تبیان، دستیار زندگی
قرآن معجزه را اعم می داند از اینکه شخصی پیغمبر باشد یا نباشد، همچنانکه حتی مسأله الهام و اینکه به کسی از غیب چیزی القاء بشود نیز اعم است از اینکه شخص پیغمبر باشد یا نباشد باز به دلیل اینکه خود قرآن برای افرادی که آنها پیغمبر نیستند این قضایا را نقل می کند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معجزه اختصاص به پیامبران ندارد!

معجزه

آوردن معجزه یک دلیل عقلی قاطع و دلیل برهانی بر صحت ادعای نبوّت خواهد بود، نه این‌که تنها یک دلیل قانع‌کننده برای مردم باشد.


نحوه وضع اصطلاح معجزه و کیفیت آن

کلمه "معجزه" اصطلاح متکلمین است و در قرآن کریم به این تعبیر یعنی همان چیزهایی که ما امروز معجزه می گوییم با کلمه "معجزه" بیان نشده است، با کلمه "آیت" بیان شده است. آیت یعنی نشانه، یعنی چیزی که نشانه ای باشد بر صدق دعوی این پیغمبر. نه این است که این پیغمبر ادعا می کند که من اطلاع و علم و خبر خودم را از جهان دیگر آورده ام. معجزه آن چیزی است که دلالت کند بر رابطه و اتصال او با جهان دیگر. به عبارت دیگر او ادعا می کند که علم و اطلاع من از جهان دیگر است، معجزه دلالت می کند که، او که از جنبه علم و معرفت ادعا می کند اتصالش را با جهان دیگر، از جنبه قدرت هم باید نشانه ای از آن جهان بیاورد. متکلمین از این، تعبیر به معجزه کرده اند برای اینکه یکی از لوازم آیت بودن این است که مردم دیگر ناتوان و عاجزند از آوردن مثل آن، و پیامبران هم مردم را به صورت تعجیز مخاطب قرار می دادند، می گفتند اگر می توانید، شما هم مثل این بیاورید. لهذا اسمش را گذاشته اند "معجزه" یعنی چیزی که آشکار می کند ناتوانی دیگران را، چون می گویند یک معنی باب "افعال" آشکار کردن است.

نارسائی اصطلاح معجزه برای کارهای غیربشری پیامبران

ولی این کلمه یک نارسایی دارد و آن این است که هر آیتی آشکار کننده ناتوانی دیگران هست یعنی دیگران در مقابل آن ناتوان هستند اما هر چیزی که دیگران در مقابل آن ناتوان باشند معجزه اصطلاحی یا به اصطلاح قرآن آیت نیست.

بعضی اشخاص می گویند ما قبول می کنیم که پیغمبران معجزه آورده اند و از آن جمله خود قرآن. شما می گویید قرآن معجزه است به دلیل اینکه کسی مثل آن را نیاورده است. می گوید در هر رشته علمی یا ذوقی و صنعتی بشر، بالاخره یک نفر هست که حد اعلی است که دیگران مثل (اثر) او را نمی توانند بیاورند. آیا این دلیل  یعنی معجزه است؟

قرآن معجزه را اعم می داند از اینکه شخصی پیغمبر باشد یا نباشد، همچنانکه حتی مسأله الهام و اینکه به کسی از غیب چیزی القاء بشود نیز اعم است از اینکه شخص پیغمبر باشد یا نباشد باز به دلیل اینکه خود قرآن برای افرادی که آنها پیغمبر نیستند این قضایا را نقل می کند مثل داستانهایی که برای مریم علیهاسلام نقل کرده

شما در تمام شاهکارهای بشری مثلا ادبی یا صنعتی، پیدا خواهید کرد شاهکاری را که دیگران هر چه تلاش کرده اند نتوانسته اند مثل آن را بیاورند. مثلا می گویند در حماسه، هزار سال است که شاهنامه فردوسی به وجود آمده است و بعد از آن خیلی افراد دیگر خواسته اند شعر حماسی بگویند ولی نتوانسته اند مثل او بیاورند. واقعا همه شعرای فارسی زبان دیگر از هزار سال پیش تا امروز ناتوان بوده اند که مثل فردوسی حماسه بگویند. همان طوری که غزل حافظ هم خودش یک شاهکار است و از زمان حافظ تا حالا کسی نتوانسته است برابری کند با حافظ. آیا ما اینها را باید معجزه به آن معنایی که قرآن می گوید تلقی کنیم چون کسی مثل مولوی یا دیگری نیاورده است؟ خیر  بالاخره در افراد بشر از هر نظر یک حد اعلی هست، مثل اینکه مردم از نظر بلندی و کوتاهی قد با همدیگر فرق دارند ولی بالاخره یک نفر هست که از همه بلندتر است. مردم از نظر نبوغ در قدرت فکر و استدلال با همدیگر تفاوت دارند ولی بالاخره یک نفر هست که حد اعلی است.

