تبیان، دستیار زندگی
وجود شیطان به عنوان دشمن انسان كه همواره در كمین اوست و وسوسه‏هایى كه مى‏كند و انسان را به سوى گناه و معصیت مى‏كشاند، زمینه مناسبى است كه انسان‌هاى با ایمان و افراد صالح از طریق مبارزه با او، ایمان و تقواى خود را به مرحله ظهور برسانند. بنابراین وجود شیطان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تهدیدهاى شیطان در مورد انسان

شیطان

وسوسه‏ها و اغواگرى‏هاى شیطان الزام‏آور نیست و انسان هرگز مجبور به اطاعت از شیطان نمى‏باشد. و اگر كسانى از او اطاعت مى‏كنند، این ناشى از ضعف ایمان آنها است. اما بندگان خوب و خالص خدا او را اجابت نمى‏كنند. به همین جهت مقام و مرتبه آنها بالا مى‏رود.

«وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلمَلائكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوآا إلاّ اِبْلیسَ لَمْ یَكُنْ مِنَ السّاجِدینَ* قالَ ما مَنَعَكَ أَلاّ تَسْجُدَ اِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ* قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ اِنَّكَ مِنَ الصّاغِرینَ* قالَ أَنْظِرْنى اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قالَ اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرینَ* قالَ فَبِمآ أَغْوَیْتَنى لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمآئِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرینَ* قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعینَ.»

همانا شما را آفریدیم، آنگاه به شما شكل دادیم، آنگاه به فرشتگان گفتیم به آدم سجده كنید، پس سجده كردند جز ابلیس كه از سجده‏كنندگان نبود. گفت: چه چیزى تو را بازداشت از این كه سجده نكنى هنگامى كه تو را فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدى و او را از خاك آفریدى . گفت: پس، از آنجا فرود آى، تو را نرسد كه در آن تكبّر ورزى، پس بیرون آى كه تو از خواران هستى. گفت: مرا تا روزى كه مبعوث مى‏شوند مهلت بده. گفت: تو از مهلت داده‏شدگانى. گفت: پس به سبب آن كه مرا هلاك كردى، بر سر راه راست تو بر كمین آنها مى‏نشینم. سپس از پیش‏رو و پشت سر و راست و چپشان سراغشان مى‏روم و بسیارى از آنان را از سپاسگزاران نیابى. گفت: نكوهیده و خوار از آنجا بیرون شو، هر كس از آنها از تو پیروى كند، البته جهنم را از همه شما پر خواهم كرد.(1)

فرشتگان طبق دستور عمل كردند و به آدم سجده نمودند؛ ولى ابلیس یا همان شیطان، از اجراى این دستور سر بر تافت و به آدم سجده نكرد و این در حالى بود كه او نیز مامور به سجده بود. هر چند ابلیس از فرشتگان نبود و از جنّ بود ولى در اثر عبادت، در صف فرشتگان قرار گرفته بود و خطاب الهى در مورد سجده به آدم شامل او هم مى‏شد.

این آیات مشتمل بر داستان خلقت آدم است و این داستان در هفت سوره از سوره‏هاى قرآنى تكرار شده و در هر كدام با عبارت‌هاى ویژه‏اى آمده است. آن هفت سوره عبارتند از: بقره، اعراف، حجر، بنى‏اسرائیل، كهف، طه و ص. داستان به این صورت آغاز مى‏شود كه خداوند خطاب به مردم مى‏فرماید: «همانا شما را آفریدیم و آنگاه به شما شكل و صورت دادیم.» هر چند كه خطاب به موجودین از فرزندان آدم است ولى منظور، آغاز خلقت آدم است كه او را از خاك آفرید و به او شكل بشرى داد، و این كه خطاب به موجودین مى‏كند، از باب امتنان است؛ یعنى این كه شما از نسل كسى هستید كه به این صورت آفریده شد. این نوع خطاب‌ها در زبان عربى و در قرآن نظیر دارد و در آنها حوادثى كه بر نسل‌هاى گذشته اتفاق افتاده به نسل موجود نسبت داده مى‏شود؛ چون نسل موجود هم ادامه همان نسل‌ها است؛ مانند بعضى از خطاب‌هاى قرآن به یهود عصر پیامبر و ذكر حوادثى كه براى نیاكان آنها اتفاق افتاده است؛ مثل: «وَ إِذْ أَنْجَیْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ...؛ به یاد آورید كه شما را از چنگال خاندان فرعون نجات دادیم.»

