تبیان، دستیار زندگی
عناوین: 1-چكیده 2- مقدمه 3- خانواده 4-انحراف اجتماعی 5- خانواده و پیشگیری از انحرافات 6- پیشگیری 7- شیوه های پیشگیری 8- نقد روش های پیشگیری بر اساس مبانی تربیت دینی 1- چكیده: امروزه نقش مؤثر خانواده در پیشگیری از انحرافات اج...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توانمندی خانواده در پیشگیری از انحرافات اجتماعی

چكیده:

امروزه نقش مؤثر خانواده در پیشگیری از انحرافات اجتماعی بر كسی پوشیده نیست، اما در رابطه با اینكه خانواده از چه نوع ساختاری برخوردار باشد و روابط بین اعضای خانواده چگونه باشد تا بتواند نقش خود را در پیشگیری از انحرافات اجتماعی به خوبی ایفا كند، دیدگاه‏ها‏ی متفاوتی مطرح شده است كه در این نوشتار چهار دیدگاه اصلی و عمده، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این دیدگاه‏ها‏ عبارتند از:

1-  آموزش مدار؛

2- كنترل مدار؛

3- عاطفی مدار؛

4- قدرت مدار.

در پایان، با استفاده از مبانی تربیت دینی نتیجه ‏گیری شده است كه به جهت برخورداری انسان از ابعاد مختلف وجودی و داشتن نیازهای چندگانه، ضروری است تا هر یك از این ابزارها در حد منطقی و اعتدال در جایگاه خاص خود قرار گیرد و به وسیله ارضای منطقی نیازها، انسان از یك شخصیت موزون و بسامان برخوردار شود و در چارچوب هنجارهای پذیرفته شده حركت كند و از انجام رفتارهای انحرافی خودداری نماید.

2 – مقدمه

یكی از موضوعاتی كه از گذشته‏ها‏ی دور افكار بسیاری از اندیشمندان رشته‏ها‏ی مختلف علمی نظیر فلاسفه، حقوقدانان، روانشناسان و خصوصاً جامعه‏شناسان را به خود معطوف كرده، مسئله انحرافات اجتماعی است. در كمتر كتاب جامعه‏شناسی است كه بخشی از كتاب، به این موضوع اختصاص نیافته باشد. از این رو جامعه‏شناسان تلاش می‏كنند تا به سؤالاتی كه در این زمینه مطرح است، پاسخ گویند. سؤالاتی از این قبیل كه مصادیق انحرافات اجتماعی كدام است؟ چرا در هر جامعه ای بعضی از اعضای جامعه،‌ هنجارهای مورد قبول اجتماع را زیر پا گذاشته یا آنها را نقض می‏كنند؟ چگونه می‏توان افراد را بهنجار وهمنوا تربیت نمود و از رفتارهای انحرافی افراد پیشگیری كرد؟ برای كاهش نرخ كجروی و انحرافات اجتماعی از چه ابزارها و سازو كارهایی باید استفاده كرد؟ چگونه باید با افراد كجرو رفتار نمود و چه نوع مجازاتی را تعیین كرد؟…

پدیده‏ها‏ی اجتماعی به جهت ماهیت پیچیدة آنها، كمتر با رویكرد تك عاملی تبیین می‏شوند. از این رو بررسی و تحلیل عوامل پیشگیری از انحرافات اجتماعی نیز از این قاعده مستثنی نمی‏باشد. این عوامل در یك تقسیم بندی شامل دو دسته كلی است:

الف) ـ عوامل روانی:

از قبیل شناخت صحیح، ارضای منطقی غرائز و امیال درونی، باورها و عقاید صحیح، خصوصیات روحی معتدل و ….

ب) ـ عوامل اجتماعی:

به دو دسته تقسیم می‏شود: عوامل اجتماعی كلان مانند نوع نظام سیاسی، عملكرد رهبران حكومتی، وسائل ارتباط جمعی، نقش استعمارگران خارجی و … و عوامل اجتماعی خرد نظیر خانواده، گروه همسالان، محیط تحصیلی، محیط شغلی، مسجد و دیگر مكان های مقدس و….

جامعه شناسان بر این باورند كه در بین مجموع این عوامل، خانواده یكی از مهم‏ترین عواملی است كه می‏تواند بیشترین نقش را در جلوگیری از بروز انحرافات و جرائم اجتماعی ایفا نماید، همان طوری كه می‏تواند عامل مؤثری در انجام رفتارهای انحرافی باشد. بنابراین اگر محیط خانواده در دوران كودكی فرد، یك محیط سالم، مناسب و بسامانی باشد، احتمال مصونیت این فرد از انجام رفتارهای انحرافی و نابهنجار بسیار فراوان است.

3- خانواده

«خانواده، مركب از گروهی است كه از طریق خون، ازدواج یا فرزندخواندگی به یكدیگر مربوط و منسوب بوده، برای مدتی طولانی و نامشخص با هم زندگی می‏كنند.»

خانواده مانند هر نهاد اجتماعی دیگر برای تأمین برخی از نیازهای اساسی انسان شكل گرفته است. این نیازها عبارتند از:

نظام بخشیدن به رفتارهای جنسی و تولید مثل

انسان به عنوان موجودی زیستی، دارای علایق و تمایلات جنسی می‏باشد. اما مطابق فرهنگ جامعه، این خانواده است كه تعیین می‏كند فرد با چه شخصی و در چه شرایطی رابطه جنسی داشته باشد و از این طریق رفتار جنسی افراد را قاعده‏مند می‏سازد و استمرار نسل‏ها‏ را از طریق زاد و ولد طبیعی میسر می‏كند.

جامعه پذیر كردن كودكان

خانواده در جهت دهی باورها، ارزشها و نمادهای مورد قبول یك جامعه نقش بسزایی دارد و از این طریق، زمینه همنوایی فرد با اعضای جامعه را فراهم می‏سازد.

