناسب خود نگهداری می شود.

7- قفسه ای به شکل دایره برای قابلمه ها:قابلمه از جمله ظروف حجیمی است که فضای زیادی اشغال می کند و معمولاً برای اشغال جای کمتر، چند عدد از آنها را داخل یکدیگر قرار داده و در کابینت قرار می دهیم و در هنگم استفاده نیز با مشکلاتی مواجه می شویم اما در این مدل ساده قفسه ای به شکل دایره تعبیه شده است و به وسیله یک محور در قسمت میانی به آسانی می چرخد و ظرف مورد نظرتان را به راحتی پیدا خواهید کرد که البته بهتر است برای دسترسی بیشتر به ظروف، این مدل در محلی نزدیک به اجاق گاز قرار گیرد.

دسته ها : متنوع
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 21:21

طالع بینی عشق در ماه های مختلف

متولدین فروردین ماه

به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها و پرنسس ها سر میکند
قلبا عاشق است و در عشق پا برجاست

متولدین اردیبهشت ماه

عاشقی بی قرار است و کمرو ولی پرشهامت.
موسیقی بر او تاثیر فراوان دارد

متولدین خرداد ماه

بر عشق ما هیچ چیز ناممکن نیست
بهترین عاشق دنیاست و گفتارها و دل او پر از رویاهای عاشقانه است

متولدین تیر ماه

دلی نازک و پر از محبت و از دل سوختن می هراسد

متولدین مرداد ماه

عاشق پیشه است و بی عشق زندگی نمیکند

متولدین شهریور ماه

تا اخرین لحظه عمر ان را در قلبم نگاه خوهم داشت
عشق او شعله ای کوچک ولی جاودان است و در پی عشقی حقیقی است

متولدین مهرماه

در امور عشق ورزیده است و زندگی اش پر از ماجراهای عاشقانه است
زن متولد مهر عشق خود را در عمل نیز یه اثبات می رساند

متولدین ابان ماه

هیجان عشق برای او زیبا و پر از جاذبه است و در عشق صادق است

متولدین اذر ماه

خوش بین است و راستگو و شاید نگاهی شاعرانه به عشق داشته باشد

متولدین دی ماه

شاید در ظاهر بی احساس باشد .ولی در قلب گرم و پر از عشق دارد

متولدین بهمن ماه

عشق خود را دیر ابراز میکند و عاشق ازادی است. اولین عشق اپ قلبش را به تپش در می اورد و هرگز فراموش نخواهد شد.

متولدین اسفند ماه
در عشق بی نظیر است. جذاب و پر نشاط است. احساساتی و رویایی است.

دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 21:11
بسیاری از صفات جسمی و روحی کودک وراثتی می باشد اما استفاده بعضی از میوه ها ، سبزی ها و غذاها می تواند در بعضی از صفات کودک اثر گذارد .به گزارش ایونا ، رنگ پوست نوزاد ، بهترین معرف کبد و غدد داخلی مادر است .بنابراین برای این که فرزندانتان رنگ و روی خوبی داشته باشد و کبدش هم سلامت باشد در هنگام آبستنی به سراغ دوستان کبد بروید بهترین دوست کبد ، روغن زیتون است .غیر از روغن زیتون ، روغن ماهی ، کره ، روغنهای نباتی ، خیار ، کاهو ، کاسنی ، هویج زرشک ، عناب و نعنای دم کرده برای خوش آب و رنگ شدن نوزاد فوق العاده موثر است .خوردن میوه و سبزی هایی که ویتامین ث دارند در رنگ طفل موثر است و آنان را زیبا می کند .رنگ خفه و تیرهخوردن غذاهای مانده و فاسد ، مخصوصا گوشتی که تولید مسمومیت می نماید ، رنگ نوزاد را تیره و مایل به زرد می کند .پر خوری و علاقه به خوردن غذاهای یکنواخت رنگ کودک را تیره و خفه و مایل به زردی می نماید .استنشاق دود زغال ، سیگار کشیدن و حتی در اتاقهای پر جمعیت نیز در تیرگی رنگ نوزاد دخالت دارد .رنگ مو1)برای آن که نوزاد موی مشکی داشته باشد :برای مشکی شدن موی سر نوزاد ویتامین د لازم است .بنابراین استفاده از حرارت آفتاب در حد متعادل و خوراکی های که ویتامین های آن را دارند می تواند در مشکی شدن موی اثر بگذارد و نیز استفاده از غذاهایی که دارای مواد گوگردی هستند .خوشبختانه گوگرد در اغلب غذاها مخصوصا پیاز ، سفیده تخم مرغ ، کلم ، خیار ، ترب به مقدار کافی موجود است ، افراط در خوردن شنبلیله نیز مو را مشکی می کند .1) برای خرمایی شدن موی نوزاد :وقتی مادر ویتامین به قدر زیاد داشته باشد و از ویتامین آ به مقدار زیاد استفاده کند موی نوزادش خرمایی می شود .خوردن روغن ماهی هنگام حاملگی به این موضوع کمک می کند .3)برای این که نوزاد سرخ مو شود :وقتی آفتاب به سر و بدن مادر نرسد و مصرف ویتامین ها علی الخصوص ویتامین د کم باشد موی نوزاد سرخ خواهد شد پوست این اطفال چربی کمتری دارد .2) بور شدن موی سر نوزاد :وقتی به علل زیر ویتامین د به جنین نرسد موی او بور می شود- مادر زیاد استحمام نماید- مادر به قدر کافی از نور آفتاب استفاده نکند- نطفه کمی علیل بوده یا متعلق به یک مرد الکلی باشد و یا آمیزش به هنگام مستی پدر باشد و یا مادر الکلی باشد .

- نطفه متعلق به یک مرد پیر بوده یا اساسا نیروی جنسی کافی نباشد .

پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 20:47

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که اب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به ارزوهای مهال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطردود لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین افتاب گردانبرای بفشیه بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تو را برای لبخند تلخ لحظه ها

 پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دارم 

دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 16:40
یک حقیقت تلخ

یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره ... یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره

یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره ... می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره

یه نفر از بس بزرگه خونشون گم می شه توش ... اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره

بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره ... انتخابم می کنه ، پولشو اما نداره

یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه ... اون یکی مداد برای آب و بابا نداره

یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی ... اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره

یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد ... مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره

یه نفر تولدش مهمونیه ، همه میان ... یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره

یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش ... یکی داره می میره ، خرج مداوا نداره

یکی انشاشو می ده توی خونه صحیح کنن ... یکی از بر شده درد و ، دیگه انشا نداره

یه نفر می ارزه امضاش به هزار تا عالمی ... یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره

تو کلاس صحبت چیزی می شه که همه دارن ... یکی می پرسه آخه چرا مال ما نداره

یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا ... یکی انقد دیده که میل تماشا نداره

یکی از واحدای بالای برجشون می گه ... یکی اما خونشون اتاق بالا نداره

یکی جای خاله بازی کلاس شنا می ره ... یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره

یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره ... یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره

یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه ... یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره

یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس ... یکی هم برای گرمای دساش ها نداره