به هرحال در این آیات پس از اشاره به این كه آدم آفریده شد و به شكل بشرى درآمد، مى‏فرماید: «آنگاه به فرشتگان دستور دادیم كه به او سجده كنند پس آنها سجده كردند جز ابلیس كه از سجده‏كنندگان نبود.»

به ‏طورى كه در تفسیر آیات مربوطه به خلقت آدم در كتاب‏هاى تفسیر، به تفصیل بحث شده، منظور از سجده فرشتگان به آدم؛ تعظیم و تكریم و خضوع در برابر او بود و این به مفهوم عبادت نبود چون عبادت مخصوص خداست ولى تعظیم و خضوع مخصوص خداوند نیست، بلكه در برابر افراد شایسته مانند پدر و مادر و معلم و اولیاى الهى، خضوع اشكالى ندارد و حتى مطلوب هم هست. سجده فرشتگان به آدم از نوع سجده حضرت یعقوب بر یوسف بود كه منظور تعظیم و تكریم اوست. كه خداوند درباره آن مى‏فرماید:

«وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلىَ الْعَرْشِ وَ خَرّوا لَهُ سُجَّدا(2) ؛ و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و به او سجده كردند.»

بنابراین لزومى ندارد كه سجده فرشتگان به آدم را چنین توجیه كنیم كه او را قبله خود قرار دادند و آیات مزبور این توجیه را نمى‏پذیرد.

مى‏توان گفت علت این كه آغاز این آیات خطاب به موجودین از بنى‏آدم است، این باشد كه سجده كردن فرشتگان به آدم، فقط به خاطر خود آدم نبود، بلكه این سجده براى نوع بشر بود كه شامل مخاطبان هم مى‏شود و آدم به عنوان مظهر نوع بشر، مسجود فرشتگان قرار گرفت و این به خاطر استعدادها و شایستگى‏هایى است كه در وجود بشر نهفته است و او مى‏تواند نام‌هاى اشیا را یاد بگیرد و به آن علم و آگاهى برسد كه فرشتگان به آن نمى‏رسند.

پس از سرپیچى ابلیس از فرمان خدا و آوردن بهانه واهى بر نافرمانى خود، از جانب خداوند خطاب رسید كه از آنجا فرود آى و تو را نسزد كه در آنجا تكبّر كنى؛ پس بیرون آى كه تو از خوارشدگان هستى. ابلیس در بهشت بود و با این خطاب از بهشت رانده شد و البته منظور از این بهشت، باغى بوده كه به آن بهشت عدن گفته مى‏شود و منظور از آن، بهشتى نیست كه خداوند، صالحان را به آنجا خواهد برد.

فرشتگان طبق دستور عمل كردند و به آدم سجده نمودند؛ ولى ابلیس یا همان شیطان، از اجراى این دستور سر بر تافت و به آدم سجده نكرد و این در حالى بود كه او نیز مامور به سجده بود. هر چند ابلیس از فرشتگان نبود و از جنّ بود ولى در اثر عبادت، در صف فرشتگان قرار گرفته بود و خطاب الهى در مورد سجده به آدم شامل او هم مى‏شد.