فراهم كردن امنیت اقتصادی

خانواده در میان جوامع، وظیفه تأمین نیازهای اقتصادی و معیشتی اعضای خود را داشته و نیازهای مربوط به غذا، پوشاك و مسكن را فراهم كرده است.

مراقبت و نگهداری از كودكان، معلولان و سالمندان

خانواده مسئولیت نگهداری از كودكان، معلولان و سالمندان را به عهده دارد و نیازهای مادی، معنوی و عاطفی آنها را تأمین می‏كند و از این طریق امنیت و آسایش را برای آنها فراهم می‏سازد.

4- انحراف اجتماعی‌

انحراف در یك معنای عام، شامل هر نوع كنشی است كه با هنجارهای پذیرفته شده یك جامعه همنوایی ندارد، بلكه آنها را نقض می‏كند. جامعه شناسان به دنبال انحرافاتی هستند كه اكثریت اعضای جامعه آن را به صورت عام محكوم می‏كنند. به بیان دیگر آن دسته از نقض هنجارها را مورد بررسی قرار می‏دهند كه در نظر عده زیادی از مردم گناه و خطا شمرده می‏شود.

بنابراین هر انحرافی دارای دو عنصر اساسی و جوهری به نام «كنش» و نیز «شكستن هنجار مورد قبول جامعه» است. البته انحراف به مفهوم جامعه شناختی آن، یك امر نسبی است، یعنی زمانی یك فعل انحراف محسوب می‏گردد كه در دیدگاه اكثریت اعضای آن جامعه نابهنجار تلقی شود.

گرچه ممكن است آن رفتار در نزد اعضای یك جامعه دیگر، بهنجار شمرده شود. در این صورت طبیعی است كه تعریف و محدوده انحراف، از یك زمان به زمان دیگر و از یك گروه و یك جامعه به گروه و جامعه ای دیگر متفاوت باشد. از این رو شكل‏ها‏ی متفاوت كجروی بر حسب نوع واكنش جامعه نیز در دسته‏ها‏ی كاملاً متفاوت قرار می‏گیرد. برای نمونه واكنش‏ها‏ی حاكی از عدم تأیید، شكل‏ها‏ و درجات كاملاً متفاوت و گوناگونی به خود می‏پذیرد و دامنه این قبیل واكنش‏ها‏، مواردی نظیر بی اعتنایی و روبرگردانی تا اظهار خشم، ابراز تنفر، طرد، محروم كردن از حقوق اجتماعی، نكوهش زبانی، تنبیه بدنی، بازداشت، جریمه، حبس و … را در برمی‏گیرد.

بدون تردید تأثیر اجرای سیاست‏ها‏ی پیشگیرانه در جلوگیری از انحرافات اجتماعی، به مراتب از انجام سازوكارهای پسینی برای مقابله با انحراف، كارآمدتر خواهد بود. به علاوه این شیوه، هزینه كمتری را برای مقابله با انحرافات اجتماعی در پی دارد. همان گونه كه در علم پزشكی پذیرفته شده است كه پیشگیری از ابتلا به بیماری‏ها‏، به مراتب آسان تر و كم هزینه تر از درمان بیماری‏ها‏ خواهد بود و به ویژه آنكه در برخی موارد ممكن است عدم پیشگیری، فرد را به یك بیماری لاعلاج مبتلا كند.

خانواده و  پیشگیری از انحرافات

مسئله پیشگیری از انحرافات اجتماعی یكی از راهكارهایی است كه در بخش نظارت و كنترل اجتماعی مطرح می‏شود و نقش اساسی در آن حوزه ایفا می‏كند. در تعریف پیشگیری گفته می‏شود: «پیشگیری، سیاست پیشینی و متشكل از مجموعه راهكارهای مستقیم و غیر مستقیمی‏است كه با هدف ایجاد امكانات و موقعیت‏ها‏ی بازدارنده از وقوع جرم و كجروی طراحی و تدوین می‏شود.

بین دو مسئله پیشگیری وكنترل، پیوند وثیقی وجود دارد، به طوری كه بعضی واژه «كنترل پیشگیر» را در این رابطه بكار می‏برند و در تعریف آن بیان می‏كنند: «پیشگیری، به كنترلی اطلاق می‏شود كه قبل از وقوع اتفاق صورت می‏گیرد و از انحراف و تباهی … جلوگیری می‏كند.

یكی از مهمترین راههای پیشگیری افراد از انحراف، درونی كردن ارزش ها و هنجارهای پذیرفته شده یك جامعه است. به طوری كه جامعه شناسان معتقدند بین میزان فرهنگ پذیری و كاهش میزان انحراف و جرم در یك جامعه، رابطه مستقیمی وجود دارد و یكی از علل افزایش نرخ انحراف، فرهنگ پذیری ناقص افراد است. زیرا فرد، بعد از پذیرش هنجارها، بدون تأمل و تفكر، رفتار متناسب با آن هنجار را البته نه به خاطر ترس از مؤاخذه دیگران كه نوعی نظارت بیرونی تلقی می‏شود؛ بلكه به دلیل نوعی نظارت درونی ناخودآگاه انجام می‏دهد.

از این رو جامعه شناسان شكل گیری و ساخت شخصیت فرد را متأثر از فرهنگ پذیری و جامعه پذیری می‏دانند و بیان می‏كنند كه «از مهمترین نتایج جامعه پذیری، ایجاد شخصیت فردی و الگوهای نسبتاً ثابت فكر، احساس و عمل است كه همگی ویژگی‏ها‏ی یك فرد محسوب می‏شوند.»

