شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 4391
  • پنج شنبه 1391/2/21
  • تاريخ :

ظلمی که ما می‌کنیم!

قرآن

بازخوانی متفاوت آیاتی از قرآن که بارها خوانده‌ایم 26

 

ظلم از منظر خدایی تو ، یعنی به جای تو ، فرزندم بشود همه داشته‌ام ؛ حتی اگر شهره ایمان باشم در شهر .تو ستم را تنها در گرفتن جان انسان‌ها نمی‌دانی؛ تو ستم را در این می‌دانی که وقت گرفتاری، در ِ اولین خانه‌ای را که می‌زنم، در ِ خانه تو نباشد و  دست‌هایم را در آستان ِ کسی بالا ببرم که ساحت تو نیست؛ حتی اگر  " ایاک نستعین  " های نمازم ، شنیدنی باشد.


وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یحُِبُّونهَُمْ کَحُبّ‌ِ اللَّهِ  وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ  وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَاب

بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند و آن‌ها را همچون خدا دوست می‌دارند. امّا آن‌ها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان) ، شدیدتر است. و آن‌ها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست و خدا دارای مجازات شدید است (نه معبودهای خیالی که از آن‌ها می‌هراسند.)/سوره مبارکه بقره آیه 164

 

کتاب‌ها می‌نویسند:

محبّت مؤمنین نسبت به خدا شدیدتر و بیشتر از محبّتی است که کفّار نسبت به محبوب خود (بت‌ها یا پیشوایان ستمکار) دارند؛ و شدّت محبت مؤمنین نسبت به خدا در سه موضوع ذیل کاملًا جلوه‌گر بود:

اول اینکه با کمال اخلاص او را عبادت و تعظیم می‌کردند و در ستایش او فوق العاده می‌کوشیدند.

دوم اینکه او را از روی علم و یقین به اینکه بدون سؤال نعمت‌ها بخشیده است و اینکه او در جمع احوال آنچه را که خیر و صلاح آن‌ها را تأمین می‌کند تقدیر و تدبیر کرده است، دوست می‌داشتند و او را از روی سپاسگزاری عبادت می‌کردند و به رحمت و کرم او از روی بصیرت و یقین امیدوار بودند و لذا محبّت آن‌ها نسبت به خداوند شدیدتر بود

سوم آنکه می‌دانستند که صفات عالی‌تر و اسماء نیکوتر فقط مخصوص خداوند است و او حکیم و خبیری است که مثل و مانند ندارد و منفعت و ضرر و ثواب و عقاب تنها در قبضه اختیار اوست و بازگشت همه به سوی اوست. 1

معنی ظلم را تو در این می‌دانی که تکیه بزنم به دیوارهای پوشالی که به تکانی فرو می‌ریزند؛ حتی اگر بارها در جمع‌های کوچک و بزرگ، آیه‌ها تلاوت کرده‌ام، روایت‌ها خوانده‌ام و سخن‌ها گفته‌ام از توکل به خدا.

با تو می‌گویم:

وقتی خلوت می‌کنیم با خودمان؛ وقتی بدی‌هایمان را می شماریم؛ غیبت‌ها توجه مان را جلب می‌کند، دروغ‌های ریز و درشت یادمان می‌آید، بدخلقی‌ها آزارمان می‌دهد اما کمتر پیش می‌آید تا خودمان را ظالم بدانیم که همیشه پیش خودمان فکر کرده‌ایم که: آدم نه ... آدم نکشته‌ایم. دزدی هم تا جایی که در حافظه داریم، نه ... دزدی هم نکرده ایم. مال مردم خوری هم اصلا به قیافه‌مان نمی‌آید. برای ما، ظلم همیشه کلمه‌ای است که می گذاریمش کنار کسی که مال فلان بچه یتیم را با خیال راحت می‌خورد، از دیوار خانه  مردم  بالا می‌رود، و  یا صفتش می‌کنیم برای کسی شبیه قذافی مثلا.

اما تو نگاهت با ما از زمین تا آسمان، فرق دارد. تو ظلم را همین دوست داشتن‌های بی حساب می‌دانی؛ همین که چشمم را ببندم روی خدایی تو و چیزهایی را دوست داشته باشیم که تو دوستشان نداری. که بت بسازم از دنیا، حتی اگر پدرم اسم کوچکم را گذاشته باشد «عبدالله» .

ظلم از منظر خدایی تو، یعنی به جای تو، فرزندم بشود همه داشته‌ام؛ حتی اگر شهره ایمان باشم در شهر.

تو ستم را تنها در گرفتن جان انسان‌ها نمی‌دانی؛ تو ستم را در این می‌دانی که وقت گرفتاری، در ِ اولین خانه‌ای را که می‌زنم، در ِ خانه تو نباشد و دست‌هایم را در آستان ِ کسی بالا ببرم که ساحت تو نیست؛ حتی اگر  "ایاک نستعین " های نمازم ، شنیدنی باشد.

معنی ظلم را تو در این می‌دانی که تکیه بزنم به دیوارهای پوشالی که به تکانی فرو می‌ریزند؛ حتی اگر بارها در جمع‌های کوچک و بزرگ، آیه‌ها تلاوت کرده‌ام، روایت‌ها خوانده‌ام و سخن‌ها گفته‌ام از توکل به خدا.

این بار که به خلوت با خودم نشستم، از چشم‌ها خدایی تو به ظلم نگاه می‌کنم؛ آن وقت است که معلومم می‌شود سالهاست به ستم می‌گذرد و این خدایی توست که هنوز هم بنده خود می‌دانی‌ام ؛ روزی‌ات را از من دریغ نمی‌کنی؛ وقت گرفتاری، دستگیرم می‌شوی و با همه بدی‌ها و ظلم‌هایی که تک تکشان را  می‌بینی و ریز تمامشان را می‌دانی، باز چشم هابت را به رویشان می‌بندی. 

 

یادم بماند:

یادم بماند هیچ ظلمی بالاتر از ندیدن خدایی تو نیست ...

 

نویسنده: زهرا نوری لطیف

کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان


1. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تالیف ج 2، ص 152

UserName