تبیان، دستیار زندگی
" ماه و مس " یکی از تازه ترین آثار منتشره حامد حبیبی است که از سوی نشر مرکز با 23 داستان کوتاه روایتگر آدم هایی خرد و ناچیز و اغلب سرخورده و محصور جبر محیط است که یا فرو ریخته و یا در آستانه فروپاشی درونی به سر می برند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقدکتاب " ماه و مس "

گم شدن مخاطب در قلمرو پر جزئیات نویسنده

گروه فرهنگ و ادب : " ماه و مس " یکی از تازه ترین آثار منتشره حامد حبیبی است که از سوی نشر مرکز با 23 داستان کوتاه روایتگر آدم هایی خرد و ناچیز و اغلب سرخورده و محصور جبر محیط است که یا فرو ریخته و یا در آستانه فروپاشی درونی به سر می برند .

از نگاه تحلیلگر کتاب مهر، اغلب داستانهای این مجموعه با پیروی از سویه رئالیستی که در بطن روانکاوی اجتماعی خود ، راه به درونیات افراد دارد، حاوی لایه ای زیرین در وصف حیات فردی و جمعی انسانهای جامعه مدرن و دغدغه های پیش پا افتاده - و درعین حال پیچیده - آنهاست .

نویسنده البته در این مسیر به ورطه پرگویی و افراط می افتد. فلاش بک ها و یادآوری ها - گرچه بیهوده و ناکارآمد جلوه نمی کنند - ، در دل روایت ها به اندازه ای تحمیلی ، باسمه ای و دل ناچسب به نظر می رسد که گویی نویسنده ، تنها به انگیزه ساخت و پرداخت پرسوناژها و نمایش جوانب و دل مشغولیهای آنان ، به روایت آنها پرداخته است ؛ به عبارت دیگر ، " روایت " در این مجموعه در خدمت و انحصار " شخصیت پردازی " به کار گرفته شده است.

در ماجرای " ماه و مس " با واگویه ای آشفته و نه چندان مستحکم مواجهیم. این واگویه ، در بخش هایی به گونه ای روایت می شود که گویی مخاطبی خاص را در نظر داشته و در بخشی دیگر، با نادیده گرفتن این مخاطب فرضی ، به سمت درون گویی سوق پیدا می کند.

در این داستان ، راوی که به دلالت مرگ آلودگی اش ، ذهن و روانی سیال دارد و به مکان ها و زمان های مختلف سرک می کشد، بعضا دچار نقیض گویی نیز می شود: او که خود را " مرده " و خالی از قوای حس و فهم و درک معرفی می کند ، بعد از این که بدن خود را سر و بی حس توصیف می کند، بلافاصله احساس خارش کرده و لحظه ای بعد، دچار درد نیز می شود ... و نکته جالب تر: این راوی مرگ زده و مرده، ذهن سرراست و دقیق و منظمی دارد ، خصوصا در نیمه دوم داستان و یاد آوری لحظه های منتهی به مرگ.

ایراد عمده داستان " گول " در این مجموعه ، رو شدن دست نویسنده در بدو ماجراست. راوی مسئول صفحه یک مجله هفتگی است که به قول خودش، تمام مطالب را خودش از زبان کارشناسان و نویسندگان و حتی خوانندگان مشتاق، با نام های جعلی در مجله می نویسد.

در این قصه ، آدم ها مدام همدیگر را متعجب و شگفت زده می کنند، به گونه ای که می توان گفت، بنای داستان بر اتفاقات درون روایی و حدس و گمان های مفرط آدم ها گذارده شده است . نویسنده با قربانی ساختن و افشاگری برگ برنده خود در اوان داستان ، مابقی قصه را که به مشغله راوی و کوشش او برای دفع روزمرگی ناشی از دروغ پردازیهایش اختصاص یافته ، به کل از دست می دهد.

مشخصه " کاپوچینوی روسی " ، ریتم تند داستان است که نشات گرفته از یک راوی نا آرام و نامتعادل بوده اما درگریز به خاطره های ذهنی و اظهار نظرهای برخاسته از عصبیت و درهم پاشیدگی روانی، چندان از منطق روایی تبعیت نمی کند . پاره روایت ها متصل به هم نیستند و در تقطیع شان هم نمی توان دلیلی توجیه پذیر دست و پا کرد.