این صاحبنظران برای جامعه پذیری نقش بسزایی قائلند تا جایی كه تفاوت صفات شخصیتی افراد را نتیجه جامعه پذیری افراد می‏دانند و اظهار می‏دارند:« در هر جامعه ای هر فردی، متفاوت از فرد دیگر  است و این اختلافات عمدتاً نتیجه جامعه پذیری می‏باشد. ما نه تنها در یك جامعه، بلكه در قسمت خاصی از آن متولد شده و زندگی می‏كنیم و بنابراین تحت تأثیر خرده فرهنگ‏ها‏ی خاص طبقه، نژاد، مذهب، منطقه و نیز تحت تأثیر گروه‏های خاص از قبیل خانواده و دوستان قرار می‏گیریم.

بر مبنای این دیدگاه، هم تشابهات شخصیتی افراد و هم تمایزات و اختلافات آنها عمدتاً به فرآیند جامعه پذیری آنها بستگی دارد. بنابراین فرهنگ پذیری و جامعه پذیری یكی از مهمترین و بهترین راه‏هایی است كه می‏تواند در جهت پیشگیری، نقش مهمی داشته باشد. البته به نظر جامعه شناسان جامعه پذیری در یك جریان زمانی و در دوره‏ها‏ی مختلف زندگی صورتی می‏گیرد، ولی «مهم‏ترین بخش جامعه پذیری در طی دوران نوزادی و كودكی یعنی زمانی كه پایه‏ها‏ی بعدی شخصیت گذارده می‏شود، تحقق می‏یابد.»

در این دوران خلق و خوها، اعتقادات، حالات و ملكات و آداب و عادات فرد، تنها متأثر از خانواده است و در تعامل با اعضای خانواده شكل می‏گیرد.

از این رو خانواده در تعلیم و تربیت افراد نقش اصلی و اولی را به عهده دارد. لذا اولین مراحل فرهنگ پذیری افراد از نهاد خانواده شروع می‏شود. دین اسلام برای نهاد خانواده در امور تربیت فرزندان خصوصاً در مراحل اولیه زندگی، نقش بسزایی قائل است و قلب و روح جوان را بستر مناسبی برای پذیرش هر نوع تربیتی می‏شمارد و آن را به زمین مناسبی برای پرورش هر نوع بذری تشبیه می‏كند. حضرت علی (ع) خطاب به فرزند گرامیش امام حسن مجتبی(ع) می‏فرماید: «و انما قلب الحدث كالارض الخالیة ما القی فیها من شی قبلته فبادرتك بالادب قبل أن یقسو قلبك» (همانا قلب جوان مانند زمین خالی است و هر بذری را می‏پذیرد.)

بنابراین، من در تعلیم و ادب تو بیش از آن كه قلبت سخت شود و عقلت به امور دیگر مشغول شود، مبادرت ورزیدم.» بر این اساس گفته می‏شود آنان كه در دوران كودكی نادرست تربیت شده اند، در جوانی و بزرگسالی راه صحیح زندگی را نمی‏شناسند و با این خلقیات زشت، قادر نیستند خود را با جامعه انطباق دهند، اینان در معاشرت‏های اجتماعی اغلب با ناكامی‏ و شكست مواجه می‏شوند، زیرا به طور ناآگاه فراگرفته‏ها‏ی غلط ایام كودكی خویش را بكار می‏بندند.

والدین، نخستین كسانی می‏باشند كه در محیط خانواده بر خلق و خوی فرزندان تأثیر می‏گذارند. آنها با برخوردها و حركات و سكنات خود پایه‏ها‏ی فضائل یا رذائل را در نهاد فرزندانشان پایه گذاری می‏كنند و زمینه‏ها‏ی شكل‏گیری حالات و ملكات اخلاقی حمیده یا رذیله را فراهم می‏كنند.

یكی از جرم شناسان به نام «دوگرف» در این رابطه می‏نویسد:‌«اثرات سال‏های عمر بر روی تكوین و تحول آتی شخصیت افراد بسیار بدیهی است و اگر خانواده به وظایف تربیتی خود عمل نماید و روابط بین والدین و فرزند طبیعی بوده و در محیط خانواده، جوّ دوستی و محبت حاكم باشد و در نهایت، اگر تمام نیازهای طبیعی فرزند تأمین گردد، طفل به راحتی اجتماعی شده و همچنین در روابط خانوادگی و خارج از آن، رفتارهای طبیعی و متعادل خواهد داشت، اما اگر شرایط و موقعیت به صورت دیگری باشد، یعنی خانواده از نظر تربیتی دچار نقیصه شده و طفل از كمبود شدید عاطفی رنج ببرد و اگر والدین از هم جدا شده باشنـد، بدیهـی است كه نتـایج زیـان بـار آن دیـر یا زود در طفل مشاهده خواهد شد.

«رستون» نیز در این باره می‏نویسد: «بدون شك، موقعیت نامناسب خانوادگی، تأثیرات جرم زایی بر روی اعضای خود دارد.»

انواع پیشگیری

پیشگیری از نظر مدت زمان اجرای آن به دو نوع پیشگیری كوتاه مدت و بلند مدت تقسیم می‏شود كه در ذیل، تعریف هر یك ارائه می‏شود:

پیشگیری كوتاه مدت

به مجموعه راهكارهایی گفته می‏شود كه در مدت زمان كمتری انجام می‏شود، نظیر تجهیزات پلیس و نیروهای انتظامی،فراهم نمودن روشنایی بیشتر خیابان‏ها، كوچه‏ها‏ و اماكن عمومی، تدوین قوانین جزایی متناسب و بازدارنده، ایجاد مؤسسات مددكاری، فراهم نمودن فضاهای مناسب برای گذراندن اوقات فراغت، حمایت از كودكانی كه مورد اذیت و آزار و بدرفتاری خانواده قرار می‏گیرند، انهدام یا بستن محله‏ها‏ و امـاكـن جرم زا و ممانعت از پخش برنـامـه‏هـا‏ی خشـونت زا در تلـویزیون و …تا فرصت‏های وقوع انحراف یا جرم را كاهش دهد.

