تهدیدهاى شیطان در مورد انسان
وسوسهها و اغواگرىهاى شیطان الزامآور نیست و انسان هرگز مجبور به اطاعت از شیطان نمىباشد. و اگر كسانى از او اطاعت مىكنند، این ناشى از ضعف ایمان آنها است. اما بندگان خوب و خالص خدا او را اجابت نمىكنند. به همین جهت مقام و مرتبه آنها بالا مىرود.
«وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلمَلائكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوآا إلاّ اِبْلیسَ لَمْ یَكُنْ مِنَ السّاجِدینَ* قالَ ما مَنَعَكَ أَلاّ تَسْجُدَ اِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ* قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ اِنَّكَ مِنَ الصّاغِرینَ* قالَ أَنْظِرْنى اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قالَ اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرینَ* قالَ فَبِمآ أَغْوَیْتَنى لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمآئِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرینَ* قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعینَ.»
همانا شما را آفریدیم، آنگاه به شما شكل دادیم، آنگاه به فرشتگان گفتیم به آدم سجده كنید، پس سجده كردند جز ابلیس كه از سجدهكنندگان نبود. گفت: چه چیزى تو را بازداشت از این كه سجده نكنى هنگامى كه تو را فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدى و او را از خاك آفریدى . گفت: پس، از آنجا فرود آى، تو را نرسد كه در آن تكبّر ورزى، پس بیرون آى كه تو از خواران هستى. گفت: مرا تا روزى كه مبعوث مىشوند مهلت بده. گفت: تو از مهلت دادهشدگانى. گفت: پس به سبب آن كه مرا هلاك كردى، بر سر راه راست تو بر كمین آنها مىنشینم. سپس از پیشرو و پشت سر و راست و چپشان سراغشان مىروم و بسیارى از آنان را از سپاسگزاران نیابى. گفت: نكوهیده و خوار از آنجا بیرون شو، هر كس از آنها از تو پیروى كند، البته جهنم را از همه شما پر خواهم كرد.(1)
این آیات مشتمل بر داستان خلقت آدم است و این داستان در هفت سوره از سورههاى قرآنى تكرار شده و در هر كدام با عبارتهاى ویژهاى آمده است. آن هفت سوره عبارتند از: بقره، اعراف، حجر، بنىاسرائیل، كهف، طه و ص. داستان به این صورت آغاز مىشود كه خداوند خطاب به مردم مىفرماید: «همانا شما را آفریدیم و آنگاه به شما شكل و صورت دادیم.» هر چند كه خطاب به موجودین از فرزندان آدم است ولى منظور، آغاز خلقت آدم است كه او را از خاك آفرید و به او شكل بشرى داد، و این كه خطاب به موجودین مىكند، از باب امتنان است؛ یعنى این كه شما از نسل كسى هستید كه به این صورت آفریده شد. این نوع خطابها در زبان عربى و در قرآن نظیر دارد و در آنها حوادثى كه بر نسلهاى گذشته اتفاق افتاده به نسل موجود نسبت داده مىشود؛ چون نسل موجود هم ادامه همان نسلها است؛ مانند بعضى از خطابهاى قرآن به یهود عصر پیامبر و ذكر حوادثى كه براى نیاكان آنها اتفاق افتاده است؛ مثل: «وَ إِذْ أَنْجَیْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ...؛ به یاد آورید كه شما را از چنگال خاندان فرعون نجات دادیم.»
به هرحال در این آیات پس از اشاره به این كه آدم آفریده شد و به شكل بشرى درآمد، مىفرماید: «آنگاه به فرشتگان دستور دادیم كه به او سجده كنند پس آنها سجده كردند جز ابلیس كه از سجدهكنندگان نبود.»
به طورى كه در تفسیر آیات مربوطه به خلقت آدم در كتابهاى تفسیر، به تفصیل بحث شده، منظور از سجده فرشتگان به آدم؛ تعظیم و تكریم و خضوع در برابر او بود و این به مفهوم عبادت نبود چون عبادت مخصوص خداست ولى تعظیم و خضوع مخصوص خداوند نیست، بلكه در برابر افراد شایسته مانند پدر و مادر و معلم و اولیاى الهى، خضوع اشكالى ندارد و حتى مطلوب هم هست. سجده فرشتگان به آدم از نوع سجده حضرت یعقوب بر یوسف بود كه منظور تعظیم و تكریم اوست. كه خداوند درباره آن مىفرماید:
«وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلىَ الْعَرْشِ وَ خَرّوا لَهُ سُجَّدا(2) ؛ و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و به او سجده كردند.»