دخترک می گه خدا چرا ما .... مادرش می گه ... عوضش دخترکم ، او خونه لیلا نداره

یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه ... هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره

یکی آزمایش نوشتن واسش ،اما نمی ره ... می گه نزدیکیای ما آزمایشگا نداره

بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل و ... مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤیا نداره

یه نفر تمام روزا و شباش طولانیه ... پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره

یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم ... دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره

راستی اسمو واسه لمس بهتر قصه می گم ... ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره ؟

بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره ... یه چیزایی داره توش که توی دنیا نداره

همیشه تو دنیا کلی فرق بین آدما ... این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره

خدا به هر کسی هر چیزی دلش می خواد بده ... همه چی دست اونه ، ربطی به شعرا نداره

آدما از یه جا اومدن ، همه می رن یه جا ... اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره

کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت ... با نمی شه ، با نمی خوام ، با نشد ، با نداره
دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 16:40
من متولد 29 آبان 1356هستم.
متولد و ساکن تهران هستم.
من از هشت سالگی شعر را شروع کردم .
من تقریباً سه سال و نیم سن داشتم که عمل آب مروارید روی چشمم انجام شد .
سه نظر راجع به این عمل وجود داره .
یک سری از پزشک ها معتقد هستند که دستگاه های بیمارستان عفونی بوده و عصب چشم راست من از بین رفته و چشم چپ هم ضعیف شده .
یک سری هم این اشتباه رو می گذارند به حساب ناشی بودن و سهل انگاری پزشک .
به هر حال من می گذارم به حساب یک کلید طلایی که در تقدیر انسان وقتی نهفته باشه تمام اتفاقاتی
که میافته به نظر من بهانه هست .
البته من خیلی از تصویرها رو یادمه .
یک عروسک دارم که مال دو سالگیم هست به اسم " نینا " که کاملاً اون رو یادمه و یک پلنگ صورتی ... و عینک ذره بینی که خوشخبتانه دیگه نمی زنم!
و رنگها رو هم بخصوص یادم میاد مخصوصأ رنگ سرخ .
من همیشه دسته گلهای عروس ها رو خراب می کردم و گل سرخ ها رو همیشه می چیدم !
بیشترین گل ها رو هم از دسته گل عروسی خالم چیدم که همین جا ازشون معذرت خواهی می کنم !
من نه تا کتاب منتشر شده دارم که دو تا از اونها نثر هست .
یکی رو سال 1380 منتشر کردم به اسم "نامه هایی که پاره کردم "
و یکی دیگه از اونها اردیبهشت سال جاری ( 1383 ) منتشر شد به نام "نامه هایی که پاره کرد ی"