پیشگیری بلند مدت :

به سازوكارهایی اطلاق می‏شود كه در یك فرآیند زمانی مدت دار صورت می‏گیرد تا در آینده فرصت‏ها‏ی وقوع جرم را كاهش دهد. از قبیل فراهم نمودن بسترهای مناسب برای دسترسی افراد به موقعیت‏ها‏ی مناسب و كافی آموزش و پرورش، تدوین و اجرای سیاست‏ها‏ی كلی جهت ایجاد اشتغال برای اعضای جامعه، تشكیل گروههای اجتماعی با هدف ارتقای مهارت‏ها‏ی تربیتی والدین، تلاش در جهت برخورداری اعضای جامعه از نیازهای اساسی زندگی، تقویت نقش پیشگیرانه مدارس از طریق ارتقای محتوا و كیفیت برنامه‏ها‏ی آموزشی و تربیتی، تلاش در جهت كاهش شكاف اقتصادی در بین اقشار مختلف جامعه و دستیابی به عدالت اجتماعی و … گرچه این نوع پیشگیری به جهت آثار و بركات ماندگارتر و مطلوب‏تر، از اهمیت بیشتری برخوردار است،  اما در هر جامعه‏ای در كنار این نحوه پیشگیری، نمی‏توان از پیشگیری نوع اول بی نیاز بود. به عبارت دیگر این دو نوع پیشگیری، مكمل همدیگر هستند و در پرتو بكارگیری همزمان آنها نتایج بهتری حاصل می‏شود.

7- شیوه‏ ها‏ی پیشگیری

برای پیشگیری از انحرافات اجتماعی شیوه‏ها‏ی متفاوتی از سوی صاحبنظران بیان شده است كه در اینجا به بعضی از مهم‏ترین آنها اشاره می‏كنیم:

الف)  آموزش مدار (یادگیری)

یكی از شیوه‏ها‏ی پیشگیری كه از دیرباز بین اندیشمندان مطرح بوده و اكنون نیز طرفدارانی دارد؛ مبتنی بر این نظریه است كه افراد، انواع رفتارها را در كنش با دیگران فرا می‏گیرند. این دیدگاه برای رفتار فرد، خواه هنجارمند یا انحرافی، هیچ منشأ ارثی یا ژنتیكی و یا فیزیولوژیكی قائل نمی‏باشد، بلكه بیان می‏دارد كه فرد در تعامل با دیگران یك سلسله ارزش‏ها‏، هنجارها و رفتارها را یاد گرفته و می‏پذیرد. بر اساس این دیدگاه بعضی معتقد بودند اگر در یك جامعه تعلیم و تربیت همگانی شود، در واقع به تدریج راه انجام رفتارهای انحرافی مسدود می‏شود، «ویكتور هوگو» در این زمینه اظهار می‏دارد: «یك مدرسه باز كنید، در یك زندان بسته می‏شود.» نظریه «انتقال فرهنگی» بر یادگیری و آموزش تأكید دارد. در این نظریه بیان می‏شود كه همنوایان كسانی هستند كه در اثر ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش‏ها‏ی فرهنگی مورد قبول آنها را فراگرفته، بر اساس آنها عمل كنند و در مقابل، منحرفان كسانی هستند كه با افراد كجرو در ارتباط بوده و به شدت از آنها تأثیر می‏پذیرند؛ به جهت همین تأثیر پذیری است كه رهبران دینی، پیروان خود را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهكار باز می‏دارند. امام صادق(ع) در این خصوص می‏فرماید:«لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصیروا عند الناس كواحد منهم» ،«یعنی با افراد منحرف همنشینی و معاشرت نداشته باشید، زیرا همنشینی با آنها موجب می‏شود كه مردم شما را یكی از آنها به شمار آورند.»

مطابق این دیدگاه معیار اثر پذیری فرد از گروه‏های همنوا و ناهمنوا با امور سه گانه ذیل مرتبط می‏باشد:

1- شدت تماس با دیگران

یعنی هرچقدر ارتباط با اعضای یكی از این دو گروه بیشتر باشد، به همان میزان اثر پذیری او از آن گروه بیشتر خواهد بود. مانند آن كه احتمال پذیرش هنجارها و ارزش‏ها‏ی اعضای خانواده یا دوستان و همسالان به جهت داشتن روابط نزدیك تر و قوی تر با یكدیگر، بیشتر از آشنایان یا همكاران است.

2-سن فرد در زمان تماس

بیشترین تأثیر پذیری فرد از دیگران در زمان كودكی و جوانی است. به طوری كه هر چقدر فرد از این مرحله بیشتر فاصله می‏گیرد، به همان نسبت از میزان اثرپذیری وی كاسته می‏شود، از این رو در منابع دینی بر اهمیت فراگیری و آموزش در زمان كودكی تأكید شده است.

3-نسبت تماس با همنوایان

هر چقدر تماس فرد با افراد همنوا بیشتر باشد، به همان نسبت احتمال همنوایی فرد با هنجارهای این گروه بیشتر است و كودك معمولاً بیشترین و عمیق ترین تماس را با اعضای خانواده، به ویژه مادر دارد. بنابراین مادر می‏تواند در همنوایی فرزند و در نتیجه پیشگیری از رفتار انحرافی او نقش اصلی داشته باشد. وسعت این تأثیر به قدری است كه حتی روانشناسان، از شیر گرفتن نابهنگام كودك یا شیوه تغذیه او را، در انحراف كودك مؤثر می‏دانند.

ب) كنترل مدار

این نظریه به جای توجه به علت همنوایی افراد، بیشتر به دنبال علل ناهمنوایی و انحراف افراد بوده و معتقد است كه ناهمنوایی و هنجارشكنی و كجروی افراد، در عدم كنترل اعمال و رفتار افراد جامعه ریشه دارد. این دیدگاه عرصه زندگی را مملو از وسوسه، نیرنگ و فریب دانسته و زمینه و شرایط را برای رفتارهای نابهنجار مستعد می‏داند و مدعی است كه همنوایی مردم بدین سبب است كه اعمال و رفتار آنها توسط جامعه مهار می‏شود، به طوری كه هر قدر میزان این مهار بیشتر باشد و نظارت‏ها‏ی گوناگون، از قبیل رسمی‏ و غیررسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیر مستقیم وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسئولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم بیشتر خواهد بود و اگر رفتار افراد از سوی جامعه كنترل و مهار نشود، همنوایی اندكی بوجود می‏آید.

