شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 2636
  • دوشنبه 1393/11/20
  • تاريخ :

فال بد زدن، حقیقت دارد؟

«تفال» و «تطیر» در قرآن به چه معناست؟ آیا بین فال بد زدن و حوادث ناگوار رابطه‌ای منطقی برقرار است؟ چرا آدم‌های خوش‌بین، غالبا خوش‌بیارترند و انسان‌ها بدبین، بدبیارتر؟

شکوری _ شبکه تخصصی قرآن تبیان

جغد

خدا رحمت کناد! آقاجان و خانم‌بزرگ را. عقایدی داشتند برای خودشان. جرئت نداشتی جلوشان عطسه کنی. اگر عطسه یا به قول خودشان اشنوسه‌ای از دماغ مبارکت، بیرون می‌جهید عافیت‌باشدی حواله‌ات می‌کردند و فی‌الفور امر می‌فرمودند به صبر. کاری نداشتند چه می‌کنی، در هر حال که بودی، باید دست از کار فرومی‌شستی و الا خونت گردن خودت بود. این البته در صورتی بود که عطسه، طاق می‌آمد. اگر جفت عطسه می‌آمد، علامت جخد(جهد) بود یعنی باید در کارت شتاب می‌کردی. از قضا گاهی درست هم از آب درمی‌آمد. سرّ مسئله چه بود، والله اعلم! انگار عطسه اول پیک بدیمنی است که خبر از حادثه‌ای در کمین می‌داد. عطسه دوم، پیک خوش‌یمنی بود که می‌گفت، خطر از بیخ گوشت گذشته و تا دوباره متوجهت نشده، تعجیل کن.

تعابیری همچون سعد و نحس، نیک و شوم، نیک‌سگالی و بدسگالی، یا مُروا و مرغوا (نزد پارسی‌زبانان اصیل)، حکایت از اندیشه‌ای کهن در ذهن و زبان مردمان اقوام مختلف دارد. از یونان و روم قدیم گرفته تا ایران باستان. اندیشه‌ای که می‌گوید پاره‌ای از اشیاء در چگونگی سرنوشت و شکل‌گیری حوادث نیک و شوم، دخالت دارند. از این رو، به فال می‌گرفتند آنچه را که اسباب خوبی می‌انگاشتند یا بدی.
عمدتاً هم به پرندگانی چون کلاغ، جغد، عقاب و لاشخور، و چهارپایانی چون آهو و چیزهای دیگری مانند ناقص‌الخلقه‌ها، سیاهان زنگی، جگر قربانی و...  فال می‌گرفتند. 

بر حسب تجربه چنین می‌یافتند که پرندگانی چون هُما غالباً به هنگام برخاستن به راست پرواز می‌کنند و همین را دلیل بر مبارکی و  خجستگی می‌دانستند. گاهی قبل از شروع کارها، پرندگان را به پرواز وامی‌داشتند و سمت‌وسوی حرکتشان را به‌دقت می‌نگریستند، آنگاه حرکت پرنده را در تصمیم‌گیری، دخالت می‌دادند. البته گروه دیگری هم بودند که انصافاً باید حسابشان را از رمّالان و فال‌گیران جدا دانست، ایشان خواص اهل دانش نجوم بودند که سعد و نحس ایام و حوادث آینده را از روی حرکات ستارگان دنباله‌دار، و حوادث آسمانی نظیر رعد و برق، خسوف و کسوف پیش‌بینی می‌کردند.
با مطالعه تاریخ درمی‌یابیم که سیاستمداران بزرگ همیشه در جریان لشکرکشی‌ها و تصمیم‌گیری‌های کلان نظامی، عده‌ای کَهَنه و غیب‌گو را به همراه خود گسیل می‌داشتند تا با رصد نشانه‌ها، حوادثی را که در کمینشان نشسته، پیش‌گویی کنند.
این اندیشه فراگیر نه‌تنها بر اذهان عوام حکومت می‌کرد که بر سراچه ذهن خواص نیز سیطره داشت و امروز آثار آن را در دواوین شعرا و امثله و حکایات، می‌خوانیم.

در نظام عالم تکوین، فکر بد، اثر می‌گذارد چه رسد به فعل بد. در حقیقت بین خود تطیر و حوادث نیک و تلخ، رابطه‌ای نیست اما این حوادث، نسبتی با نفس و روان تطیرزنندگان دارد که به‌سادگی قابل انکار نیست.