نکته جالب توجه این قصه، در تنفر و دلزدگی راوی از چیزهایی است که اتفاقا اصرار زیادی در شرح آنها دارد ؛ این در حالی است که راوی ، نه از جنس شخصیت های بدشانس و دست و پا بسته ای است که مدام با موارد منفورش مواجه می شود و نه از نوع آدم های جبرگرا و اسیر تقدیر. او تنها به حکم نویسنده ، وارد مجراهای ناخوشایند درون متنی شده است که همین روند تا اندازه ای بر تصنعی و تحمیلی بودن رویدادها مهر تائید می زند ؛ شاید همه تلاطم و ناخرسندی راوی هم از همین وضعیت باشد .

داستان " رقیب " را می توان ، حاوی بالاترین ظرفیت محتوایی برای خلق قصه های شهری و آپارتمانی و مبتنی بر ناملایمتی های روانی و تشکیک های ذهنی موجود در روابط خانوادگی امروز دانست.

نویسنده با انتخاب نامی هوشمندانه برای اثر، از گرفتاری توهم گونه مردی پرده برمی دارد که شبیه فرانچسکو توتی ، بازیکن محبوب دلداده اش نیست. دیالوگ ها در قواره یک داستان شهری مدرن، به شرح وضعیت انسان ها و حال و هوایی می پردازد که هیچ قطعیتی بر آنها حاکم نیست و ریزترین و دورترین احتمالات نیز ، قابلیت تبدیل شدن به بحرانی عاطفی و خانوادگی را دارا هستند.

داستان " ژولیت " هم نمایشگر برشی کوتاه از مناسبات سرد و بی روح زناشویی است. لحن و زبان این روایت، همچون سایر آثار رئالیستی ، گزارشی و روان است که در سیر تکوینی خود، بار روان شناختی اجتماعی خاصی را به همراه دارد.

نکته ای که درباره این مجموعه می بایست اشاره کرد ، شباهت ، یک گونگی و وجود مولفه های یکسان در آثار است . زاویه دید ها معمولا اول شخص است ، ضمن این که راوی ها اغلب در یک رده سنی ، هم طبقه و حامل افکار مشوش همسان ( گریزان از قید و بندها و منزجر از تصاویر و اشیای تکرار شونده اطراف و ... ) هستند.

از آنجایی که داستانها بدون تغییرنظرگاه و با عناصرداستانی و متنی مشترک روایت می شوند و پرسوناژها نیزبه شهادت داستان ها، چندان متغیر و متنوع نیستند، خواننده هر چه به پیش می رود، صاحب قدرت پیش بینی ، تحلیل و تطبیق بیشتر و سهل تری با شرایط روایی و فرمی آثار می شود ، به گونه ای که از نویسنده سبقت گرفته، برگ های برنده او را ، نه دزدکی ، که از سر اهمال نویسنده دید می زند .

این مجموعه با وجود دارا بودن ضعف هایی که عمدتا از زیاده گویی و پرهیز ازبن بست های معمول داستانهای کوتاه فارسی سرچشمه می گیرد ، یک داستان فوق العاده قابل تامل را نیز در خود گنجانده است .

" ویترین " بدون تردید، بیش از یک داستان معمولی است و پر پیداست که نویسنده با وسواس و دقت زاید الوصفی ، نظم و خلاقیت روایی را در داستان به هم پیوند زده است. در این ماجرا، روابط پخته و سنجیده آدم ها ، شخصیت های شناسنامه دار و شکل گیری دقیق پریشانی و تشویش خاطر راوی، از ویژگی هایی محسوب می شود که بدون تردید، اعتبار " ماه و مس " را به همراه دارد.

به گزارش مهر ، مجموعه داستان " ماه و مس " نوشته حامد حبیبی از سوی نشر مرکز در شمارگان 1800 نسخه با بهای پشت جلد 1850 تومان روانه پیشخوان شده است .