بر اساس این دیدگاه، مهمترین نقش خانواده در پیشگیری اعضایش از انحرافات، اعمال بیشترین نظارت بر رفتار آنها است. البته این مسئولیت در عصر كنونی مضاعف شده، زیرا وجود انواع و اقسام وسائل و ابزارهای انحرافی در جامعه، بستر انحراف و كجروی افراد را بیش از گذشته فراهم نموده است. امروزه به جهت گستردگی جوامع و پیچیدگی روابط اجتماعی، كنترل‏ها‏ی غیررسمی تا حد زیادی معنا و مفهوم خود را از دست داده و افراد منحرف در انجام رفتارهای انحرافی احساس آزادی عمل بیشتری می‏كنند، علاوه بر آنكه در صورت افزایش میزان نظارت‏ها‏ی رسمی نیز، شكاف ناشی از عدم نظارت‏ها‏ی غیررسمی همچنان مشكل آفرین است. بدین ترتیب برای جبران نظارت غیررسمی، مسئولیت خانواده افزایش یافته است و بر این اساس بعضی از كارشناسان معتقدند كه اگر در زمان گذشته، یك مادر می‏توانست چند فرزند را به خوبی تربیت كند، امروزه لازم است كه یك مادر نقش چند مادر را در تربیت یـك فـرزنـد انجـام دهـد تـا بتـوانـد در تربیت وی موفق بوده و او را از انحراف بازدارد.

ج) عاطفی مدار

یكی از نیازهای اساسی انسان، نیاز عاطفی است. بدین معنا كه می‏خواهد مورد مهر و محبت و علاقه دیگران واقع شود. از این رو وجود رابطه عاطفی بین والدین و فرزندان مورد تأكید روانشناسان قرار گرفته است.

مهر و محبت در تكوین شخصیت افراد نقش قابل توجهی دارد. در مقابل، محرومیت عاطفی موجب بروز اختلال منش و انواع انحرافات می‏گردد، یعنی در صورتی كه فرد از سوی والدین خود احساس بی‏محبتی كند، چه بسا ممكن است برای جبران آن درصدد انتقام جویی برآمده و اعمال خطرناكی را بر خلاف قانون و هنجارهای اجتماعی مرتكب شود.

همین نیاز عاطفی فرزند به والدین، در زمان جدایی والدین آثار بسیار نامطلوبی بر روان فرزندان می‏گذارد و آیندة وخیمی برای آنها رقم می‏زند. در این شرایط فرد به جهت كمبود مهر و عطوفت، محبت دروغین افراد خارج از خانواده را ترجیح می‏دهد و به تدریج زمینه فرار از منزل فراهم می‏شود. به جهت چنین پیامدهای جبران ناپذیر و ناگواری است كه در اسلام، «طلاق» مبغوض ترین حلال‏ها‏ است. اما اگر والدین با یكدیگر و با فرزندان خود رابطه عاطفی متعادلی برقرار كنند، می‏توانند در قلب فرزندان نفوذ كرده و سپس آنها را در مسیر صحیح هدایت كنند.

نقش مهر و محبت از سوی والدین به قدری اهمیت دارد كه گفته می‏شود اگر فرزندان از محبت والدین سیراب نشوند و احساس كمبود محبت كنند و آنها را تكیه گاهی امن و مورد اطمینان برای خود به حساب نیاورند، ممكن است جذب كسانی شوند كه نسبت به آنها اظهار محبت و علاقه كاذب می‏نمایند و این نقطه، آغازگر انحرافات بعدی افراد است.

در حالی كه اگر نیازهای عاطفی فرد در محیط خانواده مورد توجه قرار گیرد، فرزند نسبت به بسیاری از اظهار محبت‏ها‏ی ساختگی خویشتنداری می‏كند و از فریب آنها مصون خواهد ماند و بر اساس عقل و خرد و به دور از احساسات، جهات مثبت و منفی عمل خود را خواهد سنجید.

مطابق آزمایشات، بسیاری از اختلالات روانی، ناشی از كمبود محبت والدین است، به طور نمونه نوزادانی كه از مهر و محبت مادر در سال‏های اولیه حیاتشان محروم بوده اند و دور از محیط خانوادگی و در پرورشگاه‏ها زندگی كرده اند، با وجود رعایت اصول بهداشتی، از اختلال شخصیت رنج می‏برند. بر اساس مطالعات بر روی 38 نفر از افراد بالغی كه در هفته سوم زندگی تا سه سالگی در پرورشگاه بسر برده اند و اكنون 16 تا 28 سال از آن زمان سپری شده است، 4 نفر آنها مبتلا به جنون، 21 نفر دارای اختلال منش (رفتار غیرعادی) 4 نفر مبتلا به تأخیر رشد عقلی، 2 نفر مبتلا به امراض عصبی و فقط 7 نفر از آنان توانسته بودند خود را با محیط اجتماعی تطبیق داده و رفتار عادی داشته باشند.

د) قدرت مدار

این شیوة برخورد والدین تقریباً نقطه مقابل شیوه قبلی است. در این شیوه «پیام‏های كلامی والدین یك جانبه و فاقد محتوای عاطفی است».

مطابق این دیدگاه، قدرت، بهترین ابزار برای پیشگیری از انحراف تلقی می‏شود و والدین در مقابل تقاضا و استدلال كودكان، كمترین عقب نشینی نكرده و می‏كوشند تا ادعای خود را به كرسی بنشانند.