...
این سلسله مراتب نامه های عاشقانه ای هست که هر چند سال یک بار نوشته میشه .
بسیاری از دوستان، حتی از خارج از ایران بعد از انتشار کتاب اول نثر من جواب تک تک این نامه ها رو دادند
و این برای من خیلی زیبا بود و نامه های خواننده گان رو در کتاب دوم چاپ کردم .
اولین کتاب من "پروانه ات خواهم ماند " نام داره .
داستان این برمی گرده به کارگردان خوب شبکه سه تلویزیون ایران آقای کاشانی که من خیلی ازشون تشکر می کنم
و همیشه هم گفتم که آغاز کار من با ایشون بود .
ایشون کارگردان یک برنامه تلویزیونی بودند به نام "شب های تابستان " که از شبکه اول سیما پخش می شد .
قرار یک مصاحبه ای رو برای من و برای المپیاد گذاشتند و در اون سوالاتی می کردند .
در این سوالات رسیدیم به شعر و ادبیات و آخرش گفتند یک تفعل به حافظ بزن و بخون .
اتفاقاً شعر"چو بشنوی سخن اهل دل نگو که خطاست " در اومد .
اون رو خوندم و تموم شد .
چند ماه بعد از اون مصاحبه با من تماس گرفتند و گفتند که یک جنگ اجتماعی رو در شبکه سه سیما تشکیل دادند
و به من گفتند که تو حاضری اجرای بخش ادبی اون رو به عهده بگیری؟
این کار رو قبول کردم و کار خیلی قشنگی هم بود .
یک سال و نیم این کار رو به شکل مداوم انجام دادم که خوشبختانه با استقبال خیلی زیادی هم مواجه شد .
من هفته ای یک بار باید همه نامه ها رو بررسی می کردم و جواب می دادم .
تا اینکه این برنامه هم مثل همه قصه ها و نامه ها تموم شد .
بعد از این کار آقای کاشانی پیشنهاد کردند حالا شعرهایی که توی این جنگ خوندی رو در قالب یک کتاب ارائه بده .
من هم این کار رو کردم و همین جا از نشر معین و پروین هم تشکر می کنم
و از ناشر بسیار گلم آقای رامسری که هر سال به من قول دادند که برای اردیبهشت که نمایشگاه کتاب هست، کتاب من رو برسونند .
تا حالاهیچ وقت هم بد قولی نکردند و من هم خیلی ازشون تشکر می کنم .
رشته دبیرستان من انسانی بود اما رشته دانشکده من متاسفانه حقوق قضایی دانشگاه تهران بود .
من خودم ادبیات رو دوست داشتم .
زمان انتخاب رشته که رسید، همه مخصوصاً کادر مدرسه ای که توش تحصیل می کردم گفتند به خاطر معدلت حقوق بخون !
من فکر می کردم شاید قسمت های عملی این رشته بتونه من رو جذب بکنه .
مثل رفتن به دادگاه، زندان ها و ...
چون این جاها با احساسات مردم ارتباط داره و میتونه برای کسی که عشق به شعر و ادبیات داره مؤثر باشه.
ولی متاسفانه ما حتی یک جلسه عملی هم توی دانشگاه تهرانی که این همه ازش صحبت می کنند نداشتیم !
یعنی چهارسال تئوری خوندیم .
ترم دوم بود که من متاسفانه متوجه شدم و دیدم که نمی تونم این رشته رو تحمل کنم !
اما به اصرار مادرم این چهارسال رو تموم کردم و کاملاً درس رو بوسیدم و گذاشتم کنار ...
دسته ها :
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 16:34
صورت حضرت
در روایات در وصف چهره و صورت حضرت مهدى (ع) چنین آمده است: سیمایى چون ماه تابان دارد و چهره اش گرد و درخشان است. (1) پیشانى باز و نورانى، بینى کشیده و باریک دارد (2) چهره ای چون دینار گرد وگلگون است. (3) دیدگانش سرمه کشیده، محاسن مبارکش پر مو و برگونه راست او خالى جذاب است. (4)
1. بحار الانوار ج50 ص 78 منتخب الاثرص 185.
2. کشف الغمه ج 3 ص 259 بحار الانوار ج 51 ص 80 و 90.
3. بحار الانوار ج 1 5 ص 77 الزام الناصب ص 139.
4. کشف الغمه ج 3 ص 260.
---------------------------------------------
قد و قامت حضرت
در وصف قد و قامت حضرت مهدى(ع) آمده است: راست قامت است، اما نه دراز قد. (1) قد مبارکش مانند شاخه درخت بان که سروقدان را به آن تشبیه مى کنند و یا چوب ریحان است. (2)
1. الزام الناصب ص 138.
2. روزگار رهایی ج1 ص169.
----------------------------------------------------
اندام حضرت(ع)
ابو بصیر می گوید به امام صادق(ع) گفتم: از پدر شماشنیده ام که امام زمان(ع) سینه اى گشاده وکتف هایى باز و عریض دارد.
حضرت فرمود: ای ابا محمد پدرم زره پیامبر(ص) را پوشید، ولى برایش بلند بود، به طورى که بر زمین مى رسید. من نیز آن را پوشیدم، ولى بر قامتم بلند بود، ولى آن زره بر قامت حضرت قائم(ع) چنان مناسب واندازه است که بر بدن رسول خدا(ص) اندازه بود و قسمت پایین آن زره کوتاه است، به طورى که هر بیننده گمان می کند، اطراف آن را گره زد ه اند. (1)
ریان بن صلت می گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: آیا شما صاحب امر هستید؟
فرمود: من امام وصاحب امر هستم، ولى نه آن صاحب امرى که زمین را از عدل وداد پر می کند. حضرت قائم کسى است که وقتى ظهور می کند، در سن پیران است، ولى به نظر جوان مى آید. اندامى قوى وتنومند دارد به طورى که اگر دست را به سوى بزرگترین درخت دراز کند، آن را از ریشه بیرون مى آورد و اگر میان کوه ها فریاد برآورد، صخره ها را مى شکند واز جا کنده مى شود.(2)
پیامبر(ص) فرمود: او از فرزندان من است، اندامش چونان مردان بنى اسرائیل سخت وستبر است. (3)
در دیگر روایات آمده است: راست قامت است ولى نه دراز قد، چهار شانه است ولى نه کوتوله ،خلقت او معتدل است. شکمى چاق، ران هایى پرگوشت و اندامى متناسب دارد .(4)
1. بحار الانوار ج152 ص 319 ، اثبات الهداة ج 3 ص 440 و 520.
2. کمال الدین ج 2 ص 48، اعلام الوری ص 407 ، کشف الغمه ج 3 ص314.
3. ملاحم ابن طاووس ص 142.
4. روزگار رهایی ج 1 ص 121
------------------------------------------------
ابروهاى حضرت
در روایات در وصف ابروهاى حضرت مهدى (ع) چنین آمده است:
ابروهایش به طرف صورتش فرو هشته است. (1) ابروهایى کشیده دارد. (2) ابروانى به هم رسیده دارد. (3)
1. الزام الناصب ص 138.
2. همان ص 138.
3. همان ص 138.
------------------------------------
پیشانى حضرت
روایات ، نشانى حضرت مهدى (ع) را چنین توصیف کرده است:
پیشانى باز و درخشان.
--------------------------------------
چشمان حضرت
در وصف چشمان حضرت آمده است:
دیدگانى مشکى و سرمه کشیده دارد. (1) و از شب زنده دارى فرو رفته است.(2)
1. کشف الغمه ج3 ص 260 و276 ، منتخب الاثر 166 ، بحار الانوار ج 52 ص 51.
2. الزام الناصب ص 3810.
------------------------------------------
رنگ چهره حضرت
در روایات رنگ چهره حضرت مهدى (ع) چنین آمده است:
رنگش عربى گندم گون است . (1) هاله اى از نور او را احاطه کرده است. (2) صورتى نقره فام و چهره اى گلگون دارد. (3)
1.منتخب الاثر ص 185بحار الانوار ج 50 ص78.
2. کشف الغمه ج 3 ص 259 و269 منتخب الاثر ص147.
3. منتخب الاثر ص157 بحار الانوار ج 51 ص35.
----------------------------
گونه حضرت
در روایات آمده است که برگونه راست حضرت قائم (ع) خالى جذاب وجود دارد .(1) مانند دانه مشک که بر قطعه عنبر سائیده باشند. (2)
1. کشف الغمه ج 3 ص 260 ، منتخب الاثر ص166 ، ینابیع الموده ج 3 ص 35.
2. الزام النا صب ص 138 ، الامام المهدى ص337.
-------------------------------------
محاسن حضرت
در روایات آمده است:
محاسن ریش(ع) مبارکش پر مو و مشکى است (1)
1. کشف الغمه ج 3 ص260 و276، منتخب الاثر ص 166، بحارالانوار ج51 ص 36.
-----------------------------------------
دندان حضرت
در روایات درباره دندان هاى حضرت چنین آمده است:
دندان هایش چون شانه ظریف، منظم وجدا از هم است. (1) دندان هایى شفاف دارد. (2) دندان هاى ثنایایش براق و از هم جدا است .(3)
1. بحار الانوار ج 15 ص 77 ، کشف الغمه ج 3 ص 260 و 277.
2. غیبة نعمانى ص 141، منتخب الاثر ص 150.
3.منتخب الاثرص 165.
-----------------------------------
علامت پشت
در پشت مبارک رسول خدا(ص) علامتى بودکه آن را ختم نبوت گویند.
حضرت مهدى (ع) نیز علامتى در پشت دارد مانند علامت پشت مبارک رسول خدا(ص) که برخى از آن به ختم وصایت تعبیر کرده اند. (1)
1. نجم الثاقب باب سوم.
-------------------------------------------
شمایل حضرت
صفات ومشخصات حضرت مهدى (ع) که در احادیث وروایات آمده بسیار است .
مرحوم مجلسى درکتاب غیبت شیخ طوسى از امام باقر(ع) نقل مى کند که امیر المؤمنین (ع) در منبر فرمود: مردى از دودمان من، در آخر الزمان ظهور مى کند که رنگش سفید مایل به سرخى وشکمش عریض، ران هایش پهن، استخوان شانه هایش درشت و در پشت وى دو خال است: یکى به رنگ پوست بدنش و دیگرى شبیه خال پیامبر(ص) است .
دو نام دارد: یکى مخفى ودیگرى ظاهر، نامى که مخفى است احمد ونامى که ظاهر است محمد مى باشد.(1)
روزى امیرالمؤمنین (ع) نگاهى به امام حسین (ع) کرد و فرمود: این پسر من آقاست، چنان که پیغمبر نیز او را آقا نامید، خداوند از دودمان او مردى همنام پیغمبر(ص) به وجود آورد که در خوى وسیرت مانند خود آن حضرت است. پیشانى اش باز، بینى اش کشیده، میان برآمده، شکمش فربه، ران هایش پرگوشت ودر ران راستش خالى است ومیان دندان هاى ثنایایش باز ست... .(2)
درکتاب فصول المهمَه آمده است: مهدى موعود جوانى متوسط القامه، نیکورو و خوش موى است موى سرش بر روى دوش هایش ریخته است. بینى اش باریک و پیشانى اش باز است...... (3)
از جمله خصایص حضرت آن است که گذشت زمان باعث پیرى او نمى شود، لذا وقتى ظهور مى کند با آن که سن مبارک اوسال ها از هزارگذشته، به صورت مردى چهل ساله ظاهر می شود. (4)
به هر حال اوصافى وخصوصیاتى که براى آن حضرت بیان شده، مشخصاتى است که جز برآن شخصِ خاص امام دوازدهم، یگانه فرزند امام حسن عسکرى (ع) بر احدى قابل انطباق نیست، لذا بطلان دعاوى مدعیان مهدویت با توجه به این نشانه ها آشکار است.
1. بحار الانوار ج 51 باب 4 حدیث 4.
2. همان حدیث 19.
3. سیماى آفتاب حبیب الله طاهری ص 55.
5. منتخب الاثرص 284.
--------------------------------------------
شنوءة
منطقه اى است دریمن که قبیله ازد به آن ها منسوب است. مردان این منطقه در زیبائى ضرب المثل هستند.(1)
رسول اکرم (ص) در حدیثى سیماى درخشان حضرت مهدى (ع) را هنگام ظهور چنین توصیف مى فرماید: گویى مردى است از شنوءة و بر دوش او دو عبا از قطوان است .(2)
1. روزگار رهایی ج 1 ص 122.
2. بحار الانوار ج52 ص 80 اختصاص مفید ص 208.
 