بنابراین لزومى ندارد كه سجده فرشتگان به آدم را چنین توجیه كنیم كه او را قبله خود قرار دادند و آیات مزبور این توجیه را نمىپذیرد.
مىتوان گفت علت این كه آغاز این آیات خطاب به موجودین از بنىآدم است، این باشد كه سجده كردن فرشتگان به آدم، فقط به خاطر خود آدم نبود، بلكه این سجده براى نوع بشر بود كه شامل مخاطبان هم مىشود و آدم به عنوان مظهر نوع بشر، مسجود فرشتگان قرار گرفت و این به خاطر استعدادها و شایستگىهایى است كه در وجود بشر نهفته است و او مىتواند نامهاى اشیا را یاد بگیرد و به آن علم و آگاهى برسد كه فرشتگان به آن نمىرسند.
فرشتگان طبق دستور عمل كردند و به آدم سجده نمودند؛ ولى ابلیس یا همان شیطان، از اجراى این دستور سر بر تافت و به آدم سجده نكرد و این در حالى بود كه او نیز مامور به سجده بود. هر چند ابلیس از فرشتگان نبود و از جنّ بود ولى در اثر عبادت، در صف فرشتگان قرار گرفته بود و خطاب الهى در مورد سجده به آدم شامل او هم مىشد.
وقتى ابلیس از اجراى فرمان الهى سرپیچى كرد، خداوند به او فرمود: چه چیزى تو را از سجده كردن به آدم بازداشت؟ گفت: من از او برتر هستم؛ مرا از آتش، آدم را از خاك آفریدهاى. ابلیس خود را برتر از آدم مىدانست به این دلیل كه اصل او از آتش است و اصل آدم از خاك. ابلیس از جنّ بود و خدا جنّ را از آتش آفرید:
«وَ خَلَقَ الجانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ(3)؛ و جنّ را از زبانهاى از آتش آفرید.»
اشتباه ابلیس در این بود كه خیال مىكرد برترى و فضیلت، مربوط به خمیرمایه هستى شخص است، در حالى كه چنین نبود بلكه برترى، در داشتن شایستگىهاست.از آن گذشته، چه كسى گفته بود كه آتش از خاك برتر است؟ خاك به خاطر داشتن مواد زندگىزا از آتش برتر و با بركتتر است.
هبوط از بهشت عدن
پس از سرپیچى ابلیس از فرمان خدا و آوردن بهانه واهى بر نافرمانى خود، از جانب خداوند خطاب رسید كه از آنجا فرود آى و تو را نسزد كه در آنجا تكبّر كنى؛ پس بیرون آى كه تو از خوارشدگان هستى. ابلیس در بهشت بود و با این خطاب از بهشت رانده شد و البته منظور از این بهشت، باغى بوده كه به آن بهشت عدن گفته مىشود و منظور از آن، بهشتى نیست كه خداوند، صالحان را به آنجا خواهد برد. این هبوط از بهشت همراه با هبوط ابلیس از مقام و مرتبه خاص او بود و لذا مىتوانیم بگوییم كه مرجع ضمیر «منها» و «فیها» وجه جامعى است كه شامل بهشت و مقام و مرتبه ابلیس مىشود و ابلیس از هر دوى اینها هبوط كرد.
ابلیس كه خود را مطرود و رانده شده درگاه دید، گویا در برابر عبادتهاى بسیارى كه كرده بود، از خداوند خواست كه تا روز قیامت به او مهلت بدهد و خدا درخواست او را اجابت نمود و به او مهلت داد. البته در این آیه گفته نشده كه خدا تا به كى به ابلیس مهلت داد ولى در آیات دیگر آمده كه در برابر درخواست ابلیس كه از خدا تا روز قیامت مهلت خواسته بود، فرمود: تا روز معینى به تو مهلت داده مىشود؛ یعنى مهلت ابلیس تا روز قیامت نیست، بلكه تا روز خاصى است كه منظور از آن یا نفخ صور و یا زمان ظهور حضرت مهدى و یا زمان خاص دیگرى است. خداوند در این باره مىفرماید:
«قالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(4)؛ گفت: تو از مهلت داده شدگانى تا روز وقت معین.»