در واقع آنها از ابزار تشویق و تقویت مثبت كمتر استفاده می‏كنند. مادران با فرزندان خود كمتر همدلی و همدردی كرده و برای كنترل و پیشگیری از انحراف فرزندان، از روش ایجاد ترس، وحشت و تنبیه استفاده می‏كنند. از این رو هیچ تفاهمی بین والدین و فرزندانشان وجود ندارد.

یكی از معلمان معروف آلمانی بنام «هربرت» معتقد است كه: «انقیاد، با قدرت حاصل می‏شود و قدرت باید به اندازه كافی وجود داشته باشد و مكرر ظاهر شود، تا قبل از اینكه در كودك نشانه‏ها‏ی واقعی ظاهر شود، موفقیت كامل حاصل گردد.»

معلم دیگری بنام «پاولسون» در این رابطه می‏گوید:«بدون بالاترین درجه ترس، هیچ گونه تربیتی امكان پذیر نیست.»

در این دیدگاه رفتار و كنش فرزندان تنها توسط معیارهای مورد قبول والدین ارزشگذاری می‏شود، بنابراین فرزندان موظف هستند تنها بر اساس خواسته‏ها‏ی والدین و آن هم به شیوه ای كه آنها می‏پسندند، حركت كنند و والدین این اطاعت بی قید و شرط كودك را یك عمل خوب به حساب می‏آورند.

خلاصه آنكه والدین برای پیشگیری از انحراف احتمالی فرزندان در آینده، فشار زیادی را بر آنها وارد می‏آورند كه ممكن است با محرومیت فرزندان از امور مورد پسندشان یا حتی تنبیه بدنی آنان همراه باشد.

8- نقد روش‏های پیشگیری بر اساس مبانی تربیت دینی

بر اساس مبانی تربیتی دین، هر یك از روشهای پیشگیری، به تنهایی نمی‏تواند فرزندان را در قبال انحرافات احتمالی آینده مصون بدارد. زیرا هر یك از روش‏های فوق متناسب با نوعی شناخت خاص از انسان ارائه شده و نگاهی جامع به تمام ابعاد وجودی انسان ندارد و همه نیازهای اساسی انسان در این شیوه‏ها‏ شناسایی و بررسی نشده است. از این رو هر یك از روش‏های مذكور، تنها بر اساس بخشی از ویژگی‏ها‏ و خصوصیات انسان، راهكارهایی ارائه نموده‏اند. در حالی كه بر اساس مبانی دینی، انسان موجودی دارای ابعاد سه گانة، تفكر و اندیشه؛ عواطف و احساسات و رفتار و اعمال است و از دیدگاه اسلام نیازهای افراد باید در این حوزه‏ها‏ی سه گانه برآورده شود:

شیوه آموزش مدار

لازم است كه افراد اهتمام جدی به فراگیری علم و كسب معرفت و شناخت داشته باشند. پیامبر گرامی اسلام(ص) برای مسئله تعلیم و تعلم ارزش فراوانی قائل بوده اند و فرموده اند: «ولكن بالتعلیم ارسلت» «من برای تعلیم فرستاده شده‏ام»

قران كریم در آیاتی می‏فرماید: «هوالذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم الكتاب و الحكمه.....

«اوست خدایی كه از میان مردمی بی كتاب، پیامبری از خودشان مبعوث كرد تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكیزه سازد و كتاب و حكمت به آنها بیاموزد.»

همچنین دین اسلام یكی از معیارهای ارزشگذاری انسان را علم می‏داند و می‏فرماید: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون

«بگو آیا كسانی كه می‏دانند با كسانی كه نمی‏دانند، برابرند؟»

بنابراین اسلام برای مسئله تعلیم و تربیت افراد اهمیت و ارزش فوق العاده ای قائل است و افراد را نسبت به فراگیری آن تشویق و تحریص نموده و برای كسب علم و معرفت از جهت زمان، مكان و نوع علم محدودیتی قائل نشده است. هر چند باید توجه داشت كه در امر تعلیم، باید بهترین شیوه، برای بیان بهترین موضوعات و مطالب مورد نیاز كودك و نیز برای شكل دهی افكار درست و عواطف و احساسات متعادل و رفتار و اعمال صحیح در او انتخاب شود. بنابراین آگاه نمودن فرزندان به آثار مثبت عمل صالح و بهنجار و پیامدهای منفی دنیوی و آثار غیر قابل جبران اخروی عمل نابهنجار، گرچه لازم و ضروری است، اما نمی‏تواند به تنهایی فرد را در مقابل انحرافات اجتماعی مصون بدارد، بلكه لازم است كه به دیگر ابعاد وجودی انسان توجه شود تا این تعلیم و فراگیری، در سازندگی فرد مؤثر باشد و فرد از یك شخصیت بهنجار برخوردار شود.

شیوه عاطفی مدار

اگر فرد از شناخت لازم و كافی برخورد باشد، اما از جهت عواطف و احساسات، ارضا نشده باشد، مثلاً دچار كمبود محبت والدین باشد، همین مسئله می‏تواند زمینه انحراف وی را فراهم نماید. از این رو در اسلام نسبت به محبت و مهرورزی به كودكان بسیار سفارش شده است. به طوری كه پیامبر گرامی اسلام(ص) می‏فرماید:«احبو الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شیئاً ففوا لهم»

«به كودكان خود محبت كنید و نسبت به آنها مهربان باشید و هنگامی كه به آنها وعده دادید، به وعده خویش عمل كنید.»

همچنین امام صادق(ع) می‏فرماید:«اكثروا من قبلة اولادكم فان لكم لكّل قبلة درجة»

«كودكان خود را زیاد ببوسید، زیرا هر بوسة شما درجه ای (پاداشی) دارد.» بدین ترتیب برخورد اعضای خانواده با یكدیگر و خصوصاً برخورد والدین با فرزندان باید برخوردی عاطفی و با مهر و محبت باشد و با توجه به این نكته است كه در برخی از كلمات معصومین(ع) سفارش شده است كه رفتار با كودكان باید با رفتار بزرگسالان متفاوت باشد. پیامبر اكرم(ص) می‏فرماید:

«من كان عنده صبی فلیتصاب له.