دسته ها : مذهبی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 15:12

روانشناسی بهداشت ، در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است . شیوه های مقابله ؛ تواناییهای شناختی و رفتاری ای هستند که فرد مضطرب  به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی  فشارآور  به کار گرفته می گیرد .

در مقابله مذهبی از منابع مذهبی مثل دعا و نیایش ، توکل و توسل به خداوند و .... برای مقابله استفاده می شود. یافته های اخیر نشان داده اند از آنجایی که این نوع مقابله ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند ، می توانند مقابله های بعدی را تسهیل نمایند ، بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد ، سلامت ساز است. رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل  توکل به خداوند ، زیارت و غیره .... می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت ، موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست ، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند ، اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته می شود که مذهب می تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله مؤثر باشد. به طور کلی مقابله مذهبی ، متکی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنا و هدف در زندگی ، احساس تعلق داشتن به منبعی والا ، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی ، برخورداری از حمایت های اجتماعی ، حمایت روحانی و ..... همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی ، آسیب کمتری را متحمل شوند. مذهب می تواند در تمامی عوامل ، نقش مؤثری در استرس زایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت ، ارزیابی شناختی فرد ، فعالیت های مقابله ، منابع حمایتی و .... سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس ، مدتها است که تصور می شود بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسی مذهب ، حمایت های تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است . ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ ، توسط باورهای مذهبی تبیین می شود. در مطالعه دیگری ، ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50، نگرش های مذهبی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند. به علاوه مذهبی بودن با رضایت زناشویی در مردان و زنان و رضایت شغلی در مردان مرتبط بود. بر اساس مطالعات انجام شده دیگر ، بین مذهبی بودن و معنا دار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 4/ 73 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص مذهبی بودن ( فعالیت های مذهبی غیر سازمان یافته و فعالیت های مذهبی سازمان یافته ) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی ، همبستگی مثبتی وجود دارد . به علاوه اسپیکا  و همکارانش ، 36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری مذهبی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی تر ، یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهب درونی داشتند ، ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند. مطالعات دیگر ، تأثیر مداخلات مذهبی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی ، نشان داده اند . به عنوان مثال ، نتایج دو بررسی نشان داد ، کسانی که به اعتقادات مذهبی پایبند بودند ، اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات مذهبی پای بند نبودند ، گزارش کرده اند. گارنتر و همکاران در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات مذهبی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد . هانت سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرارداد و نشان داد که مذهب به طور مثبت با سازگاری زناشویی ، خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است. زاکرمن و همکاران در پژوهشی گزارش کردند ، در افراد سالمندی که نمره کمتری در شاخص مذهبی بودن به دست آوردند ، میزان مرگ ومیر 42% بود ، در حالی که این میزان برای افراد سالمندی که نمره شاخص مذهبی بالایی داشتند 19% بود. در مطالعه دیگری ، کونینگ ، کلین و همکاران دریافتند که سرطان در بین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهبی درونی کسب می کنند کمتر شایع است . در بررسی دیگری ، مشاهده کردند افرادی که همیشه از مقابله های مذهبی استفاده می کنند نسبت به افرادی که کمتر و گاهی از این مقابله ها استفاده می کنند در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روانشناختی ، نمرات بالاتری کسب کردند . موریس اثر زیارت مذهبی را روی افسردگی و اضطراب 24 بیمار سالمند بررسی کرد. او دریافت که علائم آنها بعد از زیارت رفتن کاهش زیادی داشته و حداقل تا ده ماه بعد از برگشتن از زیارت هم این اثر ادامه دارد . در مطالعه دیگری ، مکین توش نقش مذهب را در سازگاری افراد با یک رویداد معنی دار زندگی بررسی کرد. او با 124پدر و مادری که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانی از دست داده بودند مصاحبه کرد و دریافت که مذهبی بودن با یافتن معنی در مرگ ارتباط مثبتی دارد. به علاوه مذهبی بودن با افزایش صلاحیت روانی و کاهش ناراحتی در بین والدین در طی 18 ماه بعد از مرگ کودکانشان ، ارتباط داشت. علیرغم این که اکثر تحقیقات ذکر شده در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجایی که باور و اعتقاد ما مسلمانان بر این است که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی ، ارائه دهنده کامل ترین و سلامت سازترین سبک زندگی بشریت است و احکام و دستورات آن حوزه های وسیع اخلاقی ، بین فردی ، بهداشتی و اجتماعی را در بر می گیرد ، لذا مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی در سلامت روانی یک ضرورت اساسی به نظر می رسد .  
دسته ها : مذهبی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 15:4
درسته که طولانی هستش ولی جواب می ده!!!:
جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه کنید
دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که
دارید فکر کنید. سکوت عصاره‌ی آرامش است، با زور نمی‌توان آن را ایجاد کرد، باید
زمانی که فرا رسید آن را بپذیرید. دست کم روزی یک ساعت، تنها به اتاقی بروید و در
را به روی خود ببندید
افراد آرام به خود می‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی‌توان کرد، آنگاه از فکر
ادامه زندگی لذت می‌برند
وقتی احساس می‌کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست،
با قدم زدن، آن‌ها را پاک کنید
اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین‌تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط
خواهد کرد. شاد کردن دیگران، باعث آرامش می‌شود
آرامش را از کودکان بیاموزید، ببینید که چگونه در همان لحظه‌ای که هستند، زندگی
می‌کنند و لذت می‌برند
از همان که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌کنید
هر چه اکسیژن بیش‌تری به شما برسد، آرام‌تر خواهید شد، خوب است در محل کار و
زندگی خود گیاهی نگه دارید
مهم نیست که با شما مودبانه برخورد کنند یا نه، برخورد مودبانه‌ی شما، باعث ایجاد
آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد
سرعت حرکت شما با احساستان رابطه‌ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حرکات بدن خود
را آرام‌تر کنید، طولی نمی‌کشد که آرام خواهید شد. گاهی می‌توانید برای رسیدن به
آرامش، دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید
با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید که با صدای بلند صحبت کند؟
با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید
راحتی، یکی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و کفش راحت
هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و خود را از فشار زمان نجات دهید
در آوردن کفش‌ها به کاهش فشار عصبی کمک می‌کند
فشردن یک توپ کوچک، تنش‌های عصبی‌ای را که در انگشتان و دست‌های شما متمرکز
شده‌اند، خالی می‌کند
لباس‌های گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می‌شود
لحظه‌های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آن‌ها عکس و فیلم بگیرید، سپس بیش‌تر
وقت‌ها آن‌ها را به یاد آورید و درباره‌شان فکر کنید و لذت ببرید
هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می‌شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نکنید.
  تماشای ماهی‌ها مثل خیره
شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می‌کند، زیرا ماهی‌ها آرام شنا می‌کنند و آرام
تنفس می‌کنند
آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فکری و احساس آرامش خواهد شد
برای تأثیر بیش‌تر و رسیدن به آرامش، در خود متمرکز شوید و آرام نفس بکشید
تمرین کنید که آرام‌تر از حد معمول صحبت کنید، این کار خود به خود ضربان قلب و
تنفستان را کم می‌کند و به شما اجازه می‌دهد، ذهن و فکرتان را از بسیاری مسایل پاک
کنید
اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از با افتخارترین روش‌های رسیدن
به آرامش خاطر رسیده‌اید، آنگاه می‌توانید بگویید، الا بذکر الله تطمئن القلوب . اگر
از خدا دور افتاده‌اید، اکنون آشتی است. داشتن یک تکیه‌گاه معنوی در حد تعادل موجب
آرامش می‌شود
احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیش‌تری احساس کنید
یکی از مهم‌ترین مهارت‌ها در آرام بودن، فکر نکردن به مسایل کوچک است، دومین مهارت،
کوچک شمردن تمام مسایل است
شاد کردن دیگران، موجب آرامش می‌شود. نمی‌دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه دهید. قدردانی کنید. دیگران را برای لطف
کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که وظیفه نیست
اگر می‌دانستید که : «سیگار کشیدن + ورزش نکردن = استرس، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز
سیگار نمی‌کشیدید و ورزش کردن را به تعویق نمی‌انداختید
و در پایان « یاد خدا مایه ی آرامش دلهاست »
دسته ها : روانشناسی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 15:1
شاید براى شما اتفاق افتاده باشد که دوستتان در حالى که پیراهنى رنگی به تن کرده، مورد تحسین، تمجید و توجه فراوان اطرافیان قرارگرفته باشد. اما وقتی شما نیز مانند او پیراهنى به همان رنگ تهیه کرده و به تن مى کنید، نه تنها کسى شما را تحسین نمى کند، بلکه لباستان مورد تمسخر و ریشخند دوستانتان قرار مى گیرد...اگر مى خواهید بدانید چرا آن پیراهن صورتى مناسب شما نبوده و این که اصلاً مى توانید لباس هاى رنگ روشن بپوشید یا نه، این مقاله را بخوانید.پوست هاى تیرهکسانی که پوست تیره دارند معمولاً دارای چشم و موى مشکى یا قهوه اى تیره هستنند. این افراد باید لباسى را انتخاب کنند که با رنگ هاى تیره مغایرت داشته باشد. این مغایرت چهره را از یکنواختى بیرون می آورد و باعث جذابیت بیشتر اشخاص مى گردد.رنگ هاى مناسباین گروه عبارت اند از: صورتى، سفید، خاکى، آبى ملایم، طوسى روشن.رنگ هاى نامناسب افرادى که پوستشان تیره است نیز:مشکى، قهوه اى تیره، فیروزه اى، سبز شمعى، قرمز تیره است.اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید از پوشیدن لباس با رنگ هاى گرم و تیره خوددارى کنید. از آنجایى که رنگ مشکى و آبى تیره معمولاً به عنوان لباس رسمى کار در نظر گرفته شده و نمى توان به طور کامل آن را کنار گذاشت، لذا سعى کنید به کارگیرى آنها را به حداقل رسانده و فقط در صورت لزوم از آنها استفاده نمایید.پوست هاى معمولى (نه تیره و نه روشن)افرادى که داراى چنین رنگ پوستى هستند مى توانند تقریباً از هر رنگ لباسی استفاده کنند. از آنجا که هر دو رنگ روشن و تیره مى تواند با این گونه رنگ پوست مغایرت داشته باشد، بنابراین از هر دو طیف رنگ مى توان استفاده کرد ولى بهتر است براى جذابیت بیشتر پیراهن را هماهنگ با رنگ چشم انتخاب کرد.رنگ هاى مناسب این گروه عبارت اند از: بژ، آبى، سورمه اى، گندمى، مشکى، صورتىرنگ هاى نامناسب مغزپسته اى، بنفش، قهوه اى تیره، قرمز است.تنها رنگ هایى را که در این گروه اصلاً نباید به کار برد، رنگ هاى نزدیک به رنگ پوست است. براى مثال اگر رنگ پوست شما زیتونى است، از پوشیدن لباس زیتونى یا قهوه اى خوددارى کنید.پوست هاى روشناین گونه افراد معمولاً موهایى بلوند و روشن داشته و رنگ چشم آنها سبز، آبى، خاکستری یا قهوه اى روشن است. رنگى مناسب این گروه است که با رنگ پوست تضاد داشته باشد.رنگ هاى مناسب این گروه شامل: آبى ملایم، قهوه اى، بژ، آبى سیر، و هر رنگى غیر از سفید مى شود.رنگ هاى نامناسب قرمز، صورتى، نارنجى، زرد، ارغوانى است. در این گروه باید به طور کلى از رنگ هاى خشن و روشن استفاده نمود تا تضاد کافى با رنگ پوست به وجود آید. به کارگیرى رنگ هاى گرم به هیچ عنوان توصیه نمى شود.
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 14:48
اثرات مضر رنگ موگذشت آن روزگاری که روی سر مردم نهایتا سه رنگ مو می رویید: مشکی، قهوه ای و بور. حالا به اندازه آدم های روی کره زمین،