پس آیا در حد اعلی قرار گرفتن که نتیجه اش ناتوان بودن دیگران است از آوردن به مثل آن، معجزه اصطلاحی است؟ از همین جا معلوم می شود این کلمه نارساست، ما هم تابع این کلمه نیستیم.

معجزه به آن معنایی که اصطلاح متکلمین است این است که آن کار نشان بدهد که کار غیر بشری است نه اینکه حد اعلایی است که بشر انجام می دهد و دیگران فقط نمی توانند. اصلا باید نشان بدهد این جهت را که از مرز قدرت بشری خارج است.

پس خیلی تفاوت است میان کاری که بشر آن را از سنخ کار خودش می داند ولی حد اعلی و دست بالا، و کاری که از سنخ کار بشر و از حد و مرز بشریت خارج است. معجزه هایی که قرآن از پیغمبران نشان می دهد مخصوصا معجزه پیغمبران سلف چیزهایی است که اصلا از مرز بشر و نبوغ بشری خارج است. مثل معجزاتی که برای موسای پیغمبر یا عیسای پیغمبر نقل شده است.

معجزه به آن معنایی که اصطلاح متکلمین است این است که آن کار نشان بدهد که کار غیر بشری است نه اینکه حد اعلایی است که بشر انجام می دهد و دیگران فقط نمی توانند. اصلا باید نشان بدهد این جهت را که از مرز قدرت بشری خارج است

معجزه، وحی و الهام اختصاص به پیامبران ندارد

نبوت تنها به این نیست که شخصی معجزه و کرامت داشته باشد، به دلیل اینکه قرآن کریم برای افرادی معجزه و کرامت نقل می کند که اساسا اینها پیغمبر نبوده اند.

از نظر قرآن عمل خارق العاده اعم است از اینکه شخص پیغمبر باشد یا نباشد. از جمله داستانی که از قرآن نقل کرده اند که در آن، عفریت در جلسه سلیمان علیه السلام گفت که من آن تخت را مثلا در ظرف دو ساعت می آورم و آن کسی که علمی از کتاب داشت - و قرآن اسمش را نبرده - گفت من در یک چشم به هم زدن می آورم. آنها اساسا پیغمبر نبوده اند.

بنابراین قرآن معجزه را اعم می داند از اینکه شخصی پیغمبر باشد یا نباشد، همچنانکه حتی مسأله الهام و اینکه به کسی از غیب چیزی القاء بشود نیز اعم است از اینکه شخص پیغمبر باشد یا نباشد باز به دلیل اینکه خود قرآن برای افرادی که آنها پیغمبر نیستند این قضایا را نقل می کند مثل داستان هایی که برای  مریم علیهاسلام نقل کرده. مریم مسلم پیغمبر نبوده، قرآن هم هر جا که پیغمبران را اسم برده اسم مریم را به عنوان یک پیغمبر نبرده و حال آنکه قرآن معجزات و خوارق عادات و الهامات و القائاتی برای مریم نقل می کند که حتی پیغمبر زمانش زکریا علیه السلام تعجب می کند و به مریم می گوید: «یا مریم انی لک هذا» اینها از کجاست؟

گفت: «هو من عندالله» (آل عمران/37).

بنابراین اگر ایرادی وارد باشد بر قرآن وارد است نه بر ما، به جهت اینکه قرآن، هم معجزه را برای غیر پیغمبران ذکر کرده، هم وحی و الهام را برای غیر پیغمبران ذکر کرده. پیغمبر چیز دیگری است. حساب نبوت حساب خبر باز آوردن است.

فرآوری: آمنه اسفندیاری  

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع:

کتابخانه طهور

سایت اسلام کوئیست

مطالب مرتبط:

معجزه موقت، معجزه دائمی

معجزه شق القمر از سوی پیامبر

معجزه و نبوت خاصه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.