«كسی كه كودكی پیش اوست، باید در برخورد با او، كودكانه رفتار كند». حضرت علی(ع) هم می‏فرماید: «من كان له ولد صبا»

«كسی كه فرزندی دارد، برای تربیت او، باید خود را هم سطح او سازد و كودكی كند.» با وجود اینكه محبت از سوی اعضای خانواده می‏تواند نقش به سزایی در پیشگیری از انحرافات اجتماعی افراد خانواده داشته باشد، اما باید توجه داشت، همان گونه كه كمبود محبت می‏تواند زمینه انحراف اعضای خانواده را فراهم كند،‌ زیاده روی و افراط در محبت نیز می‏تواند پیامدهای نامطلوبی داشته باشد.

بنابراین محبت باید عاقلانه، منطقی و در حد اعتدال باشد تا مصلحت فرد را تأمین نماید و او را با ارزش‏های مطلوب همنوا سازد. گاه از سوی برخی والدین ناآگاه و ناآشنا محبت به فرزند به معنای فراهم كردن تمام خواسته‏ها‏ی فرزند تعریف می‏شود و هر چه را كه او ناخوش دارد، حتی اگر به صلاح او باشد، از او دریغ می‏كند. صورت دیگر این است كه محبت شكل منطقی به خود گیرد و آنچه مصلحت فرزند ایجاب می‏كند، در اختیار او قرار می‏دهد، گرچه ممكن است مورد خوشایند او نباشد.

در دیدگاه تربیتی اسلام، روش تنبیه زندان، تبعید، قتل، قطع عضو، تعزیر و یا تنبیه‏های غیر بدنی مانند وعده به عذابهای غیر قابل جبران اخروی و یا پرداخت جریمه و دیه به عنوان یك ابزار تربیتی پذیرفته شده و استفاده از آن در مواردی مفید و لازم شمرده شده است.

‌پس در دین اسلام، هم از ابزار تشویق و هم از ابزار تنبیه و هم از تبشیر و هم از انذار برای تربیت افراد كمك گرفته شده است. در نتیجه اولیاء در امر تربیت، می‏توانند در موارد لزوم از برخی تنبیه‏ها‏ مانند قهر كوتاه مدت، محرومیت از برخی امور مطلوب و … استفاده كنند كه البته تشخیص موارد لازم و تنبیه متناسب، كار دشوار و حساسی می‏باشد.

شیوه قدرت مدار

شیوة قدرت مدار كه بر استفادة بی قید و شرط از عنصر قدرت تأكید می‏كند، در امر پیشگیری می‏تواند نتیجه معكوسی به همراه داشته باشد؛ از این رو استفاده بی قید و شرط از ابزار قدرت و خشونت، مورد قبول اسلام نمی‏باشد. حضرت علی (ع) در این رابطه می‏فرمایند:«لاتقسروا اولادكم علی آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانكم»

«آداب و رسوم زمان خود را با فشار و زور به فرزندان خویش تحمیل نكنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.» بدون تردید مقصود حضرت این نیست كه آداب و سنن و هنجارهای خود را به فرزندان منتقل نكرده و آنها را با فرهنگ خود آشنا نكنید، زیرا در این صورت، هیچ هنجاری در جامعه باقی نمی‏ماند و نسل‏های بعدی، انسان‏های بی‏هویتی خواهند شد؛

بلكه حضرت می‏خواهند این موضوع مهم را گوشزد كنند كه استفاده از فشار و زور آثار نامطلوبی را در پی دارد و افراد را به راه ناصواب می‏كشاند.

به علاوه استفاده از ابزار زور و قدرت در تربیت فرزندان و بروز رفتار مقتدرانه در ارتباط با اعضای خانواده، جهت پیشگیری از انحراف آنان، به دلیل اظهار توقعی فراتر از توان و ظرفیت آنها در بعضی موارد، فرد را در مقابل كارهای مقدور هم، بی تفاوت و بدون انگیزه نموده و زمینه طغیان او را فراهم می‏كند.

چنانكه پیامبر گرامی اسلام(ص) می‏فرماید:«رحم الله من اعان ولده علی بره، قال قلت كیف یعینه علی بره؟ قال یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لایرهقه و لایخرق به)

«خدا رحمت كند كسی را  كه در نیكو كاری و نیكی به فرزندش كمك كند، سؤال شد چگونه می‏تواند در این مورد كمك كند؟ فرمود: آنچه در توانایی كودك است، از او بپذیرد و آنچه انجام دادنش برای كودك طاقت فرسا می‏باشد، از او نخواهد و او را به گناه و طغیان و كارهای احمقانه وادار نكند.»

بنابراین لازم است كه به جای استفاده از قدرت و تحكّم، از ابزار عواطف و احساسات استفاده نمود، زیرا ابراز عواطف و احساسات از سوی مادر در نخستین روزهای زندگی كودك، نقش مؤثری در سلامت روانی و جسمی كودك ایفا می‏كند.

به طوری كه «مطابق تحقیقات «ولف واشپیتز»، در صورتی كه كودك به طور مستمر، عشق و علاقه مادر را دریافت نكند، حتی واكنش‏ها‏ی بسیار طبیعی عاطفی نیز به موقع بروز نمی‏كند.