رنگ مو وجود دارد و اغراق نیست اگر بگوییم حتی می توان هر کسی را با رنگ مویش معرفی کرد!

البته در کشور ما هنوز آقایان رویشان نمی شود، مویشان را به رنگ های قرمز و بنفش و آبی در بیاورند و کم و بیش به

همان رنگ موی طبیعی خود قناعت کرده اند و مصرف این رنگ های خاص توسط خانم ها نیز محدود به مهمانی ها می شود!

اما در کشورهای دیگر اوضاع کمی متفاوت تر است و جوانان شان با انواع و اقسام تاتو و آویزان کردن حلقه به گوش و ابرو

ارضا نمی شوند و در حال حاضر آرایش مو با رنگ های عجیب و غریبی مثل نارنجی جیغ، صورتی متالیک و آبی کهربایی،

به یکی از پر طرفدارترین انواع آرایش (و البته ابزار جلب توجه!) تبدیل شده است.

یکی از تازه ترین هشدارهای بهداشتی که مدتی پیش منتشر شد، دقیقا در همین رابطه است؛ محققان و متخصصان

امراض پوستی اعلام کرده اند میزان آلرژی و حساسیت ناشی از مصرف رنگ مو در مصرف کنندگان رو به افزایش است

و این رقم نسبت به چند سال گذشته، دو برابر شده است.