وقتى ابلیس از اجراى فرمان الهى سرپیچى كرد، خداوند به او فرمود: چه چیزى تو را از سجده كردن به آدم بازداشت؟ گفت: من از او برتر هستم؛ مرا از آتش، آدم را از خاك آفریده‏اى. ابلیس خود را برتر از آدم مى‏دانست به این دلیل كه اصل او از آتش است و اصل آدم از خاك. ابلیس از جنّ بود و خدا جنّ را از آتش آفرید:

«وَ خَلَقَ الجانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ(3)؛ و جنّ را از زبانه‏اى از آتش آفرید.»

اشتباه ابلیس در این بود كه خیال مى‏كرد برترى و فضیلت، مربوط به خمیرمایه هستى شخص است، در حالى كه چنین نبود بلكه برترى، در داشتن شایستگى‏هاست.از آن گذشته، چه كسى گفته بود كه آتش از خاك برتر است؟ خاك به خاطر داشتن مواد زندگى‏زا از آتش برتر و با بركت‏تر است.

هبوط از بهشت عدن

پس از سرپیچى ابلیس از فرمان خدا و آوردن بهانه واهى بر نافرمانى خود، از جانب خداوند خطاب رسید كه از آنجا فرود آى و تو را نسزد كه در آنجا تكبّر كنى؛ پس بیرون آى كه تو از خوارشدگان هستى. ابلیس در بهشت بود و با این خطاب از بهشت رانده شد و البته منظور از این بهشت، باغى بوده كه به آن بهشت عدن گفته مى‏شود و منظور از آن، بهشتى نیست كه خداوند، صالحان را به آنجا خواهد برد. این هبوط از بهشت همراه با هبوط ابلیس از مقام و مرتبه خاص او بود و لذا مى‏توانیم بگوییم كه مرجع ضمیر «منها» و «فیها» وجه جامعى است كه شامل بهشت و مقام و مرتبه ابلیس مى‏شود و ابلیس از هر دوى اینها هبوط كرد.

ابلیس كه خود را مطرود و رانده شده درگاه دید، گویا در برابر عبادت‌هاى بسیارى كه كرده بود، از خداوند خواست كه تا روز قیامت به او مهلت بدهد و خدا درخواست او را اجابت نمود و به او مهلت داد. البته در این آیه گفته نشده كه خدا تا به كى به ابلیس مهلت داد ولى در آیات دیگر آمده كه در برابر درخواست ابلیس كه از خدا تا روز قیامت مهلت خواسته بود، فرمود: تا روز معینى به تو مهلت داده مى‏شود؛ یعنى مهلت ابلیس تا روز قیامت نیست، بلكه تا روز خاصى است كه منظور از آن یا نفخ صور و یا زمان ظهور حضرت مهدى و یا زمان خاص دیگرى است. خداوند در این باره مى‏فرماید:

«قالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(4)؛ گفت: تو از مهلت داده ‏شدگانى تا روز وقت معین.»

مهلتى كه خداوند به ابلیس داده، علاوه بر این كه پاداش عبادت‌هاى او بود، براى امتحان بشر و ایجاد زمینه براى بروز و ظهور شایستگى‏هاى او نیز بود؛ چون وقتى انسان با دشمنى روبرو مى‏شود خود را آماده كرده، از امكانات خویش بهره‏بردارى مى‏كند. وجود شیطان به عنوان دشمن انسان كه همواره در كمین اوست و وسوسه‏هایى كه مى‏كند و انسان را به سوى گناه و معصیت مى‏كشاند، زمینه مناسبى است كه انسان‌هاى با ایمان و افراد صالح از طریق مبارزه با او، ایمان و تقواى خود را به مرحله ظهور برسانند. بنابراین وجود شیطان اغواگر نه تنها براى انسان بد نیست، بلكه به نفع او هم هست.

وقتى ابلیس از اجراى فرمان الهى سرپیچى كرد، خداوند به او فرمود: چه چیزى تو را از سجده كردن به آدم بازداشت؟ گفت: من از او برتر هستم؛ مرا از آتش، آدم را از خاك آفریده‏اى. ابلیس خود را برتر از آدم مى‏دانست به این دلیل كه اصل او از آتش است و اصل آدم از خاك. ابلیس از جنّ بود و خدا جنّ را از آتش آفرید: «وَ خَلَقَ الجانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ؛ و جنّ را از زبانه‏اى از آتش آفرید.»