مهلتى كه خداوند به ابلیس داده، علاوه بر این كه پاداش عبادتهاى او بود، براى امتحان بشر و ایجاد زمینه براى بروز و ظهور شایستگىهاى او نیز بود؛ چون وقتى انسان با دشمنى روبرو مىشود خود را آماده كرده، از امكانات خویش بهرهبردارى مىكند. وجود شیطان به عنوان دشمن انسان كه همواره در كمین اوست و وسوسههایى كه مىكند و انسان را به سوى گناه و معصیت مىكشاند، زمینه مناسبى است كه انسانهاى با ایمان و افراد صالح از طریق مبارزه با او، ایمان و تقواى خود را به مرحله ظهور برسانند. بنابراین وجود شیطان اغواگر نه تنها براى انسان بد نیست، بلكه به نفع او هم هست.
شیطان كه از سوى خدا رانده شد ولى تا روز معین مهلت یافت، خطاب به خداوند گفت: «به سبب آن كه تو مرا هلاك كردى، من بر سر راه مستقیم تو بر كمین فرزندان آدم مىنشینم و از چهار طرف (جلو، پشت سر، راست و چپ) بر آنها مىتازم و بسیارى از آنان را از سپاسگزاران نخواهى یافت.» یعنى با تمام وجود تلاش خواهم كرد كه فرزندان آدم را از راه راست منحرف كنم و آنها را گمراه سازم و از عبادت خدا منصرف نمایم و آنها را به نافرمانى خدا وادار سازم و چنان خواهم كرد كه خداوند، بسیارى از فرزندان آدم را كافر، گمراه و ناسپاس یابد.
دشمنى ابلیس با فرزندان آدم به سبب آن بود كه وجود آدم باعث راندهشدن او شد و مىخواست انتقام بگیرد. ولى همانگونه كه گفتیم وجود شیطان و وسوسهها و اغواگریهاى او به سود بندگان خالص و خوب خداست و آنها با مبارزه با شیطان به مرتبههایى مىرسند كه بدون آن نمىرسیدند. وسوسههاى شیطان هرگز الزامآور نیست و انسان مجبور به اطاعت از شیطان نمىباشد و اگر كسانى از او اطاعت كردند، این ناشى از ضعف ایمان آنهاست و لذا كیفر خواهند دید.
پس از تهدیدى كه ابلیس كرد، خطاب رسید كه از بهشت و مقام و مرتبه خود بیرون آى در حالى كه نكوهیده و خوار هستى. هر كس از فرزندان آدم از تو پیروى كند، به جهنم خواهد رفت و جهنم را از تو و پیروان تو پر خواهم كرد.
در بعضى از آیات آمده است كه وقتى ابلیس و پیروان او به جهنم رفتند، میان آنها گفتگوهایى صورت خواهد گرفت و شیطان از آنها بیزارى خواهد جست و به آنها خواهد گفت كه من بر شما تسلطى نداشتم و شما فریب مرا خوردید:
«و قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِىَ الأَمْرُ اِنّ اللهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقَّ وَ وَعَدتُّكُمْ فَاَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لى عَلَیكُمْ مِن سُلطانٍ اِلاّ اَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوا اَنْفُسَكُمْ وَ ما اَناَ بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما اَنْتُمْ بِمُصْرِخِىّ....(5)؛ و هنگامى كه كار گزارده شد (قیامت به پا شد) شیطان [به گناهكاران] گوید: همانا خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده دادم و خلاف آن كردم و من بر شما تسلطى نداشتم جز این كه شما را خواندم و شما مرا اجابت كردید؛ پس مرا مذمّت نكنید، بلكه خود را مذمّت كنید. من فریادرس شما نیستم و شما فریادرس من نیستید.
بنابراین شیطان فقط وسوسه مىكند و انسان را به سوى خود مىخواند و خواندن او جبرآور نیست و انسان مىتواند و باید او را اجابت نكند همانگونه كه افراد با ایمان و مخلصان از بندگان خدا او را اجابت نمىكنند و به همین سبب مقام و مرتبه آنها بالا مىرود.»
پینوشتها:
1- سوره اعراف، آیات 11– 18.
2- یوسف/100.
3- رحمن/15.
4- حجر/38.
5- ابراهیم/22.
منبع:
مجله درسهایى از مكتب اسلام، ش 7، یعقوب جعفرى .