برای مثال در فاصله سنی سه تا شش ماهگی واكنش طبیعی خنده در كودك ظاهر می‏شود، اما اگر فعالیت‏ها‏ی مادرانه ناكافی باشد، این واكنش طبیعی نیز بروز نمی‏كند. تحقیقات «مارگارت دیبل» نشان می‏دهد كه واكنش كودكان نسبت به توجه ناكافی مادر، به صورت پریدگی رنگ، از دست دادن شادابی طبیعی، تنفس نامنظم و حتی ناراحتی‏ها‏ی معده و روده و اسهال و استفراغ در كودك ظاهر می‏شود، با توجه به این تحقیقات، كودك باید در یك دوره طولانی، محبت مادرانه كافی و با ثبات را تجربه كند. تظاهر به رفتار مادرانه كافی نیست. كودك نیاز به دریافت محبت واقعی و عمیق مادر یا جانشین مادر دارد تا بتواند مراحل رشد را به طور طبیعی طی كند یا عشق و علاقه خود را به او ابراز نماید.»

شیوه كنترل مدار

یكی دیگر از ابعاد وجودی انسان، رفتار یا كنش است. رفتار در یك معنای عام، شامل همه حركات و سكنات فرد است. دین، برای بهنجار كردن رفتار انسان‏ها، محدودیت‏ها‏یی را در نظر گرفته و در قالب احكام پنجگانه (واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح) قواعد این رفتارها را تعیین كرده است.

بنابراین گرچه دین اسلام به جهت در نظر گرفتن  دیگر ابعاد وجودی انسان، وجود تعلیم و آموزش را لازم می‏داند و ارضای درست عواطف و احساسات انسانی را از طریق ایجاد روابط عاطفی ضروری می‏شمارد، اما هیچگاه نگرش تك بعدی به انسان ندارد، از این رو نظارت و كنترل را نیز برای رفتار انسان لازم دانسته و دامنه كنترل را بسیار توسعه داده و از بهترین و بیشترین ابزارها استفاده كرده است؛

به طوری كه خداوند را ناظر به تمام اعمال و رفتار انسان‏ها می‏داند و هیچ عملی را از حیطه علم او خارج نمی‏داند. قرآن كریم می‏فرماید:(هو معكم این ما كنتم و الله بما تعملون بصیر(

«هر كجا باشید او با شماست و خداوند به هر چه انجام می‏دهید، بیناست.» همچنین حضرت علی (ع) در نهج البلاغه در این رابطه می‏فرمایند:«خداوند از صدای نعره حیوانات وحشی در دل كوه‏ها و بیابان‏ها و گناهان بندگان در خلوتگاه‏ها‏ و آمد و شد ماهیان در دریاهای ژرف و پیدایش امواج در اثر تندبادها، آگاه است.»

بر این اساس، این جمله مشهور گفته شده است كه: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نكنید.

در راستای نظارت خداوند، بخشی از نظارت متوجه حاكمان و دولتمردان قرار گرفته است تا هم دامان خود را از رفتارهای نادرست نـگاه دارند و هم دیگـران را از رفتـارهـای ناشـایست و ناصواب برحذر دارند.

این توصیه در نهج البلاغه به ویژه در نامه‏ها‏ی حضرت به مسئولین و استانداران خویش مشاهده می‏شود. بخش دیگر این نظارت و كنترل متوجه آحاد مردم در رابطه با دیگران، معطوف به اعضای خانواده و والدین است تا جایی كه وقتی این آیه نازل شد: «یا ایها الذین آمنوا قو انفسكم و اهلیكم نارا…

«ای كسانی كه ایمان آورده اید خود و خانواده خود را از آتش جهنم باز دارید»؛ جابر ابن عبدالله انصاری از پیامبر گرامی اسلام(ص) پرسیدند: یا رسول الله! ما به وظیفه خود واقفیم كه باید با انجام واجبات و ترك محرمات، خود را از آتش جهنم نگهداریم، ولی نمی‏دانیم كه چگونه اهل بیت خود را از آن عذاب بازداریم؟ پیامبر فرمودند: با سه وظیفـه ای كه برای شمـا مشخص می‏كنـم: دعوت به خیر؛ امر به معروف؛ نهی از منكر.

یعنی پدر نسبت به فرزندان و همسر و مادر نسبت به همسر و فرزندان خویش دعوت به خیر داشته باشد و آنها را به انجام كارهای خوب و شایسته عادت دهند كه این امر می‏تواند در پیشگیری اعضای خانواده از انحراف تأثیر شایانی داشته باشد.

این روایت نشان می‏دهد كه مسئله امر به معروف و نهی از منكر به عنوان دو ابزار اساسی كنترل، از مسئله دعوت به خیر متمایز است و والدین وظیفه دارند كه علاوه بر دعوت به كار خیر و ارشاد به آن، در مواردی هم با جدیت و قاطعیت بیشتری فرزند را به سمت انجام كارهای خوب سوق داده و مانع انجار رفتارهای انحرافی او شوند.

بنابراین از جمله وظایف والدین در امر پیشگیری این است كه بر اعمال و رفتار فرزندان نظارت داشته و آنها را برای رفتن به مجالس و مراسم مذهبی تشویق و ترغیب نمایند و از رفتن به محیط‏های آلوده و ارتباط با افراد منحرف و بزهكار برحذر دارند.

زیرا نقش تخریبی ارتباط با این دسته از افراد و حضور در مجالس آنها به قدری است كه حضرت علی(ع) در این ارتباط می‏فرمایند:«مجالسة اهل الهوی منساة للایمان و محضرة للشیطان»

«همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می‏سپارد و شیطان را حاضر می‏كند.»

بنابراین دین اسلام با توجه به ابعاد مختلف نفس انسان، دستورالعمل جامعی را تنظیم نموده است تا به نیازهای انسان در تمامی این ابعاد پاسخ گوید و از این طریق بر روشنایی عقل و خرد انسان بیفزاید، عواطف و احساسات انسان در حد معقول سیراب كند و هم رفتار و عمل بهنجار را در فرد بروز دهد. بدین ترتیب انسان می تواند با انجام تعـالیـم دینـی به نتیجـه ای مطلـوب در امـر پیشگیـری از انحـرافـات اجتماعی دست یازد.