بر اساس بررسی های انجام شده، کاهش سن مصرف کنندگان و افزایش علاقه به رنگ کردن موها از عواملی است

که باعث بروز این مشکل (افزایش حساسیت های پوستی) می شود. بر اساس تحقیقاتی که سال 1992 در ژاپن

با مطالعه و بررسی سن مصرف کنندگان و میزان استفاده از لوازم رنگ مو انجام شد، مشخص شد 13 درصد دختران دبیرستانی،

6
درصد زنان و 2 درصد مردان 20 تا 30 ساله از محصولات رنگ کردن مو استفاده می کنند.

اما فقط چند سال بعد، نتایج تحقیق مشابهی در سال 2001 در این کشور، باعث تعجب و نگرانی متخصصان امراض پوستی

شد که نشان می داد 41 درصد از دختران دبیرستانی، 85 درصد زنان و 33 درصد مردان 20 تا 30 ساله از این محصولات استفاده می کنند.

تحقیق دیگری در دانمارک بر روی 4 هزار فرد بزرگسال، حکایت از آمار 18درصدی مردان و 75 درصدی زنان مصرف کننده

رنگ مو و مواد آرایشی مشابه داشت که بیش از 5 درصد آنان تا کنون حداقل یک بار دچار حساسیت ها و سایر مشکلات پوستی شده اند.

نکته جالب توجه در مورد افرادی که در اثر رنگ مو دچار حساسیت یا مشکلات دیگر می شوند، این است که

فقط 15درصد این افراد برای معالجه به مراکز درمانی مراجعه کرده اند.

یکی دیگر از اتفاقاتی که باعث شد توجه محققان به تاثیرات رنگ مو و مضرات آن جلب شود، اتفاقی است که سال گذشته رخ داد؛

اکتبر سال 2006، گزارشی از حساسیت پوستی در 8 نوجوان 12 تا 15 ساله در کوپنهاگ به دست مسوولان رسید.

تاثیر رنگ مو روی 5 نفر از این نوجوانان به قدری شدید بود که در بیمارستان بستری شدند و یکی از آنها نیز تحت مراقبت ویژه قرار گرفت.

اما دلیل بروز چنین مشکلی حین رنگ کردن موها، مربوط به ماده ای به نام آ«پارا فنیلن دیامینآ» است که در ترکیبات رنگ مو وجود دارد.

این ماده در اثر استفاده ی طولانی مدت و مداوم از محصولات رنگ کردن مو، باعث ایجاد حساسیت های پوستی می شود

و گاهی این آسیب های پوستی به حدی شدید است که می تواند فرد را راهی بیمارستان کند.

پارا فنیلن دیامین همان آ«PPDآ» است که روی بسته بندی دو سوم رنگ موها نوشته شده و نوع حساسیتی که در استفاده از رنگ موی حاوی این ماده ایجاد می شود،

به صورت تاول روی پوست صورت، به خصوص درناحیه خط رویش موها، بروز می کند.

PPD
ماده ای است که باعث آسیب های جدی به پوست می شود و به همین دلیل در قرن 20 میلادی ، به دلیل افزایش این مشکل،

مصرف این ماده در ترکیبات آرایشی مو در کشورهای آلمان، سوئد و فرانسه ممنوع شد.

بر اساس تحقیقی که توسط متخصصان امراض پوستی

در لندن انجام شده، مشخص شد واکنش منفی پوست نسبت به PPD نه تنها در لندن، بلکه در تمام کشورهای جهان رو به افزایش است

و آمار گزارش شده از میزان حساسیت به این

ماده در شش سال گذشته، دو برابر شده و به 1/7 درصد رسیده است و با اینکه خطرات ناشی از مصرف

این ماده به اثبات رسیده است، اما بسیاری از کارخانه های تولیدکننده محصولات مختلف رنگ مو، نسبت

به این موضوع بی توجه هستند و روی بسته بندی این محصولات، هیچ هشداری نسبت به عواقب استفاده از این مواد درج نمی کنند.

البته این مشکلات فقط برای گروه سنی جوانان پیش نمی آید و کودکان زیادی تا کنون با این مشکل دست پنجه نرم کرده اند؛

بسیاری از کودکان تحت شرایطی خاص، مجبور به رنگ کردن موهای خود می شوند. البته نه اینکه فکر کنید، موهای آنها را با ضرب و زور،

رنگ می کنند، نه! اما در آیین و رسوم خاصی که در برخی کشورها برگزار می شود، موی کودکان شرکت کننده در مراسم را رنگ می کنند

و همین امر می تواند باعث بروز حساسیت های پوستی در کودکان شود.

البته در حال حاضر، مقدار مشخصی PPD برای استفاده در رنگ موها و سایر محصولات این چنینی، از سوی اتحادیه اروپا تعیین شده است و بر این اساس تولیدگنندگان

این لوازم آرایشی مجازند حداکثر تا 6 درصد از PPD در تهیه مواد آرایشی استفاده کنند.

اگر شما جزء کسانی هستید که رنگ مو مصرف نمی کنید، از دردسرهای ناشی از مصرف رنگ مو هم در امان هستید؛

در غیر این صورت دست کم توصیه های ایمنی را جدی بگیرید! تست کردن

رنگ مو روی قسمت کوچکی از پوست دست (48 ساعت قبل از رنگ کردن موها)،

می تواند از هرگونه اتفاق ناگواری در این زمینه جلوگیری کند.
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 14:44