شیطان كه از سوى خدا رانده شد ولى تا روز معین مهلت یافت، خطاب به خداوند گفت: «به سبب آن كه تو مرا هلاك كردى، من بر سر راه مستقیم تو بر كمین فرزندان آدم مى‏نشینم و از چهار طرف (جلو، پشت سر، راست و چپ) بر آنها مى‏تازم و بسیارى از آنان را از سپاسگزاران نخواهى یافت.» یعنى با تمام وجود تلاش خواهم كرد كه فرزندان آدم را از راه راست منحرف كنم و آنها را گمراه سازم و از عبادت خدا منصرف نمایم و آنها را به نافرمانى خدا وادار سازم و چنان خواهم كرد كه خداوند، بسیارى از فرزندان آدم را كافر، گمراه و ناسپاس یابد.

دشمنى ابلیس با فرزندان آدم به سبب آن بود كه وجود آدم باعث رانده‏شدن او شد و مى‏خواست انتقام بگیرد. ولى همانگونه كه گفتیم وجود شیطان و وسوسه‏ها و اغواگریهاى او به سود بندگان خالص و خوب خداست و آنها با مبارزه با شیطان به مرتبه‏هایى مى‏رسند كه بدون آن نمى‏رسیدند. وسوسه‏هاى شیطان هرگز الزام‏آور نیست و انسان مجبور به اطاعت از شیطان نمى‏باشد و اگر كسانى از او اطاعت كردند، این ناشى از ضعف ایمان آنهاست و لذا كیفر خواهند دید.

پس از تهدیدى كه ابلیس كرد، خطاب رسید كه از بهشت و مقام و مرتبه خود بیرون آى در حالى كه نكوهیده و خوار هستى. هر كس از فرزندان آدم از تو پیروى كند، به جهنم خواهد رفت و جهنم را از تو و پیروان تو پر خواهم كرد.

در بعضى از آیات آمده است كه وقتى ابلیس و پیروان او به جهنم رفتند، میان آنها گفتگوهایى صورت خواهد گرفت و شیطان از آنها بیزارى خواهد جست و به آنها خواهد گفت كه من بر شما تسلطى نداشتم و شما فریب مرا خوردید:

«و قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِىَ الأَمْرُ اِنّ اللهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقَّ وَ وَعَدتُّكُمْ فَاَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لى عَلَیكُمْ مِن سُلطانٍ اِلاّ اَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوا اَنْفُسَكُمْ وَ ما اَناَ بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما اَنْتُمْ بِمُصْرِخِىّ....(5)؛ و هنگامى كه كار گزارده شد (قیامت به پا شد) شیطان [به گناهكاران] گوید: همانا خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده دادم و خلاف آن كردم و من بر شما تسلطى نداشتم جز این كه شما را خواندم و شما مرا اجابت كردید؛ پس مرا مذمّت نكنید، بلكه خود را مذمّت كنید. من فریادرس شما نیستم و شما فریادرس من نیستید.

بنابراین شیطان فقط وسوسه مى‏كند و انسان را به سوى خود مى‏خواند و خواندن او جبرآور نیست و انسان مى‏تواند و باید او را اجابت نكند همانگونه كه افراد با ایمان و مخلصان از بندگان خدا او را اجابت نمى‏كنند و به همین سبب مقام و مرتبه آنها بالا مى‏رود.»

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره اعراف، آیات 11– 18.

2- یوسف/100.

3- رحمن/15.

4- حجر/38.

5- ابراهیم/22.

منبع:

مجله ‏درس‌هایى از مكتب اسلام، ش 7، یعقوب جعفرى .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.