تفأل و تطیر در قرآن

قرآن کریم، از اقوامی سخن به میان می‌آورد که حوادث ناگوار را به انبیاء نسبت داده وجود این سفیران الهی را شوم می‌پنداشتند.
تطیر از ماده طیر(پرنده) کلیدواژه قرآن است به هنگام یادکرد این مردمان.
صیغه‌های مختلفی از ماده طیر در قرآن آمده اما شاید همه‌جا بدین معنا نباشد. ما سعی می‌کنیم آیاتی را بیاوریم که در آن‌ها، طیر به گفته اهل تفسیر، مفید معنای بدفالی است.
اگر بخواهیم به ترتیب تاریخی از قرآن شاهد مثال بیاوریم، آیات محل بحث، چنین است:
یک. 47 نمل: گفتند ما به فال بد می‌گیریم تو را و هرآن‌کو با توست. این آیه، سخن قوم حضرت صالح(ع) است. مقارن با ظهور حضرت صالح، بلاهایی چون قحطی و خشک‌سالی فراگیر شده بود، و این تلازم، امر را بر آن‌ها مشتبه ساخته بود و به خطا، می‌پنداشتند که این بلاها، از ناحیه پیامبران به ایشان رسیده است.
دو. 18 یس. ما شما(سه تن) را به فال بد یگیریم. این را قرآن از زبان اهل قریه می‌گوید. قریه ظاهراً همان انطاکیه است که یکی از شهرهای شامات بوده است.
سه. 131 اعراف: اگر گزندی به ایشان می‌رسید، به موسی و همراهانش شگون بد می‌زدند. بعد از اینکه فرعونیان موسی را تکذیب کردند، خشک‌سالی و کم‌ثمری به آن‌ها روی آورد. فرعون نیز از این پیشامد، بهره‌برداری کرد و به مردم چنین القاء کرد که علت این گرفتاری‌ها کسی نیست جز  موسی و همراهان وی.
تا اینجا قرآن بر وجود این عقیده خرافی نزد اقوام پیشین، ، صحه گذارده است. اما به‌راستی آنچه آن‌ها می‌گفتند، بهره‌ای از واقعیت دارد؟ به دیگر سخن، آیا بین این اشیاء و حوادثی که رخ می‌داد، رابطه‌ای علی و معلولی برقرار است؟
پاسخ را می‌توان از سخن خداوند دریافت. خداوند در جواب تطیرزنندگان به سفرای خود می‌گوید به ایشان بگویید: شومی شما از خود شماست. اگر درست بیندیشید بدین حقیقت واقف خواهید شد.(یس/19)
پس این پیش آمدها، نتیجه اعمال خود مردم است. قرآن، به برخی از این اعمال هم اشاره می‌کند: شما گروهی مسرف و متجاوزید(یس/19).

نتیجه‌گیری

یک. بنا بر نوامیس و قوانین جاری در متن عالم خلقت، هر عملی، عکس العملی در پی دارد. از این رو زیاده‌روی در گناه، علت است در وقوع حوادث شوم. همچنان که، اعمال نیک، همچون استغفار (طبق آیات ابتدائی سوره مبارکه نوح) منشأ نزول برکات آسمانی، کثرت مال و تعدد فرزندان است.


دو. در نظام عالم تکوین، گذشته از فعل بد، فکر بد نیز اثر می گذارد. در حقیقت بین خود تطیر و حوادث  تلخ و شیرین، رابطه‌ای نیست اما این حوادث، نسبتی دارد با نفس و روان تطیرزنندگان که به‌سادگی قابل انکار نیست. تحلیل علمی این سخن در این کوتاه کلام این است که نفس آدمی طی فرآیند تخیل خلاق، می‌تواند پاره‌ای از حوادث را در بیرون از عالم ذهن رقم زند. به همین دلیل، امروزه در دانش روان‌شناسی، گفته می‌شود که میان خوش‌بینی و خوش‌بیاری، بدبینی و بدبیاری، رابطه‌ای عمیق و مرموز وجود دارد که همگی ریشه در قوه خیال و نفس آدمی دارد.

فخر رازی- صاحب تفسیر کبیر - می گوید: گاهی تصورات نفس سبب پیدایش برخی حوادث می گردد بدون آنکه اسباب جسمانی و مادی در کار باشند مثلاً همّ و غم یا غضب باعث گرمی بدن شده یا کسی که بالای دیواری حرکت می کند تصور و فکر سقوط باعث سقوط او می گردد، همچنانکه تصور مریضی یا سلامتی موجب سلامتی یا مرض می شود. بنابراین بعید نیست که یک نفس قوی به جهت قوت و قدرتی که کسب نموده، طوری باشد که بتواند علاوه بر تاثیری که بر بردن خود دارد در بدن های دیگر نیز اثر گذار باشد و انفعالاتی از او صادر شو که سبب شفای مریض کردد و یا با طلب شفای مریض از او، مریض خوب گردد و یا با دعای او باران نازل شده و با نفرین او زلزله و طوفان حادث گردد و یا جمادی حیوان گردد یا حیوانی جماد شود. و شاهد همه اینها آن است که با چشم زخم نگاه یک چشم می تواند در دیگری اثر گذاشته و باعث تغییر در رفتار او گردد.

UserName