آشنایی با پیغام‌های خطای مودم

امروزه کمتر کسی پیدا می‌شود که با کامپیوتر و اینترنت سروکار داشته باشد ولی با نقش و وظیفه مودم آشنا نباشد. مودم رابطی است که ارتباط کامپیوتر را با خط تلفن معمولی برقرار می‌کند و موجب انتقال داده‌ها از کامپیوتر به خط تلفن و نیز دریافت داده‌ها از خط تلفن می‌شود. مودم‌ها از نظر نحوه اتصال به کامپیوتر به دو مدل داخلی (internal) و خارجی (external) طبقه بندی می‌شوند. مدل‌های داخلی به صورت کارت در یکی از شکاف‌های روی مادربرد، PCI و یا AMR، قرار می‌گیرند و به بدنه کیس پیچ می‌شوند. مودم‌های خارجی که بیرون از کیس قرار می‌گیرند، از طریق کابل رابطی که دارند، به یکی از پورت‌های پشت کامپیوتر (امـروزه پـورت USB و در گذشـته Serial) متـصل می‌شوند. جدای از اینکه مودمی که استفاده می‌کنید از نوع داخلی یا خارجی است، پیغام‌های خـطایی در حین عملیات شماره گیری و یا پس از آن ظاهر می‌شود که هر یک نشان دهنده ایراد یا مشکلی در سیستم ارتباطی شما با مرکز ارائه دهنده خدمات اینترنت (ISP) است. این پیغام‌های خطا حدود 200 مورد هستند که مهم‌ترین و رایج‌ترین آنها در اینجا ذکر شده‌اند و علت بروز هر خطا نیز بیان شده است: Error 619: The specified port is not connectedاحتمالاً تنظیمات و پیکربندی مودم درست نیست. تنظیمات مودم را در پنجره Device Manager بررسی کنید.  Error 629: The connection was closed by the remote computerخط تلفن دارای نویز است یا اینکه ترافیک روی کامپیوتر سرور زیاد است که موجب قطع ارتباط می‌شود.در زمان دیگری سعی در برقراری تماس کنید.  Error 633: The modem is already in use or is not configured for dialing outوقتی اتصال با اینترنت برقرار است ولی با یک اتصال دیگر دوباره شماره گیری می‌کنید، این پیغام خطا ظاهر می‌شود.  Error 650: The remote access server is not respondingسرور فعال نیست. خط خیلی شلوغ و پر ترافیک است و یا کابل مودم نیاز به تعویض دارد. در زمان دیگری سعی در برقراری تماس کنید.  Error 676: The phone line is busyخط تلفن مقصد ( یعنی همان ISP) مشغول است.  Error 680: There was no dial toneسیم تلفن به مودم وصل نیست یا خط قطع است و یا بوق آزاد ندارد. خط تلفن خود و کابل مودم را بررسی کنید.  Error 691: Access was denied because the user name and/or password was invalid on the domainنام کاربری و یا کلمه عبور اشتباه وارد شده و یا اینکه اشتراک شما به اتمام رسیده است. نام کاربری و کلمه عبور را مجدد بررسی کنید.  Error 718: The connection was terminated because the remote computer did not respond in a timely manner or it did not give a valid responseوقـتـی ضـمـــن بــرقــراری اتــصـال، مــثــلاً در زمــان Verifying username and password، خط تلفن قطع شود این پیغام خطا ظاهر می‌شود.  Error 797: A connection to the remote computer could not be established because the modem was not found or was busy. مودم غیر فعال شده است و یا تنظیمات یا درایورآن درست نیست.در پنجره Device Manager اطمینان حاصل کنید که مودم غیر فعال نشده است و به درستی توسط ویندوز شناسایی می‌شود و تنظیمات آن درست است.

دسته ها : رایانه
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 14:43
هنوز هم ...

هنوز حرف می زنم ، هنوز راه می روم

به سمت جای خالیت به اشتباه می روم

هنوز هم به عکس تو سلام می کنم ولی

بدون هیچ پاســخی دوباره راه می روم

هنـــــــوز ماجرای ما سر زبان مردم است

به هر طرف که می روم پر اشک و آه می روم

تو نیستی هنــــوز من به یاد با تو بودنم

به کوچه می روم به این شکنجه گاه می رومه

نـــــــوز هم برای تو پر از دلیـــــل بودنم

همینکه حرف می زنم ، همینکه راه می روم

دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 14:39

رنگ عشق
در و دیوار دنیا رنگی است. رنگ عشق. خدا جهان را رنگ کرده است. رنگ عشق. و این رنگ همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد.
از هر طرف که بگذری، لباست به گوشه‌ای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد.
اما کاش چندان هم محتاط نباشی؛ شاد باش و بی‌پروا بگذر، که خدا کسی را دوست‌تر دارد که لباسش رنگی‌تر است...

دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 14:17

کوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم. اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم. کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند. اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.

دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 14:7

Love like a war

easy to begin and hard to end

and difficult to forget

دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 14:5
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نکنی. به آرامی آغاز به مردن می‌کنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند. به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر برده‏ی عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راه تکراری برویاگر روزمرّگی را تغییر ندهی اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی، یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی. تو به آرامی آغاز به مردن می‏کنی اگر از شور و حرارت، از احساسات سرکش، و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند، و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند، دوری کنی . .. .، تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر هنگامی که با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی، اگر ورای رویاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ات ورای مصلحت‌اندیشی بروی . . . - امروز زندگی را آغاز کن! امروز مخاطره کن! امروز کاری کن! نگذار که به آرامی بمیری! شادی را فراموش نکن
دسته ها : عاطفی
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 13:34

افزایش سرعت سیستم با اختصاص قسمتی از هارد دیسک به عنوان رم  

اگه رم کامپیوتر شما هم پاییینه با این ترفند می تونین مقداری از هاردتونو به عنوانه رم معرفی کنید تا هم سرعت سیستم بره بالا هم هی تند تند هنگ نکنه . بدین منظور : بر روی My Computer کلیک راست کنید و properties را انتخاب نمایید. در پنجره ی System Properties به سربرگ advance بروید. سپس در این قسمت بر روی setting رفته ؛ در قسمت performance option نیز advance را برگزینید. در پنجره ی Virtual Memory بر روی change کلیک کنید. در این قسمت مقدار رمی را که به طور پیش فرض انتخاب شده را مشاهده می کنیددر رم های 256 معمولا این مقدار بین 384-768 متغییر است . ) (384 حداقل و 768 حد اکثر) درایوی را که میخواهید مقدار فضایی را به رم اختصاص دهید را انتخاب کنید . سپس با فعال کردن گزینه ی Costum Size اندازه های خود را در این قسمت وارد کنید. در پایان هم کلید set را فشار دهید و تمام پنجره ها را ok کنید. کامپیوتر خود را ری استارت نمایید . کار تموم شد. امیدوارم که استفاده ی لازم را برده باشید. موفق باشید

دسته ها : رایانه
پنج شنبه بیست و دوم 12 1387 13:32
نحوه تبدیل فرمت FAT به NTFS  بوسیله ویندوز XPخب بعد از توضیح در مورد تفاوت این دو فرمت در قبل امروز نحوه تبدیل FAT به NTFS :برای این کار روشهای زیادی هست ولی دوتا از اونا که راحت ترن یکی با ویندوز XP   و یکی با نرم افزار PARTITION MAGIC .امروز با ویندوز اکس پی را شرح می دم اگه کسی راههای دیگه را خواست یا اگه با این دو تا راهی که میگم مشکل داشت تو قسمت نظر دادن بنویسه تا براش توضیح بدم. و اما:1- برای این کار اول روی MY COMPUTER راست کلیک میکنیم .2- گزینهMANAGE را انتخاب میکنیم3- داخل پنجره باز شده DISK MANAGEMENT را باز می کنیم.در این قسمت لیست پارتیشن های شما وجود داره.(تذکر در این روش کل اطلاعات شما روی پارتیشنی که میخواین تغییر ایجاد کنید پاک میشه پس بهتره اونا را یه جای دیگه کپی کنید)  4- روی پارتیشن مورد نظر رفته و راست کلیک میکنید5- گزینه DELETE LOGICAL DERIVE…  را انتخاب میکنید6- روی YES کلیک میکنید             مشاهده میکنید که جای درایو به صورت خالی در میاد و رنگ بالای اون سبز میشه7- روی جای خالی راست کلیک میکنید8- گزینه NEW LOGICAL DRIVE… را انتخاب میکنید9- گزینه NEXT را فشار میدید10- دوباره NEXT  میکنید11- باز هم NEXT12- گزینه Assign the following drive letter: را انتخاب و next میکنید .13- گزینه format this partition…: را انتخاب ، قسمت file system: را در وضعیت NTFS ، allocation unit size: را Default کرده و next  میکنید14-finish کرده و صبر میکنید(حدود4دقیقه) تا پارتیشن فرمت شود.

با کمی خلاقیت و تغییر در مسیر حرکت از این روش برای پارتیشن بندی هارد نیز میتوانید استفاده کنید.

دسته ها : رایانه
چهارشنبه بیست و یکم 12 1387 15:52
آگاهی از تماس تلفنی هنگام اتصال به اینترنت آیا تا به حال به فکر مطلع شدن از تماسهای تلفنی هنگام اتصال به اینترنت بوده اید؟ شاید خیلی علاقه مند باشید که بدانید وقتی شما به اینترنت متصل هستید چه کسی پشت خط است.در این مقاله دو روش به منظور آگاهی از تماس تلفنی ، هنگام اتصال به اینترنت معرفی شده است. 1 - قابلیتCALLER ID  موجود در ویندوز XPبا استفاده از این قابلیت ویندوز XP می توانید شماره تلفن شخص تماس گیرنده را در کنار صفحه DESKTOP ملاحظه کنید. لازم به ذکر است که برای استفاده از این قابلیت باید مودم شما VOICE و CALLER ID را پشتیبانی کند . بدین منظور: از منوی START و سپس ALL PROGRAMS بر روی گزینه STARTUP راست کلیک کرده و OPEN را برگزینید. در پنجره باز شده بر روی فضای خالی از صفحه راست کلیک کرده و از منوی NEW بر روی SHORTCUT کلیک کنید. در پنجره مورد نظر آدرس زیر را دهید: D:/PROGRAM FILES/WINDOWS NT/DIALER.EXE دقت کنید در صورتی که ویندوز XP خود را در درایو دیگری نصب کرده اید نام آنرا جایگزین D کنید. حال SHORTCUT ساخته شده را اجرا کنید. خواهید دید که برنامه PHONE DIALER باز میشود. در این برنامه از منوی VIEW گزینه HIDE WHEN MINIMIZED را انتخاب نمائید. از این پس با هر بار روشن کردن سیستم ، این نرم افزار نیز اجرا میشود .کافیست آنرا MINIMIZE کنید تا وارد TASKBAR شود.این برنامه با باز کردن یک پنجره جدید و پخش صوت ، تماس تلفنی را به شما اطلاع می دهد. این سیستم با مخابرات بعضی از مناطق سازگاری ندارد ، در تمامی کشورها از جمله آمریکا و کانادا به طور کامل پشتیبانی میشود اما در برخی نقاط ایران ممکن است پاسخگو نباشد. 2 - استفاده از برنامهPHONETRAY DIALUP شرکت TRAYSOFT محصولی را عرضه نموده است با نام PHONETRAY DIALUP که توسط آن کاربر می تواند بدون اینکه تماسهای مهمی را که به او میشود از دست بدهد ONLINE باقی بماند. به عبارت دیگر اصول کار برنامه به گونه ایست که وقتی شما ONLINE هستید و شخصی با تلفن شما تماس میگیرد , PHONETRAY DIALUP توسط یک POPUP که در بالای SYSTRAY (بخش راست TASKBAR ) ویندوز ظاهر میشود، به شما اطلاع میدهد که این شماره هم اکنون در حال تماس با شما می باشد. این نرم افزار صفحه ی POPUP شماره ی شخص تماس گیرنده را به کاربر نمایش می دهد ، تا او با اطلاع کامل یکی از 3 گزینه ای را که نرم افزار در اختیارش قرار می دهد یعنی باقی ماندن به همان صورت ONLINE و جواب ندادن به تماس و یا قطع ارتباط با اینترنت و پاسخ به تماس تلفنی و یا حتی باقی نگاه داشتن اتصال و جواب دادن به تلفن و سپس بازگشت دوباره به اینترنت را انتخاب کند.(که البته ویژگی آخر در صورتی است که ISP کاربر این توانایی را پشتیبانی کند) PHONETRAY DIALUP برای انجام کار خودش به بهترین وجه به 3 مورد نیاز دارد:1. داشتن یک مودم از نوع V.92 برای اتصال به اینترنت(اکثر مودم های جدید این سیستم را دارا هستند و تفاوت قیمت محسوسی با مودم های نوع V.90 نیز ندارند)2. مجهز بودن تلفن به سیتسم انتظار تماس توسط مخابرات (همون 2 خطه بودن که با تلفن های دیجیتال بیسیم خود ما نیز میتوانیم با فشردن دکمه ی * و سپس 48 و سرآخر # خط تلفن خود را به حالت انتظار تماس در بیاوریم!)3. خط تلفن دیجیتال با توانایی پشتیبانی CALLERID و همچنین مودمی با توانایی پشتیبانی این سیستمPHONETRAY DIALUP قادراست که شماره ی شخص تماس گیرنده را برای شما بخواند زیرا امکان دارد در آن لحظه متوجه پنجره POP UP نشوید . ولی باید نرم افزار TEXT-TO-SPEECH در سیستم نصب باشد تا بتواند شماره شخص تماس گیرنده و یا نام آن شخص را برای شما بخواند. بلی نام شخص را! زیرا شما توسط این نرم افزار قادر هستید دفترچه تلفنی مجازی برای خود بسازید و تمام شماره های مورد نیاز را در آن وارد کنید. هنگام تماس ،نرم افزار فورا به دفترچه تلفن سر میزند و اگر شماره تماس گیرنده در آنجا موجود بود نام آن شخص را برای شما می خواند. دارا بودن انواع RING TONE برای صدای زنگ از ویژگیهای جالب توجه دیگر این نرم افزار می باشد که در حدود 20 عدد آهنگ مختلف در حافظه داراست و شما میتوانید از هر فایل صوتی که بخواند به جای صدای زنگ استفاده کنید حتی صدای ضبط شده خود شما!ویژگی دیگر این نرم افزار در BLOCK کردن شماره تماسهای مزاحم است یعنی اگر شما دوست ندارید شماره ای با شما تماس بگیرد، آن شماره را به این نرم افزار میدهید و این برنامه پس از آن اجازه ی به صدا در آمدن زنگ تلفن منزل شما را نمی دهد و فورا از تماس آن شخص جلوگیری به عمل می آورد .این برنامه قادر به ضبط تمامی تماس های گرفته شده می باشد و یک HISTORY کامل (شامل زمان تماس وشماره ی تماس و تاریخ و...) را برای ما ایجاد می نماید . ویژگی جالب دیگر نرم افزار توانایی تبدیل شدن به تلفن است که از خود برنامه هم میشود به عنوان تلفن استفاده کرد و به تماسهای ورودی پاسخ داد( فقط با داشتن HEADSET و تنظیم آن).
دسته ها :
چهارشنبه بیست و یکم 12 1387 15:24

بچه که بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمارم. نهایت هر چیزی همین ده تا بود. از بابام بستنی می خواستم 10 تا. مامانم رو 10 تا دوست داشتم. خلاصه ته دنیا همین 10 تا بود و چقدر قشنگ بود همین 10 تا. ولی حالا نمی دونم ته این دنیا کجاست یا نهایت دوست داشتن چقدره. خیلی هم حریص تر شدم. 10 تا بستنی هم کفافم رو نمی ده. اما می خوام بگم دوستت دارم. می دونی چقدر؟ به اندازه همون 10 تا.

دسته ها :
پنج شنبه پانزدهم 12 1387